عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز چهارشنبه 28 مرداد 1394 است. 62 سال قبل و روز وقوع کودتای 28 مرداد 1332 نیز چهارشنبه بود. در این 62 سال اما کسانی در «
کودتا» بودن این کودتا ابراز تردید کرده و از آن به عنوان «
واقعه» یاد می کنند تا کودتا بودن آن را انکار کرده باشند.
البته اندک شمارند آنان که هنوز مدعی «
قیام ملی» باشند زیرا حتی
شعبان جعفری هم اصرار دارد بگوید تا بعدازظهر 28 مرداد در زندان بوده و از اتفاقات قبل از آن اعلام برائت کند.
در سال های پیش از انقلاب حکومت ادعای «قیام ملی» داشت و جبهه متنوع مخالفین بر کودتا بودن 28 مرداد اصرار می ورزیدند. گروهی اما هم آن زمان و هم در این دوران از «واقعه 28 مرداد » سخن می گویند تا بگویند کودتا نبود.
این گفتار بر آن است که نشان دهد کودتا بود:
1- ایرج امینی فرزند
علی امینی می گوید:« در صورتی می توان آن رویداد را کودتا دانست که نظامیان به قدرت می رسیدند و شاه را برکنار می کردند. در حالی که شاه همچنان درقدرت بود.»
با این حساب چرا واقعه سوم اسفند 1299 را کودتا می دانیم که
سید ضیاء الدین طباطبایی را به قدرت رساند و بعد از صد روز دولت را تحویل
رضا خان داد .هر دو نیز با افتخار از کلمه «کودتا» استفاده می کردند و آن را گریزناپذیر می دانستند .
در حالی که هیچ یک از دو عامل اصلی کودتا
احمد شاه قاجار را از اریکه سلطنت به زیر نکشیدند و 5 سال بعد مجلس موسسان رای به انقراض سلطنت قاجار داد. با تعریف آقای امینی که عمویشان در روزهای کودتا وزیر دربار شاه بود سوم اسفند هم واقعه یا رویداد است نه کودتا!
تعریف مصطلح کودتا «دخالت نظامیان در سیاست و کنار زدن راس قدرت» است. مگر نظامیان دخالت نکردند و مصدق را از راس قدرت کنار نزدند؟
2- محمد قائد در کتاب «ظلم، جهل و برزخیان زمین » می نویسد: «کسانی استدلال می کنند کودتایی در کار نبود و نخست وزیر از سوی شاه برکنار شد که اتفاقی عادی در حکومت و سیاست است. اما این حرف تنها هنگامی قابل دفاع است که شاه نگریخته بود.
اسدالله علم در سال 1352 در مقاله ای در روزنامه کیهان نوشت: شاهنشاه برای حفظ نظم از کشور خارج شدند ولی روایت شده که روز 25 مرداد وقتی شاه می خواست از کلاردشت به رامسر برود و با هواپیما ایران را ترک کند کسانی از مردم محل کوشیدند او را دستگیر کنند و تحویل پاسگاه ژاندارمری دهند. شاه پس از آن هرگز به کلاردشت پا نگذاشت.»
3- اگر برکناری نخست وزیر در غیاب مجلس ( که با رفراندوم منحل شده بود) امری قانونی و عادی بود چه نیاز به نقشه و استقرار تانک بود؟
شاه خود در کنفرانس مطبوعاتی در سالگرد 28 مرداد و در 26 مرداد 1357 و در گرماگرم تظاهرات و اعتراضات گفت:« من اتفاقا تابستان در سعد آباد زندگی می کردم. خبرهایی که می رسید حکایت از نقشه هایی می کرد که توسط توده ای ها و کمونیست ها طرح شده بود. برای حفظ این محل 4 تانک مامور شده بود که حتما قبل از وقایع بیست و پنجم امرداد تانک ها برای حفظ مقر آن دولت یاغی منتقل شدند. من خودم شخصا کلاردشت بودم و از دور ناظر جریانات.پس از تفکر زیاد نقشه ای کشیدیم که اگر دولت وقت فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران را اجرا نکند با ترک کشور مردم ایران را مختار به اتخاذ رویه مطابق میل شان کنیم.»
