۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۴۱۲۴۹
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۲ - ۰۷-۰۳-۱۳۹۶
کد ۵۴۱۲۴۹
انتشار: ۱۲:۲۲ - ۰۷-۰۳-۱۳۹۶
گزارش سفر به کُره جنوبی در قالب تور رسانه ای «ال جی»

دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیده

جیم کالینز در کتاب مشهور « از خوب به عالی» می نویسد: «روباه» خیلی چیز ها را می داند اما خارپُشت فقط یک چیز خیلی مهم را می داند و شرکت هایی که «از خوب به عالی» در حرکت اند رویکرد خارپُشتی دارند.

  دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیدهعصر ایران؛ مهرداد خدیر- دعوت به حضور در یک تور رسانه ای برای سفر به کشور کره جنوبی واقعا غافل گیر کننده بود.

اشتغال در سه رسانه روزانه، هفتگی و ماهانه مجال سفر را - حتی اگر به لحاظ هزینه هم امکان تأمین فراهم باشد- تا اندازه زیادی ستانده است و این برای روزنامه نگار حرفه ای که همواره به مشاهدات و تجربیات جدید نیاز دارد   یک نقطه قوت و مثبت به حساب نمی آید.

البته می توان توجیه کرد که چنان در اخبار ایران و جهان غرقه ایم که انگارهمواره در سفریم اما سفربا همین جسم و تغییر جغرافیا و مشاهده فرهنگ و اقلیم تازه و اقامت در جایی غیر خانه مفهوم پیدا می کند و نه با خواندن و گشت زدن در دنیای مجازی و بر سیاق «شنیدن کی بود مانند دیدن» چه بسا بتوان گفت خواندن یا دیدن مجازی کی بود مانند دیدنِ واقعی؟!
 
با این اوصاف، دعوت به سفر یک هفته ای در تور رسانه ای 2017 به میزبانی شرکت نام آشنای «ال جی» طبعا پر از جاذبه  بود اما چند تردید، پاسخ مثبت را به تأخیر انداخت چندان که اگر روزی دیگر ادامه می یافت شاید از همراهی بازمی ماندم و زمان از دست می رفت.

تردید نخست به این خاطر که یک برند تجاری مشهور این تور را برگزار می کرد و این شایبه که نویسنده و تحلیل گر شهره به سر و کار داشتن با سیاست و فرهنگ را با «ال جی» چه کار؟ خاصه این که اگر قرار بر آشنایی با سرزمین کره باشد پیشتر دوست و همکاری به این سامان سفر کرده و یادداشت ها و تصاویر خواندنی و دیدنی را در همین سایت منتشر کرده بود.

پس بگذارید همین ابتدا توضیح دهم که «ال جی» در ایران با نام یک شرکت ایرانی در بازار محصولات خانگی و الکترونیک حضوری فعال دارد و مطابق سیاست های خود به رسانه های مختلف از جمله همین «عصر ایران» آگهی و رپورتاژ می دهد و همین حالا اگر به سمت راست صفحه نخست نگاهی بیفکنید کادری با عنوان «جشنواره تلویزیون های ال جی» را با جدول قیمت ها و تخفیف های مختلف مشاهده می کنید. این آگهی مثل همه آگهی های دیگر که منبع اصلی کسب درآمد و تأمین هزینه های این رسانه مستقل به حساب می آیند از مسیری جدا دریافت و منتشر شده و روشن است که دعوت کننده و دعوت شده این سفر کوچک ترین ارتباطی با این ساز و کار ندارند.

اخبار ارسالی هم طبعا باید به گروه آی تی برسد و ما چون فعلا گروه مستقلی با این عنوان نداریم طبعا تنها اخباری که بر جنبه های فناوری با درک و دانش عمومی تأکید دارند انتشار می یابند.

تردید دوم به این سبب بود که به خاطر 6 سال مسؤولیت در یک روزنامه اقتصادی - که انتشار آن متوقف و نه توقیف شد-  با پدیده خبرنگار- بازاریاب آشنا شده بودم.

