داوود میرباقری را با کارهایی چون مختارنامه و امام علی (ع) بیشتر میشناسند حتی «معصومیت از دست رفته» این کارگردان را نمیتوان فراموش کرد. شاید شاخصهای که برای این کارگردان میشود انتخاب کرد گرایش وی به موضوعهای تاریخی و مذهبی است. وی از معدود کارگردانانی است که قاطعانه نسبت به هر اتفاق و یا موضوعی پاسخ میدهد و برای هر پاسخی هم دلیل و منبع خود را دارد. او چند وقتی است به سراغ شبکه نمایش خانگی رفته و «شاهگوش» اولین تجربه وی در این حوزه است حالا به بهانه پخش «دندون طلا» در شبکه نمایش خانگی به سراغ این کارگردان رفتیم تا بیشتر با نحوه کارگردانی و تجربه چند سالهاش در عرصه هنر آشنا شویم.
سین:دلیل اینكه خیلی از كارگردان هایی كه در حوزه نمایش خانگی ورود كردند و نتوانستند موفقیتی كسب كنند و شما موفق تر ظاهر شدید چیست؟
جیم: من به خیلی ها کار ندارم ، سر هر کاری میرم دلمو میبرم ،عاشقانه و با انگیزه کار میکنم و به این خاطراست که خودم مسئله دارم و برای بهتر و بیشتر فهمیدن، دارم تلاش میکنم جهان وسیعتری را کشف کنم.
دلیلش را هم خود شما باید پیدا کنید ،چون من کار پژوهشی نکردم، من سعی کردم کارم را بر مبنای آموزههایی که یاد گرفتم، تجربههایی که کسب کردم و دریافتی که از یک محصول و اثر هنری دارم به درستی انجام دهم، این که چرا دیگران موفق نمیشوند و من میشوم احتیاج به یک کار پژوهشی دارد که باید افراد متخصص از بیرون انجام دهند.
شاید این معضلی است که در این حوزه وجود داشته و هر کدام از آنها نیز مشکلات خاص خودش را دارد،من زیاد در جزئیات آن چه که اتفاق افتاده تسلط کامل ندارم و تمایلی به ورود به آن مقوله نیز ندارم اما به هر حال تعهدی را برای خودم در نظر گرفتم که اگر کاری را انجام میدهم باید آن کار را تمام و کمال انجام داده و تمامش کنم.
سین: اما به طور قطع آن فضای بی اعتمادی ای كه در نمایش خانگی به وجود آمد و به اعتقاد من هنوز هم این فضا حاكم است ،باید برای ورود میرباقری به حوزه نمایش خانگی یك نوع نگرانی به همراه داشته باشد؟
جیم: من میدانستم تا حدودی فضایی که ایجاد شده ما و کارمان را تحت تأثیر قرارمی دهد، اما نسبت به آن واکنش زیادی نداشتم ،چون معتقدهستم بالاخره یک بخشی از مردم، من و کارهایم را میشناسند و مسیرآثارم را دنبال میکنند، پس اگر من بتوانم با افراد علاقهمند به کارهایم ارتباط برقرار کنم کفایت میکند، چون آنها هستند که انگیزه ساختن یا نساختن یک اثر هنری را در من ایجاد میکنند.
حالا اگر در این راستا به یکباره فضایی ایجاد شود که اکثر مردم از طرق مختلف، بااثر تولید شده ارتباط خوبی برقرار کنند و استقبال آنها توسعه پیدا کند ،نور علی نور است و به شما انگیزه میدهدکه در همچنین شرایط و فضایی ایستادگی کنید و کار بعدی خود را با انگیزه و جدیت بیشتری بسازید و روی آن مایه بیشتری بگذارید.
این اتفاق در خصوص "شاهگوش "برای من افتاد، یعنی زمانی که وارد شبکه نمایش خانگی شد ،نحوه برخورد مردم فراتر از انتظارم بود، طبیعی است زمانی که یک همچنین تجربه ای را در این حوزه داشتم و استقبال مردم را شاهد بودم مشوقی برای ساخت کار بعدی من می شود.
