شبکه گردی روز سه شنبه را در ادامه می توانید بخوانید ،شما هم اگر صفحه جالبی در شبکه های اجتماعی مجازی یا موبایلی میشناسید در قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.
1- دیدار کری با بانوان مسلماناین مطلب از صفحه وزارت خارجه آمریکا در فیسبوک انتخاب شده است:
وزیر امور خارجه جان کری در دیدارش از مجموعه شرکت گوگل در مادرید اسپانیا و گفتگو با کار آفرینان و مخترعین جوان در این مجموعه، با گروهی از بانوان مسلمان که انواع جدید و متنوعی از پوشش سر را برای زنان هم دین شان درست کرده اند تبادل نظر می کند.
2- خدا دوستت دارد...ملیکا شریفی نیا در اینستاگرام این عکس را با متن زیر منتشر کرده است:
همين كه تو
آنقدر خوش شانس بوده اي
كه شاهد
چنين طلوعي باشي
يعني هنوز
خدا
دوستت دارد
3- وداع تتلو با اینستاگرام
امیرتتلو با نوشتن این متن در اینستاگرام از این فضا خداحافظی کرد:
اين شما و اينم اينستا !! برين حالشو ببرين ببينم كسى مياد واستون انقدر وقت بذاره يانه !!! اينجام عين فيس بوك تعطيل ميشه ميره كلا !! منم مطمئن باشين ٩٠٪ مشكلات زندگيم حل ميشه اينجورى ، جون و مغز و وقتم و از سر راه نياوردم كه ؛ خوش بگذره.
4- دو شهر در ایران در یک روز
سیاوش فلاح پور در توییتر نوشت:
دو شهر ایران در یک روز: آبادان، خلخال
5- آب خنک هسته ایهادی حیدری در فیسبوک این کارتون را از محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه قرار داده است.
6- دزد جوانمردی!متن زیر هم از گروه تلگرامی کشکول انتخاب شده است.
اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست . مرد سوار دلش به حال او سوخت . از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند .
مرد افلیج وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت :
اسب را بردم ، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب ، داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد افلیج اسب را نگه داشت . مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛ زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!
حکایت ، حکایت روزگار ماست
اسب قدرت را به افلیج های ذهنی دادیم.
آنها نه فقط اسب که ایمان ، اعتماد و نان سفره مان را بردند.
آی قدرت سواران ، نگوئید چگونه سوار اسب قدرت شدید!
7- موز 400 تومانی،موز 4هزارتومانی!علیرضا رئیسی فعال اجتماعی در اینستاگرامش نوشت:
تمام چیزی که می خواست خانه و فروش محصولات کشاورزیش بود .زندگی خوب از نظر او نگرانی نداشتن در مورد فرزندان خود داشتن خانه و دام و فروش محصولات کشاورزی اش است .این مشکل خیلی از مردم است .
تو فکر کن این دلالان محصولات کشاورزی چه بر سر این کشاورزان اورده اند که یکی از دو ارزوی انها فروش محصولات کشاورزیشان است .الان میگم.
این عمو جان باغ موز دارد.کیلویی موز را پیش او چهارصد تک تومنی میخرند و تو بازار چهار هزار تومن میفروشند.چهارصد کجا چهار هزار کجا.این وسط یک دلال وجود داره .
من دیگ چیزی نمیگم.حالا این وسط دولت کجاست خدا میدونه.
8- اینجا کجاست؟جواد قارایی مستند ساز و ایرانگرد هم در صفحه اینستاگرامش این عکس زیبا از طبیعت سیستان و بلوچستان منتشر کرده است:
از سرزمينى برايت مى گويم که در آن آفتاب و دريا همواره شعر مى سرايند و زمينش از آواى طبيعت در جريان است. اينجا بلوچستان است.
9- هنوز شهید می شودبهرام محترمی در یک گروه تلگرامی مناسبتی نوشته است:
هر بار پیرمردی از شدت فقر، زیر پل عابری از سرما وگرسنگی به خود میپیچید، تیزیِ تیغی بر صورت حبیببنمظاهر مینشیند.
هر بار که دختری، از هراس و هولِ گرگهای خیابان قالبتهی میکند، یکبار ِ خون به دلِ رباب میشود.
هر بار که دستِ ناجوانمردی بر صورت کودکی که از گرسنگی سیبی دزدیده است، سیلی میکارد نیزهای به سینهی قاسم فرو میرود.
هر بار که خانوادهی بیماری، در پیادهروهای مقابل بیمارستان، در نداری و نومیدی و غریبی، درمانده میشوند، بغضی در گلوی مسلم فرو میشکند.
هر بار که پدری که از فرطِ فقر، روی پلهای مینشیند تا امیدکودکان گرسنهاش از خالیِ دستها ماتم نشود، خنجری پهلوی حربنریاحی را پاره میکند.
هر بار که مادری در پول کفش کودکش میماند و حسرتخوردنِ جگرگوشهاش میشود کاستنِ جانش، یکبار تیرِ حرمله بر گلویی شش ماهه مینشیند.
هربار که برادری دشنهی نامردی را بر پشت برادرش میزند، دستهای یک ماه بریده میشود و بر خاک فرو میافتد.هر بار زنی زیر لگدهای نامردشوهری،کبود میشود و بیپناه میماند، یکبار آتش به خیمهگاه زینب میافتد.
هر بار که مهاجری افغان تحقیر میشود، دختربچهای به شهوتِ مردی فروخته میشود، هربار ظالمی بر ظلمی مداومت میکند، مسندی چرب میشود به رشوه و زور و قدرت، هر بار قلبِ یتیمی پر میشود از اندوه، هربار که کارگری زیر سیل دشنامِ کارفرمایِ نوکیسهی خود استخوان خرد میکند، هربار که شانههای فروافتادهای از پلههای داروخانهای پائین میآید، هر بار که صاحبخانهای بساط محقرِ مستاجری درمانده را روانهی خیابان میکند، هربار که دستِ کثیفی بر صورت بچههای کار کشیده میشود، هربار که کودکی سرِ گرسنه بر زمین میگذارد، هر بار که آهِ مظلومی در گلو میماند و میشکند ، حسین، یکبار در خیابانهای تهران شهید میشود؛که سرخی خونش تاریخ را رها نمیکند. کشیده میشود تا روزگاران ما تا بدانیم هنوز سخت بر سرِ پیمانِ سترگِ خویش ایستاده است.
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
از مومنان کسانی هستند که به پيمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضی بر سر پيمان خويش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هيچ پيمان خود دگرگون نکرده اند.
10 - شنای یک خرسآخرین مطلب شبکه گردی هم از صفحه نشنال ژئوگرافیک انتخاب شده است:
1 من چابهار زندگی میکنم.
2 طعم موز محلی از نمونه درشت اما غالبا بی مزه خارجیش بهتره.
3 قیمتش فقط کمی از نمونه خارجی کمتره.
واي برما
عالی بود عالی عالی عالی
در انتشار عکس و خبر دقت کنید.
کی میگه موز چابهار کیفیت نداره این عکس احتمالا از زرآباد هست که به کل ایران فرستاده میشه و با وجود کوچکی خیلی از موزهای خارجی خوشمزه تر است. در ضمن همون 400 تومان شاید کمتر از کشاورز می خرند و با قیمت بالا به مصرف کننده میدن