کسانی که نمی دانستی به کار خبری اشتغال دارند یا بازاریابی در حالی که دو حرفه کاملا جدایند. در طول سفر البته دانستم که این نگرانی وجهی نداشته چرا که همراهان و همسفران جمعی از بهترین خبرنگاران و روزنامه نگاران یا فعالان آی تی و فناوری های مدرن اند و اگر هم اقتصادی در حد استارت آپ ها  و در هر صورت قطعا بیش از این قلم در این حوزه مطلع و متخصص اند و اگر هم به بازار و بازار یابی می پردازند از سر اطلاع رسانی است تا منفعت شخصی اقتصادی.

تردید سوم اما به سبب زمان سفر بود. زیرا 5 روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری در 29 اردیبهشت 1396 آغاز می شد و روز بعد از انتخابات به فرجام می رسید.

در این باره دو مشکل وجود داشت: نخست،  سه روز دور شدن از فضای اوج تبلیغات انتخابات البته کوشیدم با ارسال یادداشت از طریق تلگرام جبران شود و جالب است بدانید هر سه روز آغاز سفر یادداشت هایی منتشر شدند.

به بیان دیگر جسم ما در کُره بود و ذهن و نگاه ما به ایران : غوغای روحانی نگر، سیلاب توفانی نگر و غوغا و سیلاب را از راه دور می دیدیم و می شنیدیم و تماشاگر هم نبودیم و باز نوشتیم ولو از آن سوی دنیا و به مدد معجزه آسای یک گوشی تلفن همراه.

                         خیابان تهران در سئول. یکی از معدود خیابان ها و شاید یگانه خیابانی که نام کره ای ندارد

دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیده

  
البته سرعت و فراگیری اینترنت در آن سامان چنان که در اینجا و افسانه وارانه می پنداریم نبود زیرا نه آن قدر که در ایران تصور می شود سرعت خارق العاده ای دارد و نه بی نیاز از اتصال در نقاط مختلف است هر چند که در هر مکان می توان متصل شد.

مشکل دوم این بود که در کنداکتور فشرده برنامه ها حضور در سفارت ایران برای رأی دادن پیش بینی نشده بود. تا گفتیم اما به سرعت یک برنامه را حذف کردند و حضور در سفارت را گنجاندند و این نگرانی هم رفع شد.

هرچند سه تردید را رفع کردند اما باز به دوست بسیار نازنین یا همان دعوت کننده یا پیشنهاد دهنده اصلی گفتم یک مشکل دیگر همچنان باقی است!
                       
                             دیواره کاخ Gyeongbokgung که یاداور تاریخ این سرزمین است و معماری سنتی در میان سازه های مدرن

دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیده


پرسید: دیگر چه؟! وقتی پاسخ دادم اعتبار گذرنامه منقضی شده و نیاز به تجدید دارد می توانستم حالت چهره او را بی آن که ببینم حدس بزنم!

با این حال منتظر ماندند تا گذرنامه جدید رسید و دیگر بهانه ای باقی نبود و عصر یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 در فرودگاه امام خمینی بودم و با 16 هم سفری آشنا شدم که هیچ یک را پیش از این ندیده بودم.

 به لحاظ سنی از همه بزرگ تر بودم و جای خوش وقتی بود که در ظاهر به چشم نمی آمد. با این حال شاید همین در آغاز فاصله ای از سر رو دربایستی ایجاد کرد اما زودتر از تصور مرتفع و به صمیمیتی بدل شد که ساعت به ساعت افزایش می یافت و این از دستاوردهای هر سفر است.

دکتر محمد علی اسلامی ندوشن که یکی از بهترین سفرنامه های 50 سال اخیر ایران را با عنوان «صفیر سیمرغ» نوشته مقدمه را با این جمله آغاز می کند: «هر سفر، دل بستنی است و دل کندنی که یکی از پی دیگری می آید و همین تسلسل و تداوم دل بستن ها و دل کندن هاست که شورانگیزی سفر را موجب می شود.»

با این که این کتاب را بارها خوانده ام اما مفهوم این جمله را بیش از هر سفر دیگر در این تور رسانه ای یافتم.

ماهیت توریستی سفر و این که هدف آن آشنایی نزدیک با یکی از برندهای موفق و مشهور دنیا بود البته دغدغه ها و حساسیت های سیاسی و فرهنگی تورهای رسانه ای دیگر را می زدود و آشنایی با دوستان نیز همه تردیدها را از میان برداشت. جز نگرانی و پی گیری درباره سرنوشت انتخابات که البته منحصر به من نبود زیرا می توانست در صورت نتیجه ای خارج از انتظار، حلاوت سفر را دست کم از من بگیرد.

