مشکل اصلی برای ایران این است که از آنجاکه روسیه به دنبال روابط خوب و مثبت با بسیاری از بازیگران اصلی در منطقه است، این کشور بهعنوان متحد قدرتمند ایران نخواهد بود، چراکه ایران با بسیاری از بازیگرانی که روسیه به دنبال ارتقای مراودات با آنها است، دارای روابط خصمانه است. البته مسکو مدعی است که میتواند بهمثابه یک «پل» میان ایران و دشمنان منطقهای آن، رفتار نماید؛ اما به نظر میرسد، ولادیمیر پوتین چنین امید و آرزویی را بر قیاسی ناصحیح میان روابط اعراب و اسرائیل در سالهای پایانی جنگ سرد و شرایط کنونی خاورمیانه بنا نهاده است.
به گزارش عصر ایران به نقل از ایراس، دکتر مارک کاتز، استاد تمام رشته حکومت و سیاست در دانشگاه جورج میسون آمریکا و تحلیلگر ارشد مسائل روسیه میباشد. وی درسال 1982، مدرک دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاهMIT آمریکا اخذ کرده و از سال 1988 مشغول به تدریس در دانشگاه جورج میسون آمریکا بوده است. پروفسور مارک کاتز همچنین استاد مدعو در برخی دانشگاههای دیگر کشورها از جمله مدرسه عالی اقتصاد مسکو بوده است. حوزههای مطالعاتی وی، سیاست خارجی روسیه، مسائل خاورمیانه عربی، سیاست امنیتی و جنبشهای انقلابی فراملی بوده و کتب، مقالات و یادداشتهای تحلیلی متعددی در این حوزهها به چاپ رسانده است. عنوان آخرین کتاب دکتر کاتز «ترک بدون شکست: جنگ علیه وحشت پس از عراق و افغانستان» بوده که از سوی انتشارات دانشگاه جان هاپکینز آمریکا درسال 2012 انتشاریافته است. در ادامه گفتگوی اختصاصی ایراس را با آقای دکتر مارک کاتز می خوانیم:
طی ربع قرن گذشته، ایران و روسیه روابط پیچیدهای را با یکدیگر پشت سر گذاشتهاند. اگر بخواهید یک یا چند ویژگی مهم برای این روابط تعریف کنید، این ویژگیهای کدام هستند؟
روابط مسکو با تهران در نخستین دهه حیات جمهوری اسلامی بسیار ضعیف بود. بر اساس تجربه تاریخی در دیگر کشورهای درحالتوسعه، مسکو این انتظار را داشت که سقوط رژیم خودکامهای که دستنشانده آمریکا بوده، منتج به قدرت گرفتن رژیم طرفدار شوروی در آن کشور شود. لیکن، جمهوری اسلامی ذیل رهبری آیتالله خمینی، نشان از نقطهنظر مسکو، دو کشور ایران و روسیه دارای دو منفعت مشترک مهم در خاورمیانه هستند: هر دو کشور مخالف افزایش نفوذ آمریکا در منطقه بوده و همچنین دو کشور مخالف گسترش جهادیون سنی مذهب در سطح منطقه هستند. بااینحال، نگرانی مسکو در خصوص گسترش جهادگرایان سنی مذهب در منطقه بسیار بیشتر از گسترش نفوذ آمریکا در منطقه است.
داد که «ضد شوروی» است؛ کما اینکه پیشاز این، وجهه «ضدآمریکایی» جمهوری اسلامی به تأیید همگان رسیده بود. دولت جدید در ایران، بهنوبه خود، اشغال افغانستان و همچنین حمایت از عراق در طول جنگ هشتساله را تهدیداتی از سوی شوروی در مرزهای شرقی و غربی خود بهحساب میآورد.