بعد از مشاهده استقبال بیش از حد تصور من از "شاهگوش" یک کار بلندتری به نام "ماه تی تی" را برای ارتباط مجددم در شبکه خانگی با مردم طراحی کرده بودم که شرایط ساخت آن فراهم نشد و حیف بود که این ارتباط خوب از بین برود و برای مقطعی لازم شد فاصله بگیرم ،به این خاطر اول به سراغ ساخت "دندونطلأ" رفتم.
مردم نسبت به "دندون طلا" واکنشهای خوبی داشتند ،اما هنوز اون انتظاری که موقع ساختن تو ذهنم بود برآورده نشده، امیدوارم در بخشهای باقی مانده کار به نقطهای برسیم که حداکثر ظرفیتی که در دندون طلا موجود است مورد استفاده قرار بگیرد. اجرای صحنه این کار را حدود 16 سال پیش انجام دادم و در آن شرایط، ارتباط فوقالعاده خوبی با مخاطب ایجاد شد، سعی کردم چیزی که امروز ثبت میشود قویتر از آن چیزی باشد که اجرا شده و امیدوارم این اتفاق رخ دهد ، البته مهم این است که تا به حال درصد رضایتمندی بالا بوده و کمتر کسی از دیدن آن ناراضی بوده و یا اینکه انتقادهای بسیار جدی داشته باشد که به ساختار و چارچوب دراماتیک کار مربوط شود. با همه تفاسیر، این نکته را باید در نظر گرفت که امکان تبلیغات ما پائین بوده ، مردم خیلی مطلع نیستند ، بیشتر تبلیغات دهان به دهان و از طریق خود مردم صورت گرفته است که امیدوارم به نقطه مطلوب و مدنظر ما برسد و مردم ببینند، چون حیف است ، مضامین بسیار خوب و با ارزشی در آن نهفته است.
"دندون طلا" عین خود زندگی است و من سعی کردم دو مقطع تاریخی دهه 40 و 70 را در این مجموعه به خوبی رعایت کنم و شرایط مشابه به آن زمان را به وجود بیاورم تا مردم تمام دل مشغولیهایی که در این دورهها در جامعه ما مطرح بوده را ببینند.
سین: معمولا كارگردان ها به مخاطبانشان میگویند فیلمم را با این دید ببینید شما چه توصیه ای برای مخاطبانتان دارید؟
جیم: من توصیه نمیکنم مردم با دیدی خاص "دندون طلا" را ببینند، بالاخره دیدگاه، جهان بینی، فکر و مضامین یک اثر هنری در خودش پنهان است، یعنی شما نمیتوانید بگوئید که مخاطب باید از زاویه به خصوصی اثر را ببیند چون او را محدود میکنید، در صورتی که یک اثر هنری فراتر از این محدودیتها است و قرار است با جان و فکر و اندیشه ما سرو کار داشته باشد، "دندون طلا" شبیه خود زندگی است، منتهی ممکن است این زندگی که ما آن را مطرح کردیم ذرهای از آن چیزی که این روزها به عنوان زندگی جریان دارد فاصله داشته باشد ،به این دلیل که تاریخ دهه 40 و 70 در واقع مسائل اجتماعی هنری ما را بیان میکند و در این راستا توصیه خاصی ندارم.
فقط تلاشم بر این بوده که "دندون طلا" مجموعهای باشد از چیزهایی که ذات انسان و روح انسانها آن را دوست دارد و در قالب تصویر آن را ببیند و برای آنها مفید باشد.
سین: كارگردان هایی كه در آثار كمدی كار میكنند غالبا در زندگی شخصیشان هم كاراكتر خندان و بامزه ای دارند شما چه قدر بر خلاف چهره جدی اتان در زندگی شخصی شوخ طبع هستید ؟
جیم: خود شما در زندگی لحظاتی نداشتید که بخندید و یا جدی باشید؟ زندگی همین است یعنی ترکیبی است از موقعیتها و لحظاتی که شما در آن شادید، غمگینید، بیتفاوتید، ناامیدید و یا انگیزه برای حرکت رو به جلو دارید و اینها را نمیتوان تفکیک کرد، همه کارهایی که تا به حال انجام دادهام از روح و حال و اندیشه من برآمده و از درون من برخواسته، پس شما در یک دورهای، روی یک مضمون و شخصیت تاریخی متمرکز میشوید و اگر همه وجود، ذهن و روح شما درگیر آن مسئله شود هر آنچه از مغز شما تراوش میکند متناسب با آن خواهد بود.