پرواز مستقیم تهران- سئول همه روزه برقرار نیست و ما با هواپیمایی «امارات» نخست به «دوبی» رفتیم و با چند ساعت توقف در فرودگاهی - که به شهر می ماند- راهی سئول شدیم. 8 و شاید 9 ساعت در هواپیما بودیم و چون 4 ساعت و نیم فاصله زمانی با تهران هم اضافه شد احساس کردیم انگار یک روز در راه بوده ایم.

هواپیما در فرودگاه اینچه ئون به زمین نشست که در واقع از سئول جداست ولی نه آن قدر که فاصله را به حساب سفر از شهری دورتر بگذاری و فاصله طبیعی هر فرودگاه با شهر در نظر می آید.

وارد سالن فرودگاه که شدم سر را بالا بردم تا ارتفاع سقف را ببینم. پا به هر ساختمان که می گذارم ابتدا چنین می کنم و به همین خاطر با ساخت و سازهای مدرن آپارتمانی کنار نمی آیم. هر چه سقف بالاتر پر شکوه ترمی یابم و هر چه کوتاه تر احساس خفگی می کنم.

 (یادم می آید تابستان 1387 که با هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران به دیدار آیت الله هاشمی رفسنجانی رفته بودیم چنان از معماری کاخ مرمر- که در عین سادگی پرشکوه است - قرار گرفته بودم و به سقف نگاه می کردم که دوستی اشاره کرد که آقای هاشمی کنج کاو شده و البته برانگیختن کنج کاوی چهره ای در اندازه و آوازه او هم  کار کمی نبود!)

تا پا به فرودگاه اینچه ئون گذاشتیم نیز بالا را نگاه کردم و این بار به جای گنبد ها و سقف های مرتفع ، صفحه نمایشگر بسیار بزرگ و خمیده ای بر روی سقف را دیدم و دانستم «ال جی» در کشور خودشان هم حضور پررنگی دارد و حتی پررنگ تر از رقیب مشهور و باز این نافی روایتی است که رقیب را برتر می داند. چندان که در هتل های بین المللی «کنراد» و « لاته» نیز آسانسورهای مدرن محصول ال جی بودند.

تلویزیون و در واقع نمایشگر بزرگ خمیده تلفیقی از فناوری و هنر را در همان نخستین مواجهه و از بلندای سقف پیش چشم ما می گستراند    و اینجا هم آن قدر خیره شدم که از کاروان دور افتادم و وقتی هنوز به اینترنت متصل نشده باشی و هیچ کس را هم نشناسی می توانست دلهره بیافریند هر چند که تیم ملی جوانان زیر 20 سال ایران با مربی گری امیرحسین پیروانی هم با ما به کُره آمده بود.

پس نزد آنان رفتم تا تماس بگیرم و چون سرمربی خوش سیما و خوش خُلق با برادرم دوستی دارد برخورد صمیمانه تری را شاهد بودم و خوش بختانه چشم که چرخاندم دوستان را دیدم و به آنان پیوستم و از امیر حسین پیروانی و بر و بچه های فوتبال جدا افتادیم و جالب این که در برگشت به تهران نیز یک چهره فوتبالی در هواپیما بود: کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران که از تعطیلات باز می گشت تا گام آخر را برداریم وبه جام جهانی راه یابیم.

باری، ال جی به گرمی از تور رسانه ای ایران استقبال کرد و برنامه ها آغاز شد.

سال ها پیش خوانده بودم که سئول مانند تهران شهری کوهپایه ای است اما جهت ها را نمی دانستیم و از پشت شیشه های مات اتوبوسی که ما را در شهر جا به جا می کرد نیز امکان تماشای کوه ها نبود تا بدانیم چقدر به شمال تهران شبیه است.

از پشت همان شیشه ها اما رود بسیار بزرگ «هان» دیده می شد. مترجم کره ای با فارسی یی زیبا از 7 پلی می گفت که رود هان را زیباتر کرده اند و روز بعد از روی از آنها گذشتیم. به یاد رود کارون افتادم و دلم گرفت. جنوبی نیستم ولی کارون را بسیار دوست می دارم.