بااینحال، پس از جنگ سرد، روابط تهران-مسکو بهطور چشمگیری بهبود یافت. در همین راستا، پایان جنگ ایران و عراق از یکسو، و خروج نیروهای شوروی از افغانستان از سوی دیگر، در بهبود روابط میان دو کشور تأثیر بسزایی داشت. نمونه عینی تغییر در ماهیت روابط را میتوان در همکاریهای مثبت میان ایران و روسیه در به پایان رساندن جنگ داخلی در تاجیکستان مشاهده کرد. مسکو همچنین از عدمحمایت ایران از جداییطلبان چچنی نیز ابراز قدردانی داشته است. افزون بر این موارد، تا پیش از حادثه یازده سپتامبر، هر دو کشور بر حمایت از نیروهای ضد طالبان در افغانستان تأکید داشتند. از سوی دیگر، روسیه موافقت خود با تکمیل راکتور هستهای بوشهر و فروش تسلیحات به ایران را اعلام نمود. بااینحال، برخلاف بهبود روابط با ایران، کاملاً مشخص بود که در دهه دوم حیات جمهوری اسلامی، بوریس یلتسین، رئیسجمهور اسبق روسیه، به محدودسازی روابط خود با تهران با هدف حفظ رابطه با ایالات متحده تمایل داشته است. بهعنوانمثال، بر اساس یادداشت تفاهم میان «الگور»، معاون رئیسجمهوری وقت آمریکا و «ویکتور چرنومیردین»، نخستوزیر روسیه در ژوئن 1995، مسکو موظف شد اجرای تمامی قراردادهای نظامی و هستهای را با ایران خاتمه داده و قرارداد جدیدی نیز منعقد نکند. همچنین، مخالفتهایی میان ایران و روسیه در تحدید حدود دریای خزر نیز شکل گرفت.
ظهور ولادیمیر پوتین در سپهر سیاسی روسیه به نظر عاملی در ارتقای روابط دو کشور تلقی میشود. نهتنها پوتین در سال 2000 میلادی، توافق شکلگرفته میان الگور و ویکتور چرنومیردین را ملغی ساخت، بلکه روابط میان روسیه و ایران در حوزه دفاعی و دیگر عرصهها، ارتقا یافت. به عنوان مثال، موضع ولادیمیر پوتين در خصوص برنامه هسته اي ايران در جانبداري از این کشور يا حمايت از غرب در تغيیر و نوسان بود. اگرچه روابط تجاری میان ایران و روسیه ارتقا یافت، اما میزان آن در مقایسه با روابط تجاری ایران و چین، چندان چشمگیر نبود. هیچ پیشرفتی در خصوص تعیین رژیم حقوقی دریای خزر نیز اتفاق نیفتاد. درحالیکه پوتین به دنبال ارتقای روابط با ایران بود، بهطور همزمان درصدد بهبود روابط با دو رقیب منطقه ای ایران (اسرائیل و عربستان سعودی) نیز بود و هنگامیکه دیمیتری مدودف به ریاست جمهوری روسیه نائل آمد، توافق فروش سامانه دفاعی اس-300 به ایران را در سال 2010 باطل نمود.
با وجود این، روابط ایران و روسیه مجدداً در دوره دوم ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین در سال 2012 بهبود یافت و دو طرف در راستای تضمین این موضوع که بهار عربی منتج به سرنگونی دولت بشار اسد نخواهد شد –چنانچه به نظر نمیرسد که تهران و مسکو واقعاً چشمانداز مشترکی در خصوص بنیانهای نظم منطقهای داشته باشند.
برای برخی رهبران کشورهای عربی اتفاق افتاد– قدمهایی برداشتند؛ اما از سال 2011 تا سپتامبر 2015، ایران و متحدان منطقهای آن، بیشتر هزینههای دفاع از دولت بشار اسد را پرداخت کرده، درحالیکه روسیه بیشتر نقش حمایتگری را بر عهده داشت. سهم هزینه های مسکو در دفاع از دولت اسد زمانی بهطور چشمگیر افزایش یافت که این کشور نیروی هوایی خود را به سوریه بهمنظور بمباران هوایی مواضع تروریستها گسیل داشته و همزمان ایران و متحدان منطقهای مشغول جنگ زمینی بودهاند. مضاف بر این، برخلاف وخامت شدید روابط میان روسیه و دولتهای غربی در پی الحاق کریمه به روسیه و حمایت از شورشیان طرفدار روسیه در شرق اوکراین در سال 2014، ولادیمیر پوتین تلاشهای خود بهمنظور بهبود و ارتقای روابط با اسرائیل و عربستان سعودی، بهعنوان متحدان آمریکا را استمرار بخشید.