روزهایی که روی "مختارنامه" کار میکردم کمتر تهران میآدم و بیشتر نزدیک لوکیشن بودم به این دلیل که میخواستم حتی زمانی که در صحنه حضور ندارم باز از فضا خارج نشوم و به اصطلاح اگر با انگیزه بالا سراغ روح، هدف و انگیزهای که شما را درگیر کرده بروید آن چیز معنا پیدا میکند.
سین: كارهایی هم كه در ژانر كمدی انجام دادید مانند "آدم برفی" یا" شاهگوش" آثاری بودند كه در آن جان و روح مخاطب درگیر میشد ، چه طور ازفضای جدی كارهایتان كه موفقیت آمیز هم بودند در آثار كمدی ظاهر شدید؟
جیم: در "شاهگوش" با وجود اینکه بیان جدی است دوست داشتم قالب طنز در آن گنجانده شود یعنی بیان جدی را با یک لحن طنازگونهای مطرح بکنم مانند این است که کپسول مسکن تلخ باشد، اما آن را طوری طراحی میکنند که وقتی شما قصد خوردن آن را دارید تلخی کپسول به واسطه ظاهر زیبای آن شما را زیاد اذیت نکند. معمولاً طنز در حوزه ادبیات و هنر چنین کارکردی دارد یعنی با وجود اینکه مخاطب را متوجه معنا میکند اما ظاهر قضیه آنها را اذیت نمیکند و به لحاظ روحی فشاری به آنها وارد نخواهد شد و از طرفی به فکر وا میدارد.
در "دندون طلا" نیز قاعده به همین شکل است یعنی این پروژه پر از مضامینی است که وقتی به آن فکر میکنید غمانگیز و تراژیک است ،اما سعی کردیم آن را به اصطلاح ظاهر طنز گونهای مطرح کنیم که تلخی موضوع روح و روان تماشاگر را آزار ندهد.
به هر حال خود من در قسمت سوم "دندون طلا" با وجود اینکه 10 مرتبه و مراحل مختلف آن را دیده بودم و تمام سکانسها و پلانها را طراحی کرده بودم اما باز با دیدن مجدد آن ، بغضی گلوی من را فشار میداد، "آدم برفی" نیز از قاعده تلخی و شیرینی پیروی میکرد."آدم برفی" سرشار از مفاهیمی است كه در بطن خودش غم انگیزه است، اما شما آن را طوری طراحی میكنید كه كمی از آن تلخی را میگیرید، برای مخاطب جذاب تر میكنید تا آن معنا در ذهن و روح شما بنشینه و كاركرد خودش را از دست ندهد.
در هر صورت نكته ای كه به آن اشاره کردید بسیار مهم است و خود من هیچ وقت این تفکیک را برای خودم و کارهایی که انجام دادم قائل نبودم، برای من ضرورت قصه، مسیر حرکت شخصیت، مختصات دراماتیک آن چه که در قصه اتفاق میافتد تعیین کننده است تا مسیر را چگونه انتخاب کنم، به هر حال شما چه در قالب "مختارنامه" چه در "شاهگوش" و "آدم برفی" و "دندون طلا" بخواهید كار كنید، باید یک کار هنرمندانه عرضه کنید و کار شما از یک چارچوب، اصول و قواعد دراماتیک برخوردار باشد و جاذبه ای دراماتیک در آنها موجود باشد تا اینکه مورد توجه قرار بگیرد و مخاطب را خسته نکند و آنها با علاقه و حس و حال خوبی به تماشای اثر بنشینند.
