یک روانشناس گفت: تشویق و تنبیه اصولی باید به گونهای باشد که در نهایت فرزندمان نتیجه عمل نیکو و عواقب رفتار ناپسند خود را تشخیص دهد.
«فریبا احمدی» در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: تشویق در لغت به معنای کار کسی را ستودن، به شوق آوردن و او را دلگرم کردن است و در مقابل تنبیه عبارت است از آگاه کردن فرد نسبت به نتایج نامطلوب رفتارش، از اینرو وقتی در تعلیم و تربیت از تشویق و تنبیه فرزندان صحبت میشود منظور این است که آنها را با رفتارهای درست و نادرست آشنا کنیم و البته این آشنایی باید با روشهای صحیح و اصولی باشد.
این روانشناس ادامه داد: در واقع تشویق درست، به جا و به موقع باعث رشد اعتماد بهنفس در کودک میشود و در نهاد او تأثیر فوقالعادهای بر جا میگذارد. از همینرو کودک بدون اینکه اجباری بالای سرش باشد به انجام کارهای نیکو ترغیب میشود.
وی افزود: متأسفانه برخی والدین تنها راه تربیت فرزندانشان را تنبیه بدنی میدانند و کتک زدن هنوز هم در برخی خانوادهها تا حدودی رایج است. در حالی که امروزه روانشناسان راههای بهتری به جای اعمال خشونت فیزیکی به والدین پیشنهاد میکنند، چون این نوع از تنبیه عوارض متعدد و طولانی مدتی در رفتار و روحیه کودک دارد، به طوری که گاهی در شخصیت فرد ماندگار شده و به شکلگیری اختلالات جبرانناپذیری منجر میشود.
احمدی تصریح کرد: پاداش و تنبیه زمانی موثر است که متناسب با عمل، به موقع و متناسب باشد. همچنین تشویق نیز باید هر چند وقت یک بار و فقط در برابر کارهای برجسته انجام شود نه بهصورت همیشگی و برای هر کاری، چون در این صورت کودک را شرطی کرده، تأثیر خود را از دست میدهد و والدین باید به مرور زمان تشویقهای بزرگتری برای فرزندشان در نظر بگیرند.
این روانشناس همچنین با تأکید بر اینکه تشویق باید واقعی و نه فقط برای دلخوشی باشد، گفت: نباید هنگام تعریف و تمجید از فرزندمان به نکات منفی او اشاره کنیم. مثلاً اینکه بگوئیم «آفرین، اصلاً فکر نمیکردم تو بتوانی این کار را انجام دهی» نه تنها تشویق محسوب نمیشود، بلکه لطمه زیادی به اعتماد بهنفس کودک وارد میکند. علاوهبر این، اگر فرزندمان در یک زمینه خاص تبحر دارد باید حتما آن را شناسایی کرده و زمینه را برای پرورش پشتکار در او فراهم کنیم.
احمدی خاطرنشان کرد: اگر تشویق با عمل نیک فرزندمان متناسب نبوده و خیلی بزرگتر از آن باشد، کودک دچار خودبزرگبینی شده و متوقع بار میآید. از اینرو مشاوران به جد معتقدند که اگر شخصی در سنین بحرانی لوس و متوقع بار بیاید به سختی میتواند در سالهای جوانی با مشکلات طبیعی زندگی کنار آمده و خیلی زود دچار اختلالات روحی میشود.