لذا، درحالیکه سطح روابط ایران و روسیه در ربع قرن گذشته، بهتدریج ارتقا یافت، این عامل باعث نشد تا پیگیری آن دسته از سیاستهای روسیه که مورد تأیید تهران نبود، متوقف گردد. به نظر میرسد، مسکو به این برآورد رسیده بود که ماهیت بهشدت خصمانه روابط میان ایران و آمریکا مانع از آن خواهد شد که تهران به سمت کاهش روابط با مسکو در خصوص آن سیاستها–که محل اختلاف میان دو کشور بود– حرکت کند. از نظر روسیه، تهران به مسکو بیش از مسکو به تهران نیاز داشت و لذا ایران مجبور خواهد بود بهناچار تلاشهای روسیه بهمنظور همکاری با اسرائیل، عربستان سعودی و حتی ایالاتمتحده را بپذیرد.
همانطور که میدانیم، موضوع سوریه، روابط ایران و روسیه را از یک موضوع دوجانبه و یا حداکثر از یک موضوع مجادله با غرب، به یک مسئله تعیینکننده در تحولات منطقه خاورمیانه تبدیل کرده است. به نظر شما، آیا این همکاری میتواند به بنیانی برای نظم آتی در خاورمیانه تبدیل شود؟
از نقطهنظر مسکو، دو کشور ایران و روسیه دارای دو منفعت مسکو در جایگاهی نیست که ایران و یا دشمنان منطقهای آن را بهمنظور مصالحه با یکدیگر–مانند نوع رفتار واشنگتن با اعراب و اسرائیل در گذشته– ترغیب یا با زیرکی قانع کند.
مشترک مهم در خاورمیانه هستند: هر دو کشور مخالف افزایش نفوذ آمریکا در منطقه بوده و همچنین دو کشور مخالف گسترش جهادیون سنی مذهب در سطح منطقه هستند. بااینحال، نگرانی مسکو در خصوص گسترش جهادگرایان سنی مذهب در منطقه بسیار بیشتر از گسترش نفوذ آمریکا در منطقه است. درحالیکه روسیه، ایرانِ شیعی را بهعنوان متحد قدرتمند خود میپنداشت، دیگر بازیگران منطقهای که مخالف شکلگیری و حضور چنین نیروهای تندرو در خاورمیانه بودند، ازجمله اسرائیل، دولت نظامی ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر، نیروهای متعدد کُردی و دولت اردوغان در ترکیه (بخصوص پس از کودتای ناموفق) را بهعنوان شرکای خود بهحساب میآورد. حتی، همکاری روسیه با پادشاهی عربستان سعودی –که مسکو معتقد است برخی از جهادیون سنی از سوی آل سعود حمایت میشوند–بهمراتب بهتر از گزینههای جایگزین است. ازاینرو، پوتین خواهان آن است که با تمامی بازیگران در منطقه، بهجز جهادیون سنی مذهب، همکاری داشته باشد؛ اگرچه بسیاری از این بازیگران بهشدت مخالف یکدیگر هستند. درنتیجه، به نظر نمیرسد که تهران و مسکو واقعاً چشمانداز مشترکی در خصوص بنیانهای نظم منطقهای داشته باشند.