اگر فرمان برکناری
مصدق قانونی بود چه نیاز به ترک شهر و دیار؟ آیا
ناصرالدین شاه هم پس از عزل
امیر کبیر ممالک محروسه را ترک کرد؟
4- استدلال قانونی بودن برکناری نخست وزیر مبتنی بر انحلال مجلس است در حالی که رفراندوم انحلال را نیز غیر قانونی می دانند. اگر همه پرسی انحلال مجلس هفدهم غیر قانونی بود چرا شاه دستور نداد همان مجلس هفدهم به کار خود ادامه دهد و نمایندگان معترض به مجلس نرفتند؟
اگر قانونی بود و به استناد آن که دیگر مجلسی نبود تا امکان عزل نخست وزیر را داشته باشد چرا شاه فرمان عزل را نیمه شب صادر کرد؟ در واقع کودتای اول 25 مرداد انجام شد که با هوشیاری مصدق شکست خورد و کودتای دوم 28 مرداد صورت پذیرفت که با دخالت خارجی پیروز شد. اگر عزل نخست وزیر در غیاب مجلس از حقوق پادشاه بود چرا ساعت یک بعد از نیمه شب با 4 کامیون نظامی و دو جیپ ارتش و یک زره پوش فرمان عزل را ابلاغ کردند؟
هنر مصدق این بود که با قید ساعت، رسید داد و در همان حال دستور توقیف و خلع سلاح آورنده فرمان را صادر کرد تا بعدها نتوانند ادعا کنند که در شرایط عادی فرمان را ابلاغ کرده اند و کودتا نبوده است.
5- برخی مدعی اند در واقع با رد فرمان شاه این مصدق بود که کودتا کرد و شاه به همین خاطربرای حفظ جان خود ناگزیر از فرار شد و دولت 25 تا 28 مرداد کودتایی است و 28 مرداد یک ضد کودتا بود برای باز گرداندن حکومت قانون و نجات کشور از دست کمونیست ها.
این همان اتهامی است که مصدق را به خاطر آن محاکمه و تبعید کردند و تا پایان عمر در حصر گذاشتند و
فاطمی را به همین اتهام اعدام کردند.
اما از دو حال خارج نیست: یا شاه رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را قانونی می دانست که باید به رای مردم تمکین می کرد و منتظر تشکیل مجلس جدید می ماند و بر پایه آن دولت را تحمل می کرد و اگر نمی دانست چرا فرمان انتخابات مجلس هجدهم را صادر کرد در حالی که قبول همه پرسی مستلزم ابقای دولت مصدق بود.
مصدق یک حقوق دان زیرک و بین المللی بود. با نوع سوال رفراندوم دولت و مجلس را به هم پیوند داده بود و قبول رفراندوم یعنی هم انحلال مجلس و هم ادامه کار دولت و نپذیرفتن آن هم به این معنی که مجلس هفدهم اعتبار دارد و عزل نخست وزیر را باید مجلسی انجام دهد که از نظر شاه مشروع بوده و در هر دو حالت فرمان عزل مردود بود.
زیرا اگر مجلس داشتیم که غیر مجلس نمی توانست فرمان عزل بدهد و اگر نداشتیم یعنی نتیجه رفراندوم – هم انحلال مجلس و هم ادمه کار دولت - را قبول کرده بود.
در سوال همه پرسی دقت کنید:
«
اگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافق هستید رای به انحلال مجلس بدهید تا مجلس دیگری تشکیل شود که بتواند در راه تامین آمال ملت با دولت همکاری کند و اگر با ادامه وضع کنونی مجلس موافقید تا دوره هفدهم سپری شود و دولت دیگری روی کار بیاید که با این مجلس همکاری کند رای مخالف به انحلال مجلس بدهید.»
