عصرایران؛ رضامیرمحرابی - جشنواره سی و چهارم فیلم فجر به روزهای گرم خود نزدیک می شود. این دوره از جشنواره که آن را می توان ترکیبی از جشنواره ی جوان ها و فیلمسازان نسل جدید و دهه اخیر سینمای ایران نامید با فیلم های خوب و رو به جلو و حساب شده ما را متحیر می کند. این نکته ما را به ظهور و تولد فیلمسازان درجه یکی که آینده سینمای ایران را تضمین می کند نوید می دهد.
روز گذشته در سومین روز برگزاری جشنواره فیلم فجر 5 فیلم در کاخ جشنواره به نمایش درآمد. شروع روز سوم جشنواره با نمایش مستند «همراه با فرات» اثر فرشاد اکتسابی همراه بود. مستندی که با اقبال حاضران در سالن کاخ جشنواره همراه شد. در ادامه در سانس 16 فیلم «قیچی» به کارگردانی کریم لک زاده به نمایش درآمد. این فیلم در بخش هنر و تجربه جشنواره حضور دارد.
اما بی شک پدیده ی جشنواره فیلم فجر تاکنون و فیلمی که همگان از دیدنش به وجد آمدند تعلق داشت به یک فیلمساز جوان که با فیلم اولش توانست خود و هنر فیلمسازی اش را به همگان ثابت کند. سعید روستایی، جوانی که تا پیش از این با فیلم های کوتاه خود درخشیده بود این بار در اولین فیلم بلندش با حضور بازیگرانی چون پیمان معادی و نوید محمدزاده با یک فیلمنامه حساب شده به فیلمی رسید به نام «ابد و یک روز» که در همین ابتدای راه فیلمسازی زنگ اعلام حضور یک هنرمند جوان کاربلد را به صدا درآورد. فیلمی با قصه و مولفه هایی تکراری چون فقر، فحشا و اعتیاد که شاید در نگاه اول مخاطب را به دیدن یک فیلم کلیشه ای ارجاع دهد اما با یک کارگردانی دقیق و بازی های خیره کننده در مجموع محصولی را پیش روی مخاطب قرار می دهد که بدون تردید نوید ظهور یک فیلمساز کاربلد را به ما می دهد.
فیلم دیگری که در روز سوم جشنواره به نمایش درآمد اثری بود از هاتف علیمردانی به نام «هفت ماهگی». فیلمی با بازی حامد بهداد، باران کوثری، هانیه توسلی و پگاه آهنگرانی و... این فیلم که شروع خوبی داشت و تا نیمه اش به خوبی پیش می رفت نتوانست رضایت منتقدان و اهالی رسانه حاضر در کاخ جشنواره را به دست آورد. هاتف علیمردانی سالهاست که فیلم متوسط می سازد و اگر با این ترکیب بازیگران نامی می خواهد به فیلمی بزرگ برسد باید اول از همه به فیلمنامه و یک سوم پایانی فیلم هایش فکر کند. آخ امان از این یک سوم های پایانی که کمر فیلم های نسبتا خوب امسال را شکسته است و در مجموع از آن ها یک فیلم متوسط ساخته است. هفت ماهگی نکته ی جدیدی برای عرضه ندارد و اگر در اکران موفق شود به خاطر ترکیب بازیگرانش خواهد بود.
خودزنی در سینمای ارزشیالبته بماند فیلم هایی نیز در این 3 روز به نمایش درآمد که بزرگترین اعلامیه علیه خودشان بودند. نمی خواهیم به بررسی فیلم هایی چون «دلبری» ورود کنیم که یک محصول شکست خورده از یکسری افکار بارها امتحان شده و شکست خورده است. ای کاش ایثارگران عزیز ما را به خاطر ساخت فیلم هایی بی کیفیت و دم دستی و خامی چون «دلبری» ببخشند. سینما چیز دیگری است آقایان، اگر قرار است ارزش هایمان را درست و حساب شده و در قالب یک فیلم به درد بخور به مخاطب نشان ندهیم پس لطفا دست از سر ارزش ها بردارید و فیلمی نسازید که عام و خاص پس از دیدنش زبان به تمسخر بگشایند. در این وادی سالهاست که حرف زیاد است و گوش ها بی اعتنا.
فیلمی که حالمان را خوب کردآخرین فیلمی که شب گذشته در برج میلاد به نمایش درآمد و حسابی حال همه را خوب کرد و آن ها را به دل تاریخ برد فیلمی بود باز هم از یک کارگردان اولی. فیلم «ایستاده در غبار» اثری از محمدحسین مهدویان. اثری در مورد زندگی حاج احمد متوسلیان و سوژه ای که شاید تا پیش از این خیلی ها از زندگی و سرنوشت او اطلاعی نداشتند اما این اثر به شکل کم نظیر و موثری مخاطب را درگیر خود می کند.
تصاویر آنقدر واقعی هستند که اگر مخاطب از روند تولید آن بی اطلاع باشد فکر می کند با یک مستند طرف است اما همه چیز از رنگ و نور و صدا چنان ظریفانه و حساب شده کنار هم قرار گرفته اند که کسی نمی تواند بی اعتنا از کنار این فیلم بگذرد. ایستاده در غبار را حتما باید دید. آن هم در یک سالن سینمای باکیفیت که رنگ و تصویرو صداها را بتوان با تمام وجود حس کرد. ظهور یک پدیده در سینمای ایران به نام محمد حسین مهدویان. امیدواریم مسیر را درست ادامه دهد و همچنان ما را شگفت زده کند. و دیدن یک شخصیت کم نظیر به نام حاج احمد متوسلیان(شناخت این انسان بزرگ همه را شگفت زده خواهد کرد). این فیلم از آن معدود فیلم هایی است که قرار است ارزش ها و بزرگی ها را نشان دهد و قاطعانه می توان سینه را سپر و از آن دفاع کرد. کاش «دلبری ها» در این سینما کم شوند و «ایستاده دز غبار ها» تعدادشان تکثیر...