در کناره های رود هان رستوران ها و مکان های تفریحی بسیار واقع است. تنها اما جنوب ایران در یاد نمی آمد که یک لحظه احساس کردم در حال گذار از شهرهای شمالی خودمان هستیم در حالی که از عطش ساخت و ساز خبری نبود و زباله ها رها نشده بودند و طبیعت بود جلوه گری می کرد و عشوه می فروخت. دانستم قضیه از دولت و حکومت فراتر است. چه، پیدا بود خود مردم به طبیعت احترام می گذارند.
 
رود هان در زمره رودهای بزرگ دنیاست و دوستی که در لندن اقامت داشته می گفت شاید عظیم تر از تیمز هم باشد. با این حال محبوبیت بسیاری از رودهای دیگر را ندارد شاید چون توریست های کمتری به کره سفر می کنند زیرا این کشور به نسبت سرزمین های گردشگر فرست به جز چین و ژاپن هم دور است و هم گران. مردمان کره هم اگرچه نامهربان نیستند اما دیرجوش اند.

کره ای ها از کشور خود با عنوانی که ما می شناسیم (کره جنوبی) یاد نمی کنند و تنها می گویند «کُره» اما کره شمالی را همان کره شمالی می گویند.

در نگاه آنان یک کُره بیشتر وجود ندارد ولو نیمی از آن جدا افتاده باشد. جالب این که از کره شمالی بد نمی گویند. یا چون مردمانی بسیار تودار هستند و به سختی ارتباط برقرار می کنند - و در واقع ارتباطی برقرار نمی کنند- ما در گفت و گوها به این نکته نرسیدیم.

مساحت کره جنوبی 98 هزار کیلومتر مربع است در حالی که مساحت کره شمالی سر به 120 هزار کیلومتر می زند و به همین خاطر می توان گفت در دنیایی که دو آلمان و دو یمن هم یکی شده اند دوست دارند رؤیای یک کره را داشته باشند.

یاد مطلبی افتادم که در آرشیو خود درباره سفر به کره جنوبی در سالنامه دنیا خوانده بودم. پس تا برگشتم سراغ آن رفتم. 50  سال پیش در سالنامه دنیا ( 1345 خورشیدی) سناتور دکتر پرویز کاظمی در مطلبی با عنوان «سفری به کره جنوبی» نوشته بود:

« قوت غالب مردم کره بیشتر برنج و سبزی و مرغ و ماهی است و خانه های آنها یک یا دو طبقه که در قسمت های تحتانی با اجاقی از سنگ گرم می شود... مردم کره لباس ملی دارند و مردان آن اغلب لباس گشاد لباده مانند سفید به تن می کنند و لباس زن ها طوری است که تمام بدن آنان را می پوشاند...»

هیچ یک از این توصیفات اما اکنون صدق نمی کند و سئول را با آسمان خراش ها و مردان و زنان را با پوشش های کاملا غربی می شناسیم و آن لباس های سنتی را تنها در کنار موزه ها می توان دید هرچند که هیچ یک از صحنه های رایج در کشورهای غربی در روابط زن و مرد را نه در سئول نه در پوسان و نه حتی «جه جو» که منطقه ای کاملا تفریحی و دور از بافت سنتی و مسکونی است ندیدیم و از این همه سلامت و پاکیزگی در شگفت ماندیم یا هست و ما ندیدیم!

                                                                    ساختمان مرکزی ال جی در سئول
                                                

دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیده


در نخستین برنامه به دفتر مرکزی ال جی رفتیم و در آنجا مدیر ارشد ارتباطات (هنگ کن) از 71 شرکت زیر مجموعه در سه زمینه الکترونیک، مواد شیمیایی و مخابرات گفت و از درآمد 129 میلیارد دلاری. بله، 129 میلیارد دلار.

وقتی او داشت صحبت می کرد به یاد صحبت های مهندس شالباف مدیر عامل جدید گروه صنعتی ملی افتادم که می گفت این گروه صنعتی 51 شرکت زیر مجموعه داشت و حالا تنها به دو شرکت رسیده است. گروه های صنعتی مانند ملی در ایران و گلداستار در کره تقریبا هم زمان راه افتادند. مقایسه این دو البته به خاطر بحث ورود به تولید صنعتی است و نه نوع محصول که معلوم است جداست.