پس مردم فقط به انحلال مجلس 17 رای ندادند. در واقع به ادامه دولت مصدق هم رای دادند و عزل او کودتا علیه مردم بود.
6- مخالفین می گویند مصدق می دانست که چنانچه مجلس 17 را منحل نکند و حسین مکی به عنوان ناظر مجلس به بانک مرکزی راه یابد موضوع چاپ اسکناس بدون پشتوانه لو می رود و آن گاه نخست وزیر را به صورت قانونی برکنار می کردند. بنا براین پیش دستی کرد و ترجیح داد زودتر و قهرمانانه و مظلومانه و با کودتا کنار برود نه به صورت قانونی و بعد تر.
مصدق تلویحا این موضوع را انکار نمی کرد و می گفت نمی توانسته امید های ملتی را به مجلسی بسپارد که نماینده واقعی آنان نبود. یکی از هنرهای سیاستمداران پیش دستی است و اگر هم پیش دستی کرده باشد کار بدی نبوده است. ضمن این که در آن مقطع گریزی از چاپ اسکناس نبود و لو رفتن قضیه تورم زا بود.
7- مخالفان مصدق معتقدند اگر در 30 تیر 1331
احمد قوام مانده بود مسیر کشور متفاوت می شد. آنها و بسیاری دیگر قوام را به عنوان سیاستمداری باهوش و معتبر قبول دارند. پس داوری درباره قانونی بودن فرمان عزل را به او می سپاریم.
احمد قوام 4 سال قبل تر و در 26 اسفند 1328 در نامه ای به محمد رضا شاه و در واکنش به فراخوان مجلس موسسان نوشته بود:
« قانون اساسی طبق اصل 44 متمم، شخص پادشاه را از مسوولیت مبرا دانسته و در نتیجه همین عدم مسوولیت است که تمامی موادی که مربوط به فرماندهی کل قوا و عزل و نصب سفرا و اعلان جنگ و صحه امضای فرامین و آنچه از این قبیل است عموما دارای جنبه تشریفاتی می گردد و این حقوق فقط و فقط ناشی از ملت ایران است.»8- اگر کودتا نبود و یک واقعه و رویداد داخلی و عادی بود چرا سال ها بعد مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه دولت بیل کلینتون و به منظور امکان گفت و گو با رییس جمهوری وقت ایران – سید محمد خاتمی – در نشست سازمان ملل و در جریان سخنرانی خود در 17 مارس سال 2000 رسما به خاطر « دخالت های آمریکا در براندازی دولت دکتر محمد مصدق در سال 1953» از مردم ایران عذر خواست؟
9- اگر کودتا نبود چرا کارشناسان و پژوهشگران خارجی بارها از واژه کودتا استفاده کرده اند؟
مارک گازیوروسکی یکی از شناخته شده ترین پژوهشگران در زمینه کودتای28 مرداد است. اساسا عنوان کتاب او « مصدق و کودتا در تهران» است. او به صراحت می نویسد: « سیا با کمک محدود انگلستان، به طراحی و کمک مالی و هدایت کودتا پرداخت. آنان
فضل الله زاهدی را به عنوان رهبر ظاهری کودتا انتخاب کردند و شاه را متقاعد ساختند زاهدی را بپذیرد و از کودتا حمایت کند.»
10-اگر عزل مصدق امری عادی بود شاه با اکراه بسیار آن را انجام نمی داد. به احتمال بسیار زیاد متن برکناری را خود شاه ننوشته بلکه تنها کاغذ سفیدی را امضا کرده و دکتر مصدق هم از نزدیک بودن سطور پایانی متن گفته بود که نشان می داد بعد از امضا نوشته شده است. ثریا اسفندیاری در کتاب خاطرات خود نوشته است: « در رم شاه به من گفت باید صرفه جویی کنیم چون به اندازه کافی پول برای خرید مزرعه در آمریکا هم نداریم.» همین نشان می دهد شاه بعد از فرار در 26 مرداد آماده تشکیل زندگی تازه ای همراه ثریا در آمریکا بوده و سلطنت را در واقع تمام شده می دانسته و همین که جان خود را نجات داده بود راضی بود.
