۰۳ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۶۹۳۳۸
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱:۰۲ - ۱۳-۰۹-۱۳۹۳
کد ۳۶۹۳۳۸
انتشار: ۲۱:۰۲ - ۱۳-۰۹-۱۳۹۳

کوکوسبزی، املت، طلاق!

زن در حالی که با حلقه ازدواجش بازی می‌کند، می‌گوید: خب دروغ که نمی‌گفتم! برای هر مسئله کوچک و بزرگی می‌خواستی تصمیم نهایی را خودت بگیری و من تحمل این وضعیت را نداشتم.

«به خاطر اینکه شام املت بخوریم یا کوکو سبزی، دعوایمان شد چون که همسرم فکر می‌کند حرف باید حرف خودش باشد وگرنه اعصاب‌خُردی راه می‌اندازد.» این بخشی از اظهارات زنی است که در سالن انتظار دادگاه خانواده در کنار شوهرش نشسته است تا نوبت پرونده‌شان برسد و با طلاق توافقی به زندگی مشترکشان پایان دهند!

روزنامه خراسان با این مقدمه نوشت: در سالن انتظار دادگاه خانواده، چندین صندلی خالی به چشم می‌آید ولی مرد و زنی کنار هم و روی زمین نشسته‌اند. مرد در حالی که زانو‌هایش را بغل گرفته است، می‌گوید: سه سال پیش بود که عاشق شدم. آن روزی که برای اولین بار او را دیدم، هیچ‌گاه از ذهنم پاک نمی‌شود. یک ظهر برفی که داشتم از دانشگاه به خانه برمی گشتم و برای اولین بار توجهم به او جلب شد.

در کمتر از یک هفته به خانواده‌ام گفتم که می‌خواهم ازدواج کنم، ولی با مخالفت آن‌ها رو به رو شدم. آن‌ها می‌گفتند که ما در حال حاضر، شرایط داماد کردن تو را نداریم. البته من خودم در یک شرکت به صورت پاره وقت کار می‌کردم ولی درآمدم برای اداره یک زندگی مشترک کم بود، اما ارزش عشق را خیلی بیشتر از مادیات می‌دانستم.

ناگهان خنده تلخ زن، صدای مرد را قطع می‌کند، اما مرد صحبت‌هایش را این گونه ادامه می‌دهد: بالاخره تصمیم گرفتم، خودم را به او نشان دهم تا نظر او را هم درباره خودم بدانم. برنامه کلاس‌هایم را طوری تنظیم می‌کردم که بتوانم او را بعد از کلاس‌های مدرسه‌اش ببینم تا در فرصتی مناسب از او خواستگاری کنم.

یک روز با یک شاخه گل در کوچه‌مان به او نزدیک شدم و به او ابراز علاقه کردم. دفعه اول به من توجهی نکرد و با گفتن مزاحم نشوید، رفت؛ اما دفعه سومی که این کار را کردم، به من علاقه‌مند شده بود.

زن که اشک در چشمانش جمع شده است، می‌گوید: اولین بار بود که یک پسر به من ابراز علاقه می‌کرد. وقتی چند نفر از هم کلاسی‌هایم در مدرسه از دوستی‌هایشان با پسر‌ها تعریف می‌کردند، همیشه برایم سوال بود که آن‌ها چگونه پسر‌ها را مجذوب خود می‌کنند. بعد از اینکه او چند باری به من ابراز علاقه خیابانی کرد، احساس کردم که عاشق او شده‌ام و با یکدیگر دوست شدیم. ما تقریبا یک سال با هم دوست بودیم و بعد قرار شد که با یکدیگر ازدواج کنیم.

مرد در حالی که صدایش را صاف می‌کند، سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: با اصرار بیش از حد من، خانواده‌ام حاضر شدند به خواستگاری برویم. آن‌ها با این ازدواج مخالف بودند، ولی با اصرار من، بالاخره رضایت دادند و من ازدواج کردم. زندگی ما در دوران عقد هم خوب بود تا اینکه به خانه خودمان رفتیم.

