عصرایران - به مناسبت درگذشت سینماگر برجسته کشورمان از بین آثاری که در مورد او منتشر شده به سراغ معرفی دو کتاب رفته ایم که در مورد او نوشته شده است.
کتاب
«عباس کیارستمی و درسهایی از سینما» نوشته محمود ثانی با مقدمه ای از ژان کلود کاریر فیلمنامهنویس توسط انتشارات معین در بازار نشر موجود است.
ژان کلود کاریر فیلمنامه نویس در بخش هایی از مقدمه ای که بر کتاب «عباس کیارستمی و درس هایی از سینما» نوشته است به این نکته اشاره کرده که عباس کیارستمی تنها سینماگری است که می تواند درس سینما بدهد اما خود درسی نگرفته است. او همچنین معتقد است نخستین درسی که باید از کیارستمی بیاموزیم این است که هرگز نمی توانیم فیلم هایی را که او ساخته است، بسازیم.
عباس کیارستمی در بخشی از این کتاب درباره مباحث مختلفی صحبت کرده است که سرفصل برخی از این مباحث «کار هنر، به فکر واداشتن است»، «لذت بخش ترین کار در سینما تجربه کردن است»، «چیزی که در کنترل ما باشد دیگر واقعیت است»، «ما از واقعیت چیز دیگری درمیآوریم که واقعیت شخصی ماست»، «زیبایی دردناک است و تحملش به تنهایی دشوار»، «جهان کار است و خداوند کارگر» و ... است.
این فیلمساز سینمای ایران در بخشی از این کارگاهها به فیلمسازان مستقل و گرفتاریهایی که این دسته از فیلمسازان در ساخت آثارشان دارند، اشاره کرده است: گرفتاری تمام فیلمسازان مستقل این است که تعریف دقیقی از استقلال در ذهنشان ندارند. می گویند که من سینماگر مستقلم اما از اینکه فیلمم را در سی سالن سینما نشان نمی دهند دلخورم و حسادت می کند به همکارش که فیلمش مخاطب گسترده و عام دارد.من اگر واقعا سینماگر مستقل هستم باید بدانم که یک سینما با تعداد محدودی صندلی در قد و قواره من و فیلم من است اینجاست که ما باید تکلیفمان را با خودمان و تماشاگر روشن کنیم.
کتاب «عباس کیارستمی و درسهایی از سینما» در 144 صفحه به قلم محمود ثانی نوشته شده و در بازار نشر در دسترس علاقه مندان است.
كتاب
«سينماي عباس كيارستمي» نوشته روبرت صافاريان به تازگی توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. طراحی جلد این کتاب توسط بزرگمهر حسين پور انجام شده است.
نویسنده در این کتاب در سه بخش نزدیک چهار دهه فعالیت فیلمسازی عباس کیارستمی را بررسی کرده است.
در مقدمه کتاب آمده است: وقتی درباره فیلمسازی مینویسی که بیش از چهل سال فیلم ساخته است و عنوان کتاب، گویای این است که از زاویه نگره مولف به موضوعت مینگری. فیلمها در ارتباط با هم و به عنوان اجزای به هم پیوسته متنی واحد دیده میشوند. آن عباس کیارستمی که نان و کوچه را ساخت همان عباس کیارستمی است که مثل یک عاشق را ساخته است، همان آدم است و در عین حال آن آدم نیست. آن چه در کارش تداوم داشته و باعث میشود کیارستمی نان و کوچه را در شیرین یا ده یا مثل یک عاشق نیز بازبشناسیم و آن چه عوض شده است و چه بسا صدوهشتاد درجه، هم به سن مربوط است، همه به انباشت تجربه مشخص فیلمسازی، هم به شرایط بیرونی و تصادفهایی که او را بردهاند به جاهایی که شاید نمیخواسته و هم تصمیمات آگاهانهای که فیلمساز گرفته برای ادامه مسیر. این مسیر پُرپیچوخم واقعیتی است که میتوان نامش را تکامل و پختگی گذاشت، آن را سقوط و انحطاط نام داد، یا صرفاً، فارغ از ارزشگذاری، دگرگونیاش خواند.