در نهایت باید بگویم این موضوع گفتنی نیست، شما هم برای فهمیدن آن تلاش نکنید، واقعاً این که شما یک چیزی را دوست میدارید و علاقهمندید و احساس میکنید که میتوانید در این حوزه و این شخصیت حرفی برای گفتن داشته باشید میتوانید جاذبه ایجاد کنید، پس نمیتوانید درونشان را هیچ وقت توضیح دهید.
سین: بنابراین باید گفت شما در هر ژانری و البته با یك قصه خوب ،توانایی این را دارید كه موفق ظاهر شوید یعنی حتی در یك فیلم پلیسی ،اكشن یا حتی در ژانر وحشت؟
جیم: برای من قصه خوب مهم است تا بتوانم در آن قصه ،دغدغههای هنری خودم را با توجه به معیارهایی که شناختم دنبال کنم، نمی دانم اگر سراغ دیگر ژانرها بروم چه اتفاقی خواهد افتاد اما باید رفت و تجربه کرد و فهمید، ممکن است موفق شوم یا نشوم.
اصل مهم ساخت یک اثر یا موضوع و یا ژانر برای من، رفتن مسیر درست دراماتیکی است که قصه آن را دنبال میکند زمانی که این موضوع را اصل قرار دهید اثر خوبی از آب در میآید.
چون من ژانرهای دیگری را تجربه نکردم نمیتوانم جواب قطعی بدهم، نمیدانم قصههایی با موضوع پلیسی، ترسناک و... من را قلقلک میدهد یا نه و فعلا نیز بنایی برای آنها ندارم اما میگویم یک اثر در ابتدا باید ویژگی هنری داشته باشد و بعد میتوان آن را به ژانر طنز، پلیسی، ترسناک، تاریخی و... تقسیم کرد.
سین:دلیل اینكه در سینما خیلی كم كاركردید ساخت سریال های با پروداكشن بزرگ بود یا اینكه علاقه ای به كار كردن در فضای سینما ندارید؟
جیم: در جواب یک بخشی از آن باید بگویم بله، به هر حال پروژههایی که برای تلویزیون کار کردم زمان زیادی را از من گرفت و به طول انجامید.
عمدی برا کار نکردن نبوده، بالاخره در یک موقعیتی زندگی شخصیتی به نام "مختار" در دورهای تاریخی و شرایط انطباقش با امروز جامعه ما، من را وسوسه و قلقلک کرد که دوست داشتم و دنبال ساخت آن رفتم و به طول انجامید پس عمری در کار نبوده که من بیشتر به سمت تلویزیون بروم.
سین: پس چرا بعد از ساخت سریال مختارنامه به سراغ نمایش خانگی رفتید و سینما محروم از شما شد؟
جیم: وقتی شما یک قصهای را طراحی میکنید، میبینید ابعادش به نحوی است که نمیتوان آن را فشرده و به 120 دقیقه تبدیل کرد، فرصت قصه به شما میگوید که من کار بلندی هستم، وباید من را در چند اپیزود عرضه کنی، به این دلیل بود که سراغ نمایش خانگی رفتم وگرنه دلیل دیگهای نداشته، قصه مختار طولانی بود وطولانی طراحی شده بود و امکان تبدیل و مطالب آن به 100 دقیقه وجود نداشت.
سین: كی با یك اثر درخشان به تلویزیون بر میگردید؟
جیم: من از تلویزیون نرفتم که تصمیم بگیرم برگردم ، من "سلمان فارسی" را در تلویزیون دارم و در حدود 4 سال است که برای ساخت آن منتظرم ، دقیقا بعد از پروژه "مختار" به طور مداوم بحث و صحبت داشتیم و با مدیران مختلف و در مقاطع گوناگون جلساتی برگزار كردیم ، به هر حال شرایط تولید سلمان فارسی سخت است و به دلیل حجم و گسترش کار و لوکیشن های بسیار زیاد و بازیگران فراوانی که دارد کار گسترده ای است .