عدد 129 میلیارد دلار واقعا قابل تأمل بود و اهمیت این رقم را هنگامی بیشتر و بهتر در می یابیم که بدانیم درآمد صادرات نفت خام ما 50 تا 60 میلیارد دلار است. همچنین برای این شرکت 75 هزار نفر در 105 کشور دنیا کار می کنند و تنها ال جی الکترونیکس در سه سال اخیر به ترتیب 52 و 42 و 47 میلیارد دلار درآمد داشته است.

این که تنها این مدیر ارشد به انگلیسی مسلط بود و دیگران مانند بسیاری دیگر از مردم کره چندان به زبان انگلیسی آشنا نیستند نیز نکته جالبی بود و بیشتر این که اعضای گروه ما با تسلط کامل فنی ترین مباحث را مطرح می کردند و خاصه خانم های گروه سوالاتی دقیق را در میان گذاشتند و خصوصا این پرسش که چرا نام گذاری «پرشیا» ادامه نیافت و محدود به «سولار دام ال جی» باقی ماند.

در پاسخ گفته شد: «ایده یک سرآشپز سرشناس ایرانی بود که از علاقه خانم های خانه دار ایرانی خبر داشته که وسیله ای می خواهند که هم برای غذای سنتی آمادگی داشته باشد و هم خورش و از ترکیب فر و مایکروویو ، سولاردام پرشیا حاصل شد.»

در دفتر مرکزی و برج های دوقلوی ال جی در قلب سئول دو سه نکته دیگر هم جلب توجه می کرد:

-  کارکنانی که رأس ساعت و بدون هیچ صحبتی با هم وارد ساختمان می شدند و در مقابل آسانسورها صف می بستند. کره ای ها علاقه یا عادت به صف بستن دارند و هر جا احساس کنند باید به نوبت وارد شوند با نظمی مثال زدنی صف می بندند و وارد می شوند. چه مترو باشد، چه اتوبوس، چه پشت درِ آسانسور. جالب این که در صف به کسوت و سابقه اهمیت می دهند نه جنسیت.

- از سادگی سالن همایش و گفت و گو هم تعجب کردیم. نه از میکروفون خبری بود نه مونیتور. هر چه لازم بود، بود اما برای استفاده نه تفاخر. آخر ساختمان مرکزی ال جی چه نیازی دارد تعداد مونیتور و تلویزیون های  خود را به رخ بکشد؟! در ورود البته تلویزیون جدید «سیگنچر» ال جی را به نمایش گذاشته بودند. اصطلاح سیگنچر را برای محصولات متنوعی در چند زمینه از لوازم خانگی تا تصفیه هوا به کار می برند و منظورشان احتمالا این است که ال جی هویت و اعتبار خود را پای آنها گذاشته است.(امضا)

                                         نمایی از کارخانه های تولید لوازم خانگی در بوسان یا پوسان

دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیده

 
- به پوسان یا بوسان هم رفتیم و یکی از سالن های مونتاژ یخچال های جدید و هوشمند را از نزدیک دیدیم. کره ای ها برآنند مشابه همین را در سیرجان برپا کنند و مهندسان و کارگران ایرانی در حال آموزش هستند. ایران از این امر استقبال می کند چون تکنولوژی هم وارد می شود و ایران را به بازار مصرف تبدیل نمی کند و متقابلا برای ال جی می صرفد چون عوارض بسیار کمتری می پردازد. قطعات به صورت مجزا وارد و مونتاژ می شود.( سی ک دی).

به گفته کاوه مفتخری مدیر بازاریابی و روابط عمومی ال جی در حال حاضر 120 مهندس و 40 کارگر ایرانی در حال آموزش هستند تا بتوانند همان خط تولید را در سیرجان راه بیندازند و دوستانی که هر دو را دیده بودند می گفتند کره ای ها عین همین سالن را در سیرجان ایران اجرا می کنند.

- وقتی درباره اینترنت اشیا سؤال شد و این که چرا فارسی سازی پلات فورم مشترک مطابق برنامه انجام نشده پاسخ قابل تأمل بود: زیر ساخت ها و سرعت اینترنت هنوز در ایران کافی نیست و مادام که تأمین نشود ایده خانه هوشمند ال جی در ایران کاملا قابل اجرا نیست.