به نظر شما، آیا افزایش حضور روسیه در خاورمیانه ممکن است در آینده مشکلاتی را برای اهداف و سیاستهای ایران در منطقه ایجاد کند؟
مشکل اصلی برای ایران این است که از آنجاکه روسیه به دنبال روابط خوب و مثبت با بسیاری از بازیگران اصلی در منطقه است، این کشور بهعنوان متحد قدرتمند ایران نخواهد بود، چراکه ایران با بسیاری از بازیگرانی که روسیه به دنبال ارتقای مراودات با آنها است، دارای روابط خصمانه است. البته مسکو مدعی است که میتواند بهمثابه یک «پل» میان ایران و دشمنان منطقهای آن، رفتار نماید؛ اما به نظر میرسد، ولادیمیر پوتین چنین امید و آرزویی را بر قیاسی ناصحیح میان روابط اعراب و اسرائیل در سالهای پایانی جنگ سرد و شرایط کنونی خاورمیانه بنا نهاده است.
بسیاری در مسکو بر این عقیدهاند که قطع روابط دیپلماتیک شوروی با اسرائیل در سال 1967، یک اشتباه بوده است. دلیل این افراد این بود که شوروی صرفاً با رژیمهای عربی رابطه داشته، درحالیکه ایالات متحده
پوتین نمیتواند و به خود اجازه نخواهد داد که به خاطر درخواست یا دستور آمریکا، از حمایت دولت بشار اسد دست بردارد. این امر میتواند تصویر «سیاستمداری ضعیف» از پوتین در سطح جامعه روسیه ایجاد نماید که بههیچ وجه مورد پذیرش وی نیست.
با هر دو طرفهای درگیر (اعراب و اسرائیل) رابطه سیاسی داشته است، لذا این آمریکا (و نه شوروی) بود که موفق به کاهش تنشها میان دو طرف در قالب تلاشهای دیپلماتیک گردید. به نظر می رسد، ولادیمیر پوتین به این باور دست یافته که با توجه به رابطه روسیه با تمامی بازیگران منطقه در مقایسه با رابطه آمریکا با تمامی دولت ها منهای ایران، مسکو در شرایط مشابه ای است که میتواند با ابتکار عملهای دیپلماتیک، تنشها میان ایران و دشمنان آن را خنثی کند. لیکن، مسکو در جایگاهی نیست که ایران و یا دشمنان منطقهای آن را بهمنظور مصالحه با یکدیگر–مانند نوع رفتار واشنگتن با اعراب و اسرائیل در گذشته– ترغیب یا با زیرکی قانع کند.
علاوه بر ایران و روسیه، بازیگران متعددی در تحولات خاورمیانه نقشآفرینی میکنند. با توجه به اینکه روابط ایران و روسیه با هر یک از این بازیگران (بخصوص عربستان و رژیم اسرائیل) از ابعاد و ویژگیهای متفاوتی برخوردار است، آیا این تفاوتها آنقدر جدی هستند که بر روابط ایران و روسیه، بهویژه بر همکاری آنها در بحران سوریه تأثیر منفی بگذارد؟
اتفاقاً کانون بحران همین موضوع است. ایران از یکسو و اسرائیل و عربستان از سوی دیگر، یکدیگر را بهعنوان دشمنان قدیمی و کینهتوز خود قلمداد میکنند؛ اما روسیه به دنبال دوستی با تمامی آنها است. درواقع، درحالیکه روسیه همکاری تنگاتنگی با ایران در سوریه و علیه نیروهای مخالف بشار اسد دارد، به نظر میرسد که به طرفهای سعودی و اسرائیلی در حال گفتن این موضوع است که آنها در همکاری با روسیه در بحران سوریه، دستاوردهای بهتر و بیشتری خواهند داشت، چراکه از این طریق مسکو میتواند هرگونه اقدام مخرب ایران و حزبالله علیه اسرائیل و منافع عربستان را مهار ساخته و مانع از تحقق آن شود. لذا به نظر میرسد که سیاست روسیه در منطقه، درگیر ساختن بازیگران منطقهای با یکدیگر بهمنظور پیشبرد سیاستهای خود است.