مشکلاتمان از‌ همان روزهای اول شروع شد. همسرم فکر می‌کرد که من به نظرات او اهمیت نمی‌دهم و من هم از رفتار‌هایش می‌فهمیدم که تمام تلاشش را می‌کند تا حرف خودش را به کرسی بنشاند. به طور مثال، می‌دانست که من با پوشیدن لباس‌های جلف و نامناسب در خیابان مخالفم، اما می‌پوشید. در جواب اعتراض‌های من هم می‌گفت که تو همیشه به من گیر می‌دهی و فکر می‌کنی من باید دقیقا همانی باشم که تو می‌خواهی!

زن در حالی که با حلقه ازدواجش بازی می‌کند، می‌گوید: خب دروغ که نمی‌گفتم! برای هر مسئله کوچک و بزرگی می‌خواستی تصمیم نهایی را خودت بگیری و من تحمل این وضعیت را نداشتم. شاید باورتان نشود، ولی آخرین بار به خاطر اینکه شام چی بخوریم، دعوایمان شد چون که همسرم فکر می‌کند، حرف باید حرف خودش باشد وگرنه اعصاب خردی راه می‌اندازد. او برای شام می‌گفت املت درست کنیم و من هوس کوکوسبزی کرده بودم. دست آخر هم خودش بلند شد و املت درست کرد و من هم برای خودم کوکو سبزی درست کردم.

شماره پرونده‌شان اعلام می‌شود. گویی که برای آخرین بار به عنوان زن و شوهر در کنار یکدیگر راه می‌روند. مرد به عنوان آخرین جمله می‌گوید: من در این زندگی قصد لجبازی نداشتم، اما تحمل این را که حرف، فقط حرف زنم باشد هم نداشتم. حالا هم این قدر از این تفاوت سلیقه‌هایمان در عذاب هستیم که برای جدایی حاضریم هر کاری انجام دهیم.

برچسب ها: طلاق ، کوکو سبزی ، املت
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۳۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
19
86
خاک بر سر دوتاتون
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
20
72
بنظر من حق با کوکو سبزیه
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
61
64
حالا بگید چرا پسرا ازدواج نمی کنند. جوابش نزد خانم ها است نه مشکل اقتصادی است و نه فرهنگی و....
هم در اسلام اومده و همه در عرف جامعه ما این بوده که خانم های تا حدودی از همسرانشان حرف شنوی داشته باشند، نه لجبازی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
3
68
خدا شفا بده ان شاالله...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
3
94
امان از جوانی و خامییییییییییییی
محمود فکری در گچساران ماندنی شد؛ وقتی جیب خالی مانع اخراج می‌شود! چرا بمب‌های آفریقای جنوبی قبل از آمدن نلسون ماندلا غیب شدند؟ انفجار یک مسجد در نیجریه زلنسکی: حمایت آمریکا برای عضویت در اتحادیه اروپا را دریافت کردیم فرمانده سپاه امام رضا(ع): فرمول همه‌جانبه حل مسائل کشور در دست بسیج است مرگ عجیب فوتبالیست آفریقایی بر اثر بلعیدن «سکه جادوگری»؛ خرافاتی که به قیمت جان تمام شد نامه‌ ۱۷۱ نماینده مجلس به پزشکیان و قالیباف: دستمزدها به میزان تورم افزایش پیدا کند درآمد ۳۶ میلیارد دلاری ترکیه از صنعت پوشاک/ قاچاق گسترده پوشاک در ایران ۲۵ میلیون در ماه، هزینه توانبخشی یک بیمار اوتیسم/ فروش طلا و خانه برای درمان «زندگی دیگران»؛ وقتی اخلاق، مجوزِ بقا می‌شود صالح حردانی بهترین بازیکن زمین شد؛ درخشش مدافع ملی‌پوش استقلال در شب صعود شوک به اردوگاه آبی‌ها پس از درخشش در منامه؛ ستاره گلزن استقلال مصدوم شد شرکت گاز: مصرف ۶۵۹ میلیون متر مکعب گاز در بخش خانگی اعتراض باشگاه تراکتور به رأی کمیته انضباطی / مظفری‌زاده: این حکم یک‌طرفه و بی‌سابقه است ممانعت اسرائیل از حضور معاون محمود عباس در مراسم میلاد مسیح (ع) در بیت لحم