یعنی حدود 3 برابر "مختار"، پس شما زمانی که قصد ساخت چنین پروژه عظیمی را دارید باید قبل از شروع توافقات و تفاهمات کامل را انجام دهید،اعتبار لازم را برای بودجه آن پیش بینی کنید، که در حال حاضر در مرحله بحث و گفتگو هستیم ، اینکه تلویزیون می تواند با این پروژه همکاری کند یا نه را نمیدانم اما ما آمادگی کامل خود را اعلام کردیم و هر زمانی که دوستان در صداو سیما اعلام همکاری کنند کار را شروع خواهیم کرد.
ركود در بازار فیلمنامه همواره موضوع مورد بحث تهیه كنندگان و كارگردانان بوده و حتی اكثر منتقدان سینمایی به ضعف فیلمنامه در سینما بارها اشاره كرده اند ، اما اونطور كه میبینم شما كم فیلمنامه خوب ندارید، پس این ضعف فیلمنامه ای كه به آن اشاره میكنند و میگویند فیلمنامه خوب نداریم چیست ؟
جیم:به زعم من به تعداد همه آدمهایی که روی کره زمین زندگی می کنند یک قصه خوب وجود دارد، کافی است جامعه، آدمها و مناسبات آنها را بشناسید و با کمی دقت به پیرامون خود ،به درون آنها نفوذ كنید و شخصیت های متفاوتی خلق کنید، شخصیتهایی که می توان ایده آلها ،افقهای روبرو و رویاهای آن ها را به خوبی در یک اثر پیاده، و او را رها کرد.
آن چیزی که در حال حاضر به عنوان آسیبشناسی گفته و بررسی میشود به نظر منم وقت تلف کردن است، قصه به اندازه کافی وجود دارد و کافی است نگاهمان را عوض کنیم، درست به جهان پیرامون خود بیاندیشیم و با اصول درست حرکت کنیم، کافی است خودمان را به لحاظ علمی و فنی و دراماتیک مجهز کنیم ،در این صورت میبینیم که تا چه حد قصه و شخصیت وجود دارد، این است که من مشکلات را خیلی قبول ندارم، شاید ممکن است این مشکلات بخشی از موانعی باشد که پیش روی ما و سینمای ماست،اما همهی آن نیست، ما احتیاج داریم روی مبانی و اصول بیشتر مکث کنیم بیشتر کار کنیم و یاد بگیریم.
شما اگر مطلبی را راجع به تاریخ ادبیات و مختصات دراماتیک یک اثر مورد نقد و بررسی قرار دهید، کندوکاو کنید و پژوهش انجام دهید، میبینید اطلاعات زیادی در مورد آن وجود دارد، به عنوان نمونه همین مفهوم اپیزود از کجا نشأت میگیرد و به لحاظ فنی باید چه ویژگیهایی داشته باشد که در مسیر حرکت و نمایش بتوان به عنوان اپیزود به آن نگاه کرد ،در این زمینه نیز اطلاعاتی فراوانی را به دست خواهید آورد.
فهم و درک یک مقوله پیچیده نیست، این که گناه را گردن این و آن بیندازیم غلط است، خود من عادت کردم طی این سالها کنار بایستم و دخالتی در این حوزهها نداشته باشم، احتمالاً خود شما نیز این مشکل را با من دارید، چون مصاحبه، گفتوگو و اظهارنظر نمیکنم زیرا وقتم را میگیرد و من تمایل به این کار ندارم، برای وقتم ارزش بیشتری قائلم تا اینکه بنشینم و فکر کنم که حالا مشکل سینما چه چیزی است؟!همین وقت را صرف فکر کردن به موضوع و شخصیت بهتری میکنم و کشمکش دراماتیک زیباتری خلق میکنم.
باید نگاهمان را عوض کنیم، آن وقت میفهمیم که نه قصه کم داریم نه موضوع، بلکه نگاهمان را باید درست کنیم، این نگاه در همه ابعاد است، یعنی از حوزه فکر و اندیشه شروع میشود و بعد به اجرا، شکل و نوع تولید میآید، در واقع اینکه ما با یک موضوع تا چه حد درگیریم و آن را جدی میگیریم و برای ما مسئله است و قرار است به یک اثر نمایشی و سینمایی تبدیل شود از اهمیت بالایی برخوردار است و تا این دغدغه و نگاه وجود نداشته باشد به ساخت یک کار موفق و کاری که بتواند با طیف وسیعی از مردم ارتباط برقرار کند، نباید امیدوار بود.
