پیام دوم جنبش تنباکو که به قول استاد
مطهری «یک نهضت ضد استعماری، آنهم ضد استعمار اقتصادی بود»[1]، نقش
مؤثر و تعیینکننده روحانیت آگاه و بیدار و زمانشناس است؛ نقشی که در مقاطع
گوناگون تاریخ این مرز و بوم، از نهضت مشروطیت تا انقلاب شکوهمند اسلامی بر دوست و
دشمن آشکار و هویدا گردیده است.
بیتردید روحانیت به پشتوانه حمایت مردمی، این
نفوذ و اقتدار را کسب کرده و طبیعی است که تداوم آن نیز در گرو پشتیبانی مردم از
کسانی است که به نام دین و از موضع رسالت و مسئولیت مذهبی با نظامهای سلطهگر
مبارزه میکنند.
استاد شهید آیتالله مطهری روحانیت شیعه را چنین توصیف میکند: «روحانیت شیعه همیشه از نظر معنوی متکی به خدا بوده و از نظر روابط اجتماعی متکی به مردم. روحانیت شیعه از اول براساس بینیازی از قدرتهای حاکمه بوده است، عضو دستگاههای دولتی و غیردولتی نبوده، و این ارزشهاست که برای روحانیت باید محفوظ بماند»[2].
بنابراین آنجا که روحانیت به عنوان
یک قشر آگاه و پیشرو در کنار مردم در متن مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری حضور
داشته و تحت شدیدترین فشارها از سوی حکام جور قرار گرفته، مشکلات و مشقات و فقر و
محرومیتها را با پوست و گوشت خود لمس کرده، در غمها و شادیهای مردم شرکت داشته،
برای خود یک هویت صنفی و طبقه ممتاز قائل نبوده و... تودههای مردم را پشت سر خود
به عنوان حامیان همیشگی و به مثابه سرمایهای تمام نشدنی داشته است.
به راستی چگونه است که یک سطر فتوای یک عالم شیعی در آن سوی مرزهای ایران که: «الیوم استعمال توتون و تنباکو باِی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان(عج) است» چنان انقلابی در ذهن و ضمیر مردم به پا میکند که حتی اندرونی دربار سلطنتی را هم برمیآشوبد، به گونهای که زنان ناصرالدین شاه نیز در پاسخ به این فتوا قلیان ها را میشکنند. آیا این نفوذ و اقتدار شگفتانگیز جز در سایه پیوند عمیق روحانیت شیعه با مردم کوچه و بازار امکانپذیر خواهد بود؟
نقل میکنند که امام خمینی(ره) در سالهای تبعید در نجف اشرف در خانهای محقر زندگی میکردند که فاقد ابتداییترین وسایل از جمله کولر بوده است و ایشان در آن گرمای طاقتفرسای تابستان، از پنکه استفاده میکردهاند و هنگامی که ارادتمندان معظمله از ایشان تقاضا میکنند که اجازه دهند برایشان کولر تهیه کنند، میفرمایند اگر در ایران شرایط مادی مردم به گونهای است که همه میتوانند از کولر استفاده کنند، برای من هم تهیه کنید.
آری، این چنین است که مردم عاشق امام در حیات او دست به دعا برمیدارند که از عمر آنان بکاهد و بر عمر امام افزاید و در تشییع پیکر مطهر او چنان شوری بپا میکنند که در تاریخ بدیلی برای آن نمیتوان سراغ گرفت.
استاد مطهری با نگاه ژرف و آیندهنگری کمنظیری که داشت، معتقد بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و امکان عملی حضور روحانیت در بالاترین مناصب حکومتی، این قشر پیشرو که همواره در کنار مردم بوده است «باید در همان جای خودش باقی بماند، حتی عضویت دولت اسلامی را هم نپذیرد؛ یعنی در دولت اسلامی هم که مردمی است، در صف ملت بماند و دولت را ارشاد و مراقبت و نظارت کند. هم روحانیت تا حد امکان نباید جزو دولت بشود (ولو دولت اسلامی) و هم اینکه باید روحانیت زمام امر به معروف و نهی از منکر و در حقیقت ارشاد و هدایت مردم و تأمین معنویت مردم را برعهده بگیرد»[3].
نکته جالب توجه این که استاد شهید،
خود به عنوان یک روحانی و شخصیتی که میتوانست بالاترین مقامات را در نظام جمهوری
اسلامی احراز نماید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت این واقعیت را احساس میکند
و غفلت از آن را یک خسارت جبرانناپذیر میداند که حفظ اقتدار معنوی و محبوبیت
روحانیت مرهون تداوم نقش تاریخی آن یعنی ارشاد و هدایت مردم و نظارت بر قدرت و
حکومت است.
پینوشت ها