- توجه دوستان بیشتر به محصولات هوشمند جدید جلب شده بود اما درباره قیمت های بالا و این که در ایران تا چه اندازه مورد استقبال قرار می گیرند تردید وجود داشت.

ال جی الکترونیکس در 6 عرصه فعالیت می کند: تصفیه هوا و لوازم خانگی، موبایل و ارتباطات، سرگرمی های خانگی، قطعات خودرو، دفتر تجاری و مرکز تجارت انرژی و همین تنوع نشان می دهد اعداد درآمدی هنگفت پیش گفته از کجا می آیند.

برای این که بدانیم چه راهی طی شده بد نیست بدانیم در سال 1959 و با عنوان گلد استار اول بار رادیو تولید کردند و 6 سال بعد یخچال و سال بعدتر تلویزیون.

اما آنها متعلق به دنیای دیگری بودند و در سال 1995 برند احیا می شود و شاهد نام ال جی الکترونیکس هستیم تا به 2009 می رسیم که با ال سی دی انقلاب بزرگی شکل می گیرد و در 2016 سری سیگنچر به بازار می آید.

این یک گزارش تبلیغی نیست. معرفی کالا هم نیست. از این رو نمی خواهم و اگر هم بخواهم آشنایی کامل ندارم تا ریز کالاها را معرفی کنم اما اگر قرار بر احیای صنایع ما هم باشد نمی توان به چنین الگوهایی بی توجه بود.

در پوسان به جای این که به سالن مونتاژ یخچال بیندیشم و در حالی که به ظاهر کارگران را می دیدم سوله های خالی کفش ملی را که پیش از سفر دیده بودم به یاد آوردم که ما با مصادره و دولتی کردن با صنایع خود چه کردیم و تازه دولتی ها راه و چاه را یادگرفته بودند که در آن 8 سال جماعت دیگری آمدند و تتمه هم از بین رفت و حالا گروه هایی برای احیا می کوشند.

چون اطمینان دارم دوستان همراه و همسفر دیگر به جنبه های فنی و معرفی کالاها خواهند پرداخت از منظری دیگر روایت می کنم.

جیم کالینز کتاب مشهوری دارد به نام «از خوب به عالی» که در آن توضیح می دهد شرکت های خوب چگونه به عالی تبدیل می شوند.

او می نویسد: «روباه، خیلی چیزها را می داند اما خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم را می داند و شرکت های متعالی رویکرد خارپشتی دارند یعنی در سه زمینه فعالیت می کنند: یکی زمینه ای که به شدت به آن علاقه دارند، دیگری زمینه ای که می توان در آن بهترین عملکرد را داشت و سومی عامل که موجب حرکت موتور اقتصادی باشد.

هنر خارپشت ها این است که جهان هر قدر هم پیچیده باشد تمام چالش ها و تنگناها را به گونه ای ساده انگارانه خلاصه می کنند و به ایده های سازمان یافته مبدل می سازند. خارپشت ها نادان نیستند بلکه می دانند که از عمق سادگی می توان به تعالی رسید و شرکت های رهسپار تعالی بیشتر شبیه خارپشت ساده و بی آلایش به سوی پیشرفت در حرکت اند.»

البته گویا قبل ازجیم کالینز، آیزا برلین هم تشبیه روباه - خارپشت را به کار برده بود اما بر سر زبان افتادن آن کار کالیز بود که یک جمله مشهور دیگر هم دارد که ضرب المثل شده است: «خوب، دشمن عالی است».

یعنی نباید قانع بود و باید به سمت تعالی حرکت کرد. پیش تر شنیده بودم در کشورهای توسعه یافته با سازمان های پیچیده و انسان های ساده رو به روییم و در کشورهای توسعه نیافته با سازمان های ساده و انسان های پیچیده.

اگر در کره جنوبی انسان ها ساده به نظر می رسیدند شاید به این خاطر بود که سازمان ها پیچیده اند و اگر ما ناگزیر از پیچیدگی در رفتار هستیم شاید به خاطر توسعه نیافتگی سازمان هایمان باشد.

