۲۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۸۸۹۸۶
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۷ - ۰۲-۰۶-۱۳۹۵
کد ۴۸۸۹۸۶
انتشار: ۱۷:۰۷ - ۰۲-۰۶-۱۳۹۵

روزی که در آزمون تیزهوشان ناکام ماندم...

همزمان با مطرح شدن بحث مدارس تیزهوشان و پیشنهاد تعطیلی این مدارس که موافقان فراوان و مخالفانی را به دنبال دارد، یکی از کاربران عصر ایران، به شرح تجربه ای در این خصوص پرداخته است که بی مناسبت نیست باهمدیگر مرور کنیم:

من فارغ التحصیل فوق لیسانس مهندسی از دانشگاه تهران هستم. بهترین دانشگاه کشور که می شه گفت خیلی از دانش آموزان عزیز تیزهوشانی آرزوشون قبولی در این دانشگاه هست.
اینو واسه این گفتم که بگم من توانایی ای که آرزوی مدیران همین مدارس هست که دانش آموزاشون داشته باشن رو داشتم.

ولی یادم می یاد روزی که نتایج آزمون تیزهوشان اومد و قبول نشدم، تقریبا می تونم بگم بدترین روز زندگیم بود.
 هنوز با گذشت نزدیک به 15 سال ثانیه به ثانیه اش رو یادمه که چقدر با ناراحتی برام گذشت.

من تو خانواده ای بودم که از نظر تحصیلات تو سطح بالایی هستن و خب براشون این مورد مهم بود. خوشبختانه پدر و مادرم تقریبا منطقی با این مورد برخورد کردن. تقریبا نه کامل چون بازخواستی نشدم ولی حس می کردم خیلی از این موضوع ناراحتن و ناامیدشون کردم. ولی خب یادمه از سمت خواهر و برادرم به شدت تحقیر می شدم.

 بین هر بچه ای با بچه ی دیگه تو دوران کودکی بحث و دعوا و درگیری قطعا پیش می یاد. یادمه بعد این قضیه تا نزدیک به یکی دو سال جرأت بحث کردن و بگو مگو با خواهر و برادرم رو نداشتم. چون هر جروبحثی که بینمون پیش میومد همیشه توش این ناکامی منو گوشزد می کردن و باهاش تحقیرم می کردن.
 حتی یادمه خیلی جاها هم که حق با من بود همیشه سکوت می کردم. چون علاوه بر اینکه با پیش کشیدن این موضوع تحقیر می شدم، قشنگ حس ناراحتی پدر و مادرمو درک می کردم که بیشتر آزارم می داد.

البته خب اون موقع خواهر و برادرم با اینکه ازم بزرگ تر بودن ولی باز بچه بودن و این چیزا رو نمی فهمیدن. واسه همین الان اصلا ازشون ناراحت نیستم.

علاوه بر این ها حتی تا یکی دو سال از رفتن به مهمونی خونه فامیل و حتی اومدن مهمون به خونمون وحشت داشتم. همیشه استرس اینو داشتم که تو مهمونی ازم بپرسم حامد جون تیزهوشان قبول شدی؟ و اونوقت با جوابم ناراحتی خانوادمو دوباره زنده کنم.

هنوز هم یادمه روزی که مادربزرگ و پدربزرگم می خواستن بیان خونمون، از دو روز قبل که فهمیدم چقدر استرس داشتم. چقدر می ترسیدم و احساس گناه می کردم که قراره اونا رو و دوباره خانوادمو ناراحت کنم. یادمه وقتی رسیدن من خودمو به خواب زدم از ترس اینکه ازم نپرسن و تازه صبح فرداش دیدمشون.

ولی خب در نهایت نتیجه شد همونی که خانواده ها در فرستادن بچه هاشون به این مدارس دنبالشن. در نهایت تو رشته مهندسی تو دانشگاه تهران قبول شدم و الان هم تو مقطع فوق لیسانس از همین دانشگاه فارع التحصیل شدم.

می خواستم بگم خیلی بهتره تو این زمینه ها اول فرهنگ سازی بشه. به خانواده ها یاد بدن اگه بچتون تو ورود به این مدارس ناکام موند، آخر راه نیست. باز هم فرصت هست. حتی باز هم راه های دیگه غیر از تحصیل هست. نمونش خود من. تو ورود به این مدارس ناکام موندم، ولی از اکثریت بالایی از این دانش آموزان تو کنکور بهتر نتیجه دادم.

اینم بگم با اینکه این مدارس اثر مثبت دارند، ولی اثر تخریبی هم دارند و اصلا شایعه نیست. نمونش تو دوران کارشناسی من از شهر ما ،من با چهار نفر دیگه تو این رشته قبول شدیم. دو نفرمون از این مدارس بودن. از این دو نفر، یکیشون تو همون دوران کارشناسی به خاطر 4 ترم مشروطی از دانشگاه اخراج شد. دانشگاه های دولتی هم تو اخراج کردن به خاطر مشروطی هیچ تعارفی ندارند.

اون یکی هم با سه ترم مشروطی نامتوالی در نهایت تونست فارغ التحصیل بشه. و جالب اینکه ایشون تو دوران ارشد تو دو ترم اول مشروط شد و متاسفانه اخراج شد. اما ما سه نفر که از مدارس عادی اومده بودیم، یکی که من، یکی دیگمون ارشد رفت شریف و یکی دیگه هم با ارشد امیرکبیر فارغ التحصیل شد.

به نظرم بهتره روی این زمینه یه تحقیقی بشه. اینکه چطور می شه که برخی دانش آموزان این مدارس تو تحصیل در دانشگاه، اینطور ناکام می مونن. آماری که برای این مدارس واقعا این مقدار زیاد است.
ارسال به دوستان