نزدیک یک ماه است كه مستند مسابقه «فاز»؛ محصول اوج كودك و نوجوان از شبکه ۲ سیما برای مخاطبان نوجوان پخش میشود.
به گزارش عصر ایران، مهدی رحمتی* نوشت: در این مسابقه ۲۸ نوجوان دختر و پسر شرکت کردهاند تا ایدههای اجتماعی خودشان مطرح کرده و در رقابت با یکدیگر، اثبات کنند که کدامیک از آنها توانایی به ثمر رساندن آن را دارند.
اما این همه اتفاقات مهم و رویکرد نقادانه مسابقه فاز نیست و فاز اثبات کرده است به بهانه انتخاب نوجوان برگزیده ایران زمین قصد دارد پارادایم متفاوتی از رویکرد اصلی آموزش و پرورش در ایران ارائه دهد. رویکردی که کیلومترها با سیستم آموزش محوری مبتنی بر حفظیات و کنکور فاصله دارد و بر کسب مهارت، تفکر نقادانه و خلاقیت، کار تیمی و تعامل گروهی، مهارت های ارتباطی، هنر حل مسئله، مسئولیت پذیری و کنش گری اجتماعی تکیه دارد.
در این میان نوک پیکان این رویکرد بیش از هر چیز به سمت سیستم آموزش و پرورش کشور نشانه رفته است و گویی فاز آینه تمام نمای کاستی های این سیستم است. منتقد اصلاحگری که باید قدر آن را دانست و در روزگاری که اکثریت سکوت و مصلحت اندیش را پیشه کردهاند و برنامه های تلویزیونی کارکردی جز پرکردن کنداکتور را ندارند؛ فاز این جسارت را به خرج داده تا با نقدی دلسوزانه نه تنها هشدار بلکه راه حل هم ارائه دهد و نشان دهد یک کنشگر اجتماعی منتظر نمی ماند و راهش را در سخت ترین و صعب العبورترین مسیرها مییابد.
اما در این یادداشت به بهانه فاز سوم و رفتن فاز به مدارس و حل کردن مشکلات یکی از مدارس، بد نیست به صورت جدی و تخصصی قدری بر نظام آموزشی کشور تمرکز کنیم و بدانیم در مقایسه با سیستم آموزشی پویا و کارآمد نوین، آموزش و پرورش ما چه کاستیهایی دارد:
* آموزش بانکی و انبار اطلاعات
در نظامهای آموزشی توسعه یافته یکی از مهمترین هدفهای آموزشی، مهارت اندیشیدن و تفکر نقادانه است. اینکه فرد در یک فرآیند مستمر توانایی استدلال کردن، فلسفیدن و هنرحل مسئله را بدست بیاورد. اتفاقی که در تمام لایه های آموزشهای نوین امروزی نهفته است.
در این فرآیند مسئلهشناسی و کاوشگری ذهنی برای درک درست و دقیق از مسئله، در اولویت قرار میگیرد و دانش آموز میفهمد چگونه از میان مسئلههای موجود، مسئله مربوط به خودش را بشناسد و ابعاد آن را بشکافد. همچنین درباره بهترین راهحلها تامل کند و یا به عبارت دیگر، راهحل عقلانی را جستجو نماید و آن را به کار ببندد.
در این فرآیند تعقل دانشآموزان به رسمیت شناخته میشود و سعی میشود هر چه بیشتر رویکردهای عقلانی شکوفا شود. رویکردی که فاز با شعار نوجوانان قابل اعتماد هستند به سراغ آن رفته است و با حساسسازی شرکتکنندگان به محیط اطرافشان مخصوصا مدرسه که خانه دوم آنها محسوب میشود؛ میخواهد مهارت اندیشیدن و نگاه نقادانه و کاوشگری عقلانی برای حل مشکلات یک اجتماع کوچک را در میان آنها بارور سازد و آن را به الگویی برای سایر دانش آموزان تبدیل نماید.