درباره این سفر و زیبایی های کره و رفتار مردم آن سامان نکات دیگر هم قابل ذکر است اما چون در قالب تور ال جی رفته بودیم بهتر است به مجالی دیگر موکول شود و درباره موفقیت های این شرکت نیز رسانه های مرتبط بیشتر و دقیق تر خواهند نوشت.

عجالتا من اما از احساس دو گانه خود می نویسم:

نخست: چند حسرت. اما نه حسرت برج های بلند مرتبه که راستش را بخواهید با هیچ برجی در دنیا کنار نمی آیم. نه حتی نظم و صف که احساس می کنم آدم ها را قالب بندی می کند و نه حتی پاکیزگی و نه سطح زندگی و رفاه که به نسبت میزان کار و تلاش شاید ما مرفه تر باشیم. که برای چند موضوع دیگر:

- این که کاش با کارخانه های خود چنان نمی کردیم تا آنها نیز در گذار زمان از گلداستار به ال جی تبدیل می شدند.

- کره ای ها تولید می کنند اما عطش و حرص مصرف ندارند و ما تولید نمی کنیم و این همه عطش داریم و می پنداریم به صرف نفت باید در رفاه کامل به سر بریم.
 
- حسرت اصلی اما مشاهده اردوهای متعدد آموزشی و محصلانی بود که از این شهر و اردو به جای دیگر می رفتند. اهمیت آموزش و پرورش و مدرسه به حدی است که مرغوبیت یک منطقه با اشتهار و اعتبار واحدهای آموزشی آن ارزیابی می شود.

توسعه یعنی تغییر رفتار و تغییر رفتار با آموزش حاصل می شود.

 و جه دیگر احساس دوگانه اما بازعبارتی است از همان مقدمه دکتر اسلامی ندوشن: « خصوصیت دیگر سفر این است که در ورای تازگی هایش، می نماید که تازه ای در کار نیست. با همه تفاوت اقلیم ها و منظره ها، طبیعت همه جا به هم شبیه است و انسان ها نیز به هم شبیه اند. هر چند در زبان یا سیما یا رنگ پوست متفاوت باشند. زیرا آدمیزاد در هر نقطه دنیا با آرزوهای دراز و عمر کوتاه رو به روست ...»

چون خوب که دقیق می شدی می دیدی زیر این گنبد مینا انسان ها با همه تفاوت ها باز انسان اند و گرفتار در تور زمان و با دغدغه ها و رنج های شان.

کره جنوبی حالا دیگر در ذهن من تنها نقطه مقابل کره شمالی تصویر نمی شود. ما بهترین غذاها را در رستوران های عربی و حلال خوردیم اما بوی جلبک های دریایی و خزه ها در مشام مان مانده همان که خانم همسفر را سخت می آزرد و برخی معتقد بودند بوی سس مخصوصی است و برای من بوی خزه در شمال خودمان را تداعی می کرد.

 از آن همه شباهت و سادگی آدم ها در پوشش و مناسبات هم حیرت کردیم. زیبایی «جه جو» هم البته مسحورمان کرد و هم زمانی سفر با اوج التهابات انتخابات در ایران پی گیری اخبار را گریز ناپذیر کرده بود و از آن همه اطلاعات و تسلط جوانانی که به آنان روزگاری دهه شصتی می گفتیم نیز شگفت زده شدم. شادی و نجابت و سرزندگی و در عین حال آرامش خانم های همراه نیز گروه را انسانی تر کرده بود.

همه اینها اما به خاطر این بود که برندی به نام «ال جی» احیا شده و خود را بازسازی کرده است. در دنیای امروز هر اقتصاد با برندهای آن شناخته می شود و از این رو کره ای ها به جای تویوتا سوار هیوندایی می شوند.

این که آمریکایی ها در انتقال فناوری تا چه اندازه نقش داشته اند بحث دیگری است اما در دنیای امروز برندها حرف می زنند و ایران تا همیشه نمی تواند تنها با یک برند (شرکت ملی نفت ایران) شناخته شود و شیر نفت را بدوشد و بنوشد.

دیدار با خارپُشت در تلویزیون خمیده


من در «ال جی» بیش از محصولات مدرن و هوشمند به خصوصیات «خارپشت ها» پی بردم. حالا بقیه کتاب «از خوب به عالی» را می توانم بخوانم تا با مفاهیم آن بیشتر آشنا شوم. انگار خارپشت از کتاب به نمایشگر خمیده بالای سقف رفته و در تمام طول سفر با ما بود...