اصلاً علت اینکه میبینید من گاهی اوقات تا حدودی موضعگیری میکنم و شروع به فعالیت در دیگر حوزهها میکنم این است که شرایط برای خلق یک اثر هنری مطلوب در آن حوزه موجود نیست.
بالاخره در ساخت یک اثر هنری مشکلات متعددی وجود دارد که باید با آنها کنار آمد و نباید تمام مشکلات را گردن متولیان فرهنگ انداخت، باید فهمید آن کسی که در این جامعه زندگی میکند و قواعد و قوانینی را پذیرفته میداند به چه نحو با آنها کنار بیاید و کار و زندگی کند و به حیاتش به شکل دلخواهش ادامه دهد.
به عنوان نمونه آیا مشکلاتی که در این روزها وجود دارد اُدبا و عرفای ما نداشتند؟ آنها توانستند با پشت سر گذاشتن همه مشکلات و تولید آثار بزرگ و با شکوه از زمان خود عبور کنند.
من بسته به شرایط و ضرورتهایی که پیش میآید و مقدوراتی که در هر حوزه وجود دارد تصمیم میگیرم که در این حوزه برای کار بمانم یا اینکه بهتر است تغییر شکل داده و در حوزه دیگری فعالیت کنم چون فکر میکنم فعلاً کار کردن در شبکه نمایش خانگی برای من راحتتر است و با مشکلات کمتری دغدغههای خودم را دنبال میکنم.
اگر در یک مقطع زمانی شرایطی مناسب برای کار کردن در سینما فراهم شود حتماً به آن حوزه میروم و با کمال میل شروع به فعالیت میکنم. اما در حال حاضر با وجود داشتن قصههای زیاد میبینم که قرار است برای خلق یک اثر سینمایی زمان زیادی از من گرفته شود و دو سه سالی من را درگیر کند ،ترجیح میدهم به حوزهای ورود کنم که زودتر به نتیجه برسم.
سین: آیا این حرف برخی از منتقدان درباره شما درست است كه معتقدند "داود میرباقری" اگر از ژانر مذهبی-تاریخی مورد علاقه اش، به یكباره آدم برفی می سازد و فضایی 180 درجه را برای كار انتخاب می كند یك نوع بیان اعتراضی است كه درواقع نتوانستید یا شرایط برایتان ایجاد نشده تا بتوانید با آرامش فیلم دلخواه خود را بسازید؟
جیم: اعتراض به معنای سیاسی آن را من نمیدانم اما طبعاً زمانی که من نمیتوانم دغدغههای خودم را دنبال کنم سعی میکنم از راه دیگری موضعگیری و حرکت کنم، من که نمیتوانم خودم را متوقف کنم! چرا که من یک چیزی را یاد گرفتم، یک فکر و اندیشهای دارم و یک افقی را برای آینده کار هنری خودم در نظر گرفتم و آن را دنبال میکنم و در این راستا متوقف نمیشوم.
اگر منظور شما این است که این نوع رویکرد یک نوع اعتراض است ،پس اعتراض به شرایطی است که من نمیتوانم به طور طبیعی مسیر را ادامه میدهم بنابراین سعی میکنم از یک جاده انحرافی دیگری به جاده اصلی وصل میشوم و از طریق آن به افقی که مدنظر است برسم.
سین: آیا تجربه تحصیلات حوزوی ای كه دارید باعث شده این چنین علاقه مند به ساخت آثار مذهبی بشوید؟
جیم: آن هم کمک کرده. اما به هر حال باید توجه داشت این از آن سوالاتی است که اگر من بخواهم به طور دقیق در مورد آن بحث و بررسی و تأمل کنم میگویم که شما در جامعهای زندگی میکنید که یک دین و مذهب و مناسباتی را قبول دارید و یک سری قواعد را پذیرفتید، طبیعی است که هر چه مربوط به مبانی و اصول اعتقادی آن اندیشه است باید مورد علاقه شما باشد و در غیر این صورت آن را قبول نمیکردید.
