۰۴ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۲۷۴۷۴
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۵ - ۰۷-۰۸-۱۳۹۴
کد ۴۲۷۴۷۴
انتشار: ۱۳:۵۵ - ۰۷-۰۸-۱۳۹۴

نقطه جوش خاورميانه و نظم جديد

دو نكته در اين نقشه قابل توجه است؛ اول سوريه هنوز يك كشور واحد و دست نخورده نشان داده شده است.
اعتماد/ نصرت‌الله تاجيك

وقوع ناگهاني و خارج از كنترل سلسله تحولات خاورميانه و شمال آفريقا در سال ٢٠١٠ كه به‌نام بهار عربي در غرب معروف شد، باعث نشد قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي مرعوب و منفعل شوند.

بلكه غرب و در راس آن امريكا و در مرحله بعدي كشورهاي مهم و تاثيرگذار اروپايي با اتخاذ راهبرد مديريت خيزش مردمي اين منطقه تلاش‌كردند ابتدا در مصر و سپس در تونس از تاثيرات زلزله‌اي و دومينويي آن بكاهند.

اما با به هم خوردن صحنه ليبي و يمن، شكل‌گيري و قدرت‌يابي داعش و ورود امريكا، اروپا و روسيه به تحولات سوريه به نظر مي‌رسد ديگ خاورميانه تدريجا به نقطه‌جوش نزديك مي‌شود و در زمان غليان آن، وضع آشفته‌اي پيدا خواهد شد و نظم محلي جديدي ظهور خواهد كرد.

هزينه و خسارات دوران آشفتگي، سهم كشورها و مشخصات يا شكل آن نظم جديد بسيار نامعلوم و به عوامل زيادي وابسته است. اگرچه غرب سعي خواهد كرد اين نظم جديد را براساس منافع غربي طراحي كند و همين امر ممكن است باعث ايجاد مناقشه دامنه‌دار جديدي شود، اما بي‌ترديد نوع و سطح بازي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي ايران بسيار تعيين‌كننده است.

بدبينانه‌ترين حالت بالكانيزه كردن اين منطقه است كه در متون غربي و نزد تعدادي از استراتژيست‌ها و محافل مطالعاتي غرب داراي طرفداراني است. دسترسي به گزارشات محرمانه محافل سياسي و نظامي غرب ميسور نيست اما شواهد موجود در پاره‌اي از گزارشات موسسات مطالعاتي نشان مي‌دهد كه دست‌كم دولت امريكا از سوي اين محافل براي نابود كردن بعضي دولت‌هاي منطقه و تجزيه چند كشور و تشكيل دولت‌هاي جديد تشويق مي‌شود.

راهبرد اصلي پيشنهادي اين موسسات به دولت‌هاي غربي در دو سال گذشته آن است كه كشورهاي منطقه را آنقدر مشغول جنگ با يكديگر يا تنش‌ها و درگيري‌هاي داخلي كنند كه به اندازه كافي تضعيف شده تا هم سريع تن به هر نظم جديد بدهند و هم قادر به اتحاد عليه قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي و به خصوص شركت‌هاي غربي چندمليتي نباشند.

در نظم جديد امريكا نيازمند تلاشي براي به سرانجام رساندن صلح اعراب و رژيم صهيونيستي نيست، بلكه اين امر تحصيل حاصل مديريت روند تحولات منجر به نظم جديد است و يكي از زوايا يا وجوه نامشخصي كه در بالا به آن اشاره شد.

پس راهبرد غرب و امريكا در خاورميانه طي دو سال گذشته كه مشغول هدايت گفت‌وگوهاي ايران و ١+٥ بود، رها كردن و بلا عملي در كشورهاي منطقه است تا اين كشورها به تدريج آنگونه كه در ليبي، عراق، سوريه، يمن و... ديده مي‌شود پس از يك دوره طولاني جنگ داخلي يا خارجي، تخريب و آشوب كه منجربه‌ نابودي زيرساخت‌ها و اوضاع بد اقتصادي مي‌شود، مردم اين مناطق را آنقدر از جنگ و نا امني به ستوه بياورند كه نظم تحميلي غرب را با طيب خاطر به عنوان ابزاري براي پايان دادن به درگيري‌هاي داخلي و خارجي بپذيرند.

اگرچه مردم به‌خوبي مي‌دانند كه همين نيروهايي كه به‌دنبال برقراري نظم جديد هستند خود بدون شك مسوول شكل‌گيري بخش عمده اين تنش‌ها و بي‌خانماني‌ها هستند.

 بالكانيزه به‌صورت رسمي و غيررسمي هم‌اكنون در سه كشور ليبي، عراق، يمن و سوريه اجرا و هريك از اين كشورها عملا به چند بخش تقسيم شده‌اند. عراق بيش از مرزهاي مفهومي خودمختاري به سه منطقه جداگانه، تقسيم شده است.

در سال ٢٠٠٦ نقشه احتمالي آينده خاورميانه توسط رالف پيترز، سرهنگ بازنشسته نيروي دريايي امريكا، مولف كتاب و تحليلگر نظامي شبكه خبري فاكس، به گونه‌اي طراحي شد كه در آن عراق به سه منطقه تقسيم شده است: يك عراق سني به سمت غرب، يك كشور شيعه عرب در شرق و يك كردستان آزاد در شمال.

البته بعضي ديگر از استراتژيست‌هاي غربي براي جلوگيري از اتحاد استراتژيك شيعيان عراقي در شرق با ايران يك تقسيم‌بندي شمالي- جنوبي ارايه داده و در عراق يك راه‌حل سه كشوري: شيعيان در جنوب، سني‌ها در مركز و كردها در شمال را پيشنهاد مي‌دهند. اگرچه تركيه به عنوان يكي از اعضاي ناتو مخالف ايجاد كشور كردستان در شمال اين منطقه است، ولي اين كشور نيز ديد سنتي به اين مسائل و اين منطقه را ترك و به منابع انرژي آن به عنوان فرصتي براي توسعه نگريسته است. باوجود آنكه اين نقشه به‌طور رسمي مورد تاييد مقامات پنتاگون قرار نگرفته، اما از طرز فكر برخي استراتژيست‌هاي ارشد نظامي خبر مي‌دهد كه در كنار ديگر گزارشات، تحركات و تحولات منطقه مفهوم پيدا مي‌كند.

دو نكته در اين نقشه قابل توجه است؛ اول سوريه هنوز يك كشور واحد و دست نخورده نشان داده شده است. دليل آن مي‌تواند اضافه شدن جنگ‌هاي نيابتي به راهبردهاي قبلي و عدم برآورد صحيح از توان ايستادگي نيروهاي موثر در اين كشور باشد. دوم، رژيم صهيونيستي نيز مي‌تواند در آينده قلمرو بيشتري را به اشغال خود در آورد.

در ليبي نيز در پي جنگ سال ٢٠١١ ناتو در اين كشور، عدم وجود دولت مركزي باعث رواج جنگ‌هاي قبيله‌اي شده است و آشوب آن را به سه بخش تقسيم كرده است؛ برقه در شرق اين كشور و غرب آن نيز به دو بخش طرابلس در شمال غربي و فزان در جنوب غربي. در يمن نيز همچنان تحولات به سمت تقسيم اين كشور به دو بخش شمالي و جنوبي پيش مي‌رود.

ارسال به دوستان