عصرایران؛ احسان محمدی- «داوری دیدم من که با دست شریف خویشتن، آب شورتش را چلاند»! ... این شعار تازهای در راستای «شیر سماور» نیست که نصیب داورها میشود.
بخشی از آیتم 90 درجه در برنامه پربیننده 90 شب گذشته بود. جایی که از سهراب سپهری یاد شد و با کنار هم گذاشتن تصاویری از هفته پنجم لیگ برتر دوبار به چلاندن … محسن قهرمانی داور مسابقه ملوان – گسترش فولاد اشاره شد! ... اتفاقی که در چند 90 درجه دیگر به نوعی تکرار شد؛ آمیزهای از شوخیهای نه چندان جذاب که آدم حیرت میکند چطور از زیر دست ناظران پخش رد شدهاند!
برنامه 90 کماکان بی رقیب است. عادل فردوسیپور هنوز مجری محبوب میلیونها ایرانی است. با فاصله بسیار زیاد با دیگر همکاران خود در رسانه ملی.
او از چنان جایگاه اجتماعی یی برخوردار است که شب برگزاری جایزه اسکار همه را غافلگیر کرد و اسکار اصغر فرهادی را به مردم تبریک گفت تابوشکنی در رسانه ای که هنوز اصرار دارد آن جایزه را زیر فرش پنهان کند.
این عادل فردوسیپور است که در یک برنامه تمام ورزشی بینندگان میلیونیاش را از حال «استاد شجریان» آگاه میکند و میگوید نگران نباشند. شجریانی که حتی پخش «ربنا» ی آسمانیاش را هم از مردم دریغ کردند و کیهان در یادداشتی موهن او را متهم کرد خودش را به سرماخوردگی زده!
این عادل فردوسیپور است که در یک شب پرچالش تهدید میکند « اگر فرصتی برای دفاع از حق و حقیقت» پیدا نکند هفته بعد روی صندلی 90 نمینشیند.
این عادل فردوسی پورو تیم 90 است که در همه این سالها حرف دل ما را زده اند. جای ما بغض کرده اند و خاطرات قدیمی مان را با هم مرور کرده ایم. بخش هایی در 90 مثل تقویم تاریخ، آنالیزهای بسیار دقیق و سفر به شهرستان هایش در سال های اخیر بی نظیر، خلاقانه و محبوب هستند.
90 در همه این سالها مردم را با زنجیری نامرئی به تلویزیون وطنی وفادار نگه داشته است، مدیران این رسانه هم به واسطه انبوه مخاطب و هم آگهی های تبلیغاتی سودآور بیش از دیگر برنامه ها دست عادل را باز گذاشته اند که جسورانه نماینده مجلس را به هماوردی بطلبد یا در برنامه اش از «داریوش اقبالی»، « بی سیم به دست ها» و «گرل فرند» و ... اسم برده شود اما 90 را مثل روزنامه ها نبندند. تردیدی نیست عادل فردوسی پور حتی از بسیاری بازیکنان که در 20 سال اخیر پیراهن تیم ملی را پوشیده اند محبوب تر و شناخته شده تر است.
اما قدرت، انبوه کامنت و پیامک، فراوانی لایک، کثرت کسانی که روی سکوها آدم را تشویق می کنند یا برای امضا گرفتن صف می ایستند، افزایش روزافزون «عرض ارادت ها» و « استاد، استاد» شنیدن ها هر مجموعه و انسانی را تهدید می کند. او را در جایگاه حقانیت می نشاند، احساس می کند « حتماً یک چیزی در وجود من هست که این همه لطف دارند». قدرت به آدم ها گشاده دستی می دهد حتی اگر در نهایت تواضع، فروتنی و پرهیز از جیفه بی ارزش دنیا باشند.
90 بی تردید قدرتمند ترین برنامه تلویزیون است. آنقدر که می تواند حتی به صدها هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه ها خط بدهد که از چه بازیکنی خوششان بیاید یا نیاید. به پشتوانه همین قدرت عادل فردوسی پور و 90 گاهی بی رحمانه به نقد آدم هایی که بازوی لاغر دارند می نشیند. می تواند احمد مومن زاده را از یک مهاجم خوب به یک کمدین – فوتبالیست دستپاچه تبدیل کند. می تواند از غلامحسین پیروانی نه یک مربی بازیکن ساز، که شاعری با خورجینی از شعرهای دم دستی تبدیل کند.
با یک جمله می تواند یک شب آرام برای «میردورقی» و خانواده اش را به کابوس تبدیل کند، آنقدر که تا صبح خوابشان نبرد و مثل مار به خودشان بپیچند که چطور پیش چشم میلیون ها نفر بدون هیچ سند و مدرک محکمه پسندی متهم شده اند به « پول دادن به یک باشگاه» برای بازی دادن پسرشان. آن هم در برنامه ای که «عادل» دارد.
ممکن است هزاران نفر از 90 درجه دوشنبه شب و آن شعر(!) لذت برده باشند، خوش شان آمده باشد یا حتی از مچ گیری هایی به سبک میردروقی کیف کرده باشند اما به صلیب آویختن آدم هایی که بازوی لاغری دارند و «تکذیب» کردن هایشان به هیچ جا نمی رسد کار رسانه نیست. نگوئیم در کشورهای دیگر هم با شورت داور شوخی می کنند، کدام مولفه های رسانه مان مثل کشورهای دیگر است؟ رقابت آزاد رسانه ای؟ مشارکت تمام اقشار و افکار در ساخت و تولید برنامه؟ انتقادپذیری؟ .. همین برنامه 90 کم گرفتار سانسور و تذکر و هشدارهایی شده است که در کشورهای دیگر اصولاً محلی از اعراب ندارند؟
رسانه باید به مخاطبینش احترام بگذارد. حتی قدرتمندترین رسانه های دنیا به فکر تعداد قلیل بیماران صرع هستند که قبل از پخش یک خبر می گویند « این تصاویر حاوی نور فلش دوربین می باشد». نوعی هشدار و احترام توامان برای کسانی که با نور تند فلش ها آزرده می شوند. 90 گاهی فراموش می کند که دادگاه نیست، نمی تواند حکم صادر کند. فردوسی پور خود بارها این جملات را گفته است اما این قدرت رسانه است که بدون هیچ حرفی تنه با نشان دادن یک تصویر، با کنار هم چیدن چند مصاحبه به ذهنیت مخاطبانش سمت و سو می دهد.
این نوشتار به کام دوست داران 90 شاید تلخ بیایداما هیچ کس قدیس نیست. نه سهراب سپهری که شعر زیر باران باید رفتش به شلوارک داور گره می خورد و نه عادل فردوسی پور. محبوب ترین ها و بزرگ ترین چهره ها، دردناک ترین صدمه ها را از منتقدین نخورده اند، از ستایشگران محض خورده اند. آنها که به جای نشان دادن پاشنه آشیل، تنها سوت و کف زده اند.
اگر عادل فردوسی پور را دوست داریم که داریم و اگر برنامه 90 را را یک دریچه، یک صدا و یک پنجره برای لذت بردن می دانیم از آن مراقبت کنیم و یادمان باشد که قدرت به همان اندازه که شیرین است و لذت بخش، ترکش هایی دارد که مثل بومرنگ یک روز به طرف ما برمی گردند.قاطع، بی رحم و دردناک...
عادل خوب است چرا که حرف دل مردم را میزند
و طنز آرامش با تفکر ممیزی نویسنده اگر سانسور میشد پس وای به حال تفکر نویسنده مطلبتان و سپس وای به حال ما