اگر ایالاتمتحده بخواهد با روسیه در موضوع بحران سوریه به یک «معامله بزرگ» دست بزند، به نظر شما چه پیشنهاد باارزشی برای روسیه ممکن است داشته باشد که از همکاری با ایران برای روسیه ارزشمندتر باشد؟
دقیقاً مطمئن نیستم که آمریکا در حال حاضر بتواند اقدامی در این راستا انجام دهد. در واقع، بسیاری در آمریکا هستند که معتقدند دولت آمریکا امتیاز پشت امتیاز تقدیم پوتین کرده، اما این امتیازها منتج به تغییر سیاستهای روسیه در سوریه نشده است. برخی تحلیلگران روسی که من آنها روسیه به دنبال میانجیگری برای رسیدن بهنوعی توافق میان رژیم بشار اسد (یا نیروهای طرفدار روسیه درون دولت اسد) از یکسو، و بخشی از اپوزیسیون سوریه از سوی دیگر است تا از این طریق دولت ائتلافیای شکل گیرد که بیشتر طرفدار روسیه باشد تا طرفدار ایران.
را میشناسم، اینگونه بیان میکنند که سوریه برای ولادیمیر پوتین، یک موضوع سیاست خارجی نبوده، بلکه موضوعی در حوزه سیاست داخلی است. پوتین نمیتواند و به خود اجازه نخواهد داد که به خاطر درخواست یا دستور آمریکا، از حمایت دولت بشار اسد دست بردارد. این امر میتواند تصویر «سیاستمداری ضعیف» از پوتین در سطح جامعه روسیه ایجاد نماید که بههیچ وجه مورد پذیرش وی نیست. آنچه من در حال حاضر میتوانم از تلاشهای پوتین برداشت کنم، این است که وی به دنبال میانجیگری برای رسیدن بهنوعی توافق میان رژیم بشار اسد (یا نیروهای طرفدار روسیه درون دولت اسد) از یکسو، و بخشی از اپوزیسیون سوریه از سوی دیگر است تا از این طریق دولت ائتلافیای شکل گیرد که بیشتر طرفدار روسیه باشد تا طرفدار ایران.
با توجه بهبود روابط میان روسیه و ترکیه از یکسو، و ترکیه و ایران از سوی دیگر، چشمانداز همکاری سهجانبه میان ایران، روسیه و ترکیه برای حلوفصل بحران سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟
پس از کودتای ناموفق در ترکیه، روابط این کشور با غرب رو به وخامت گذاشت و در همین اثنا، ترکیه روابط خود با روسیه را بهبود بخشید. لذا، به نظر میرسد که اولویتهای دولت اردوغان نسبت به سوریه تغییر یافته است. تا پیش از این، اولویت ترکیه، سقوط بشار اسد و استفاده از داعش و دیگر جهادیون سنی بهعنوان متحدان غیررسمی در برابر دولت اسد و کردهای سوریه بوده است. لیکن، پس از کودتای ناموفق در ترکیه، رئیسجمهور اردوغان، تضعیف داعش و اکراد سوریه را دارای اهمیت بیشتری نسبت به سرنوشت بشار اسد میداند. در کوتاهمدت، این تغییر در سیاست ترکیه به تلاشهای ایران و روسیه در تضعیف (اگر نگوییم شکست کامل) مخالفان بشار اسد و همزمان بینتیجه گذاشتن جاهطلبیهای عربستان سعودی در بحران سوریه، کمک خواهد کرد؛ لکن، هنگامیکه داعش بهعنوان دشمن مشترک ایران، ترکیه و روسیه شکست سنگینی متحمل شود، چشمانداز ترکها بخصوص با دورنمای ایران برای آینده سوریه در تضاد قرار خواهد گرفت. پس از پایان درگیریها، تهران قاعدتاً به دنبال تثبیت جایگاه و حفاظت از علویان و شیعیان سوریه بوده، درحالیکه آنکارا خواستار توافقی است که به نفع سنیهای این کشور (بهجز اکراد سنی) باشد. در این شرایط، مسکو تلاش خواهد کرد تا تهران را قانع سازد که مهم است ایران نسبت به مواضع آنکارا در سوریه امتیازاتی اعطا کند و همزمان ترکیه مبنی بر اتخاذ جهتگیریهای ضدغربی در سیاست خارجی خود تصمین دهد؛ تصمیمی که برای تهران و مسکو بسیار با ارزش خواهد بود.