ممکن است گفته شود مصدق با رد فرمان عزل کودتا کرد ولی با این فرض نادرست هم باز سلطنت شاه تمام شده بود. چندان که فاطمی درخواست اعلام جمهوری می کند و مصدق نمی پذیرد و می گوید من قرآن مُهر کرده ام که به سلطنت وفادار باشم و شورای سلطنت تشکیل می دهد.
به این اعتبار سلطنت آغاز شده در 25 شهریور 1320 در 25 مرداد 1332 به پایان می رسد و در آن 4 روز ایران شاه نداشته کما این که در سفارت ایران در رم کارمندان حاضر به سرویس دهی به او نمی شوند و تنها یک نفر ریسک می کند و اتومبیل خود را دراختیار وی قرار می دهد و بعد البته صدها برابر پاداش می گیرد.
دوره جدید از 29 مرداد شروع می شود. در این باره هم می توانند بگویند با کودتای غیر قانونی در 25 مرداد ناگزیر از ترک سلطنت شد و در پی «قیام ملی» مردم بازگشت. اگر این فرض را درست بدانیم و دخالت خارجی را هم با عنوان کمک برای روی کار نیامدن کمونیست ها توجیه کنیم دوره جدید باید با دموکراسی شروع می شد نه با سرکوب. در این حالت چه نیاز به دستگیری و تبعید مصدق و ایجاد فضای امنیتی بود؟
یادمان باشد ژنرال
پرویز مشرف که با کودتا قدرت را در پاکستان در دست گرفت « کودتا» را انکار می کرد و می گفت:« آیا حزبی را منحل یا نشریه ای را توقیف کرده ام؟ وقتی سیاسیون و روزنامه نگاران همچنان فعال هستند و با هیچ یک برخورد نکرده ام و خونی از بینی کسی نریخته یعنی نام این انتقال قدرت را نباید کودتا بگذارید.»
حتی اگر آنچه در 28 مرداد اتفاق افتاد «واقعه» یا «رویداد سیاسی» بود نه کودتا رفتارهای پس از آن اما به اذعان همه کودتایی بود.
این استدلالات را می توان ادامه داد اما متن را طولانی می کند. از جمله این نکته که گفته می شود اسناد عملیات ماه اوت 1953 به خاطر کمبود جا دور ریخته شده و در بریتانیا با وجود گذشت دو دوره سی ساله بر خلاف سنت رایج اسناد منتشر نمی شود.
پس کودتای 28 مرداد کودتا بود نه واقعه اما این گزاره به معنی توقف دایم بر آن و توجیه نفی رابطه به خاطر 62 سال قبل نیست.
جا دارد به نوع مواجهه برنامه های صدا وسیما هم اشاره ای کنیم. از یک سو برای دمیدن در تنور احساسات ضد آمریکایی بر کودتای 28 مرداد به عنوان نقطه شروع تخاصم اصرار دارند و از جانب دیگر پای ثابت برنامه های مناسبتی 28 مرداد چهره هایی هستند که معمولا وقتی از «واقعه 28 مرداد» سخن می گویند از آن با لفظ کودتا یاد نمی کنند.
این تعارضی است که سال هاست صدا و سیما به آن گرفتار است و با زبان بی زبانی هم گاه می خواهد بگوید خود مصدق مقصر بود که روابط خود را با جناح های دیگر گسست.
این گفتار اما در پی پرداختن به اشتباهات احتمالی مصدق نیست که در این مُلک حتی یک کوچه هم به نام اونیست. تنها در پی بیان این گزاره بودیم که 28 مرداد به هر دلیل که رخ داد تنها یک واقعه نبود. یک کودتا بود.
چه فرقی میکنه کودتا بوده یا نبوده
مهم اینه که امریکایی ها طبق اسناد خودشون در امور ایران دخالت کردن
انتظاری جز این از صدا وسیما نمیرود