اما چیزی که در نظام آموزش و پرورش کشورمان شاهد آن هستیم به محاق رفتن اندیشیدن است و به جای تفکر به حفظیات و انباشت اطلاعات تاکید میشود و گویی دانشآموزان ظرفها و مخزنهایی هستند که باید به وسیله معلم پر شود. تعبیری که «فریره» آن را «بانکی» بودن آموزش میخواند و دانش آموز به جای مشارکت در استدلال و فرایند شناخت فقط و فقط گوش میکند و هرکس ساکتتر باشد؛ دانشآموز مودبتر و بهتری از سوی سیستم تلقی میگردد و ما به آنها آموزش سکوت میدهیم و به آنها میآموزیم که اطلاعات را مثل لقمه جویده شده فقط نگهداری کنند. ما در مدارس به جای آن که قدرت استدلال و تفکر دانش آموز را تقویت کنیم، گوشهایشان برای شنیدن و حافظهشان برای انبار اطلاعات به کار گرفتهایم.
در این میان جایگاه و موقعیت معلم و سیستم آموزشی هم، چنان قداستی پیدا میکند که دانش آموزان به صورت نهادینه و سیستماتیک به اطاعت کردن و سکوت فراخوانده میشوند؛ چیزی که در بین دانش آموزان مدرسه در قسمت دوم و سوم فاز 3 شاهد آن بودیم. گویی هیچکدام از دانشآموزان حرفی برای گفتن یا گلایهای برای بیانکردن نداشتند و میوه ی ترس و سکوت ثمره چنین سیستمی است. اما فاز با جسارت مقابل این جریان ایستاده است و به دانش آموزان میگوید به دنبال نگاه نقادانه و عقلانیت باشید و به جای سکوت و فرمانبرداری مسئولین را به چالش بکشید و مطالبهگری کنید.
*عدم مدارا و ناسازگاری گروهی
یکی دیگر از تفاوتهای اساسی آموزش و پرورش توسعهیافته با آموزش و پرورش فعلی کشور ما ایجاد همدلی، تفاهم و پذیرش نگاهها و سلیقههای متفاوت به عنوان یک شخصیت مداراگر است. رویکردی که فاز با گروهبندی افراد برای انجام یک کار تیمی در صدد نشان دادن کم تحملیها و عدم مدارا در بین همگروهیها است.
دانشآموزانی که تفاوتها را به رسمیت نمیشناسند و راههای مسالمت آمیز برای کنار هم بودن و انجام یک کار تیمی را تمرین نکردهاند و برای همین به وضوح شاهد این هستیم که فردی سعی میکند بر دیگری غلبه کند یا افراد در موارد متعدد همدیگر را تحمل نمیکنند و با رویکرد انفرادی سعی دارند طرف مقابل را از چرخه کار گروهی خارج کنند و مدام شاهد غر زدن های الکی به همدیگر هستند.
اتفاقی که در سیستم آموزشی به صورت یک الگوی همه جانبه تکرار میشود و در آن افراد صفر یا صد؛ خوب یا بد، تیزهوش و کم هوش و... تقسیمبندی میشوند و شیوه های مدارا و کار تیمی و درک نقاط ضعف دیگران در کنار استفاده از توانمندی آنها به دانشآموزان آموزش داده نمی شود. سیستم هم بر پایه فرمانده محوری و اطلاعت تقلیدی استوار است و روحیه مشارکت پذیری و ایستادن هم عرض سایرین را به رسمیت نمیشناسد.
اما نکته مهمتر و حائز اهمیت جهل مرکب سیستم در برابر عدم کارآمدی و دفاع از وضع موجود است. نکتهای که فاز با حضور نمایندهای از جانب مدرسه و در پاسخ به انتقادات وارده از سوی شرکتکنندگان آن را به نمایش گذاشت. نکتهای که فارغ از فرافکنیها و توجیه مشکلات بر ناآگاهی مدیریت یک مرکز آموزشی از این حجم از ناکارامدی حکایت میکرد و به قول مولانا آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند...
ناکارآمدی که حتی در حفضیات هم خودش را به رخ میکشد و فارغ التحصیلان این نظام آموزشی بعد از چندین سال آموزش انگلیسی حتی از بیان یک جمله ساده هم عاجزاند. ناکارآمدی که مسابقه فاز آن را به رخ می کشد و منتظر نمی ماند و با الگوی جدید خود در قالب یک مسابقه تلویزیونی به دنبال تبیین راهکارهای جدیدی است. پس پیشنهاد میکنم این روزها دیدن مستند مسابقه فاز را از دست ندهید.
*کارشناس ارشد ارتباطات