در مورد مسائل تاریخی و دینی نیز برای من به همین شکل است وقتی به دین و اصول آن ایمان دارم و آن را پذیرفتم، علاقهمند هستم راجعبه شخصیتهای آن اگر مجالی پیش بیاید کارم کنم.
این موضوع چیز عجیبی نیست بالاخره من مسلمانم و به شخصیتهای مذهبی دینم علاقه دارم، طبیعی است که اگر فرصتی پیش آید ،با آن درک و استنباط و دریافتی که من دارم، تمایل دارم راجعبه این آدمها حرف بزنم و جزؤ بدیهیات است و نیازی به مکث کردن ندارد.
زمانی که حضرت امیر برای ما و تفکر، مذهب و کشور ما تا حد زیادی اهمیت دارد، پس من نیز به عنوان یک شهروند همان احساسی را دارم که عامه مردم نسبت به این شخصیت دارند، طبیعی است که بیشتر به آن فکر کنم و او را بفهمم.
نتیجه این فکر و تلاش کردن، تبدیل به اثری مانند امام علی یا مختار میشود. من یک شهروندی هستم که در این جامعه زندگی میکنم و حوالی من مجموعه مناسبتها و مشکلاتی وجود دارد ،طبعاً من نیز مانند بقیه درگیر این قضایا میشوم و این درگیری ،من را به سمت خلق «شاهگوش» سوق میدهد.
سین: برخی از همكاران شما در سینما تعریف های جالبی از شما می كنند و بیشتر بر این نكته تاكید دارند كه میرباقری درونش دریایی است از قصه های بكر و شبیه به عالم فرهیخته ای است كه با سعه صدری كه دارد توانسته اثری درخور و تحسین آمیز مانند مختارنامه خلق كند ، نظرشما چیست؟
جیم: خوشحالم که این استنباط در مورد من وجود دارد و انشاالله مطلبی که شما گفتید درست باشد. اگر بخواهم در مورد خودم قضاوت کنم میگویم، هنوز افقهایی است که نمیشناسم ،هنوز خیلی از مفاهیم است که تلاش میکنم بفهمم،امیدوارم این جستجو هیچ وقت در من متوقف نشود، این چالشی که من با خودم در دنیای پیرامون خود دارم و مفاهیمی که با آنها زندگی کردم و به آنها اعتقاد دارم هیچ وقت در من متوقف نشده است. به هر حال این چیزها هستند که به زندگی من معنا میدهد و اگر روزی فارغ از این چالشها و درگیریهای درونی و محیط اطرافمان نگاه کنیم به انسانی ساکن و مردهای تبدیل خواهیم شد. اینکه تصور میکنم راه های نرفته زیادی دارم، هنوز مفاهیم کشف نشده بسیاری است که باید کشفش کنم تا زندگیام آرامش پیدا کند و برسم به آن نقطهای که بتوانم بگویم موجود کوچکی در این جهان لایتناهی هستم که توانستم تأثیر خودم را به جا بگذارم.
سین: فیلمنامه ای هست كه دغدغه ساختش را داشته باشید و به نوعی شب و روزی نباشه كه به ساخت آن فكر نكنید و در عرصه فیلمسازی شما را سیراب كند؟
جیم: «سلمان فارسی» برای من یک قله است و یک نقطه کمال در مجموعه کارهایی که در تاریخ و با شخصیتهای تاریخی کردم و جستجویی که در تاریخ داشتم و انطباق با آن چه که امروز ما به عنوان انسان امروز به آن نیازمندیم و اگر این کار را بسازم دیگر در آن حوزه کاری ندارم و فقط بر میگردم یک سری کارهای ناتمام مانده از قبل را سرو سامان دهم.
گفت و گو: محسن سرافراز