 



 
 

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۰
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
1
42
سال 1354 شهردار سئول امیدوارم سئول هم روزی شهری به پیشرفتگی تهران باشد
علی
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
7
14
تیتر آدم رو کنجکاو می کنه که مطلب رو بخونه،اما فقط اسکرول کردم،ای کاش از عکس های بیشتری استفاده میکردید و دغدغه های شخصی کمتری برای سفرنامه می نوشتید تا جذاب تر بشه، ضمن اینکه از این پیام های اخلاقی خارپشت و روباه هم به اندازه کافی روزانه میشنویم و تکرارش جذاب نیست
پاسخ ها
علی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
مطلب خوبی بود!! فقط ایکاش نگراننده محترم همه کاسه کوزه را روی دولت 8 ساله خراب نمی کرد!!!!

درمورد کتاب ار خوب به عالی ، توصیه اکید میکنم حتما حتما بخونید. برای کسانی که توی صنعت مشغول هستن واقعا میتونه جالب باشه.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
0
20
مثل همیشه از قلمتان لذت بردم
من هم دو بار کره جنوبی رفتم و همیشه با حسرت ( و یا حسادت) برگشتم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
0
6
زیبا نوشتید و تاثیرگذار و صدالبته افسوس آور و حسرت نشان!
درود بر شما
ناشناس
Netherlands
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
0
8
استاد ! وقت کردی یک کم بیشتر بنویس ! ولی فارغ از این نکته که شوخی بود میخواستم بنویسم که گروه صنعتی ملی را کسانی نابود کردند که از اساس با کلمه (ملی) مخالف بودند !
عصر ایران قرار بود این مطلب در چند نوبت منتشر شود اما چون ارجاعات اصلی به تیتر در بخش های پایانی بود و گمان کردیم به انتقال مطلب آسیب می رساند در یک قسمت عرضه شد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
7
0
ما ایرانی ها هم شور همه چیز رو در میاریم...فقط بلدیم حسرت بخوریم و بس...کشور امروز کره جنوبی رو مردمش ساختن و کشور امروزی ایران رو هم مردمش ساختن...هی سفرنامه می نویسن و حسرت میخورن و میگن وااای چه کشورهای خوب و مرتب و منظم و تمیزی و مردم خاص و خوبی...بسه دیگه چقدر هی سفرنامه سراسر آه و گداز می نویسید و آخرش هم هی نصیحت می کنید و نصیحت
عصر ایران اتفاقا در این نوشته تنها در قبال بحث آموزش از موضع حسرت گفته شده و گرنه نگاه نویسنده توام با حسرت نیست.
محمد
Germany
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
1
8
فن بیان و شیوه داستانی عالیی داشت. از صمیم قلب لذت بردم و گفته هاتون رو لمس کردم چون توی آلمان تازه درسم رو شروع کردم و این سادگی مردم همیشه برام سوال بود. یک دنیا ممنونم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
0
0
تنها دلیل پس رفت ایران نبود آموزش و پرورش درست و دقیق هستش
وگرنه ما ثروت تمام جهان رو هم داشتیم باز هم جزء کشورای بی کیفیت و ضعیف به حساب میومدیم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
0
0
خیلی خوب بود لذت بردم، یاد درسهای توسعه در دانشگاه افتادم و اینکه چرا کره جنوبی اینطور شد و البته پایان نامه خودم تحت عنوان "نقش دولت در توسعه کشورهای جهان سوم، مقایسه کره جنوبی و ایران 1340 تا 1350" . به هر صورت رمز موفقیت کره جنوبی یک دولت مقتدر توسعه گرا، بودن فرهنگ باستانی شایسته سالاری ( همان که در سریال یانگوم پزشک امپراتور دیدید) ، فرهنگ سخت کوشی مردمشان، اهمیت زیاد به آموزش صحیح، تشویق بنگاه ها و کسب و کارهای کوچک و متوسط برای رسیدن به اهداف تعیین شده و حذف بنگاه های ناموفق ، ارتباط صحیح با کشورهای صاحب فن آوری و انتقال آنها به کره و غیره....