۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۱۴۳۳۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۴ - ۲۲-۰۳-۱۳۹۷
کد ۶۱۴۳۳۶
انتشار: ۰۹:۵۴ - ۲۲-۰۳-۱۳۹۷

پاسپورتت را قورت بده!

عادت داریم وقتی کوچ می کنند می گویم بی معرفتی کردند و کسی نمی پرسد چه کسی با ترکه وادار کرد نخبه های جوان کوچ کنند و ما بمانیم با غضنفر و مارادونا و جام جهانی...

عصر ایران؛ روح الله صالحی-  در این که شیخ اجل سعدی، هنگامی که جان شریف آدمی را می سرود چه قدر دغدغه اجتماعی دنبال خودش داشت؟ که هنوز بکر و تازه پیش روی مان لبخند می زند که «نه همین لباس زیباست نشان آدمیت»

برای یافتن این آدمیت چند هزار بار می شود سخنرانی کرد و کتاب نوشت اما هربار به شکلی و وزنی تازه روبه رویت می ایستد و لبخند می زند و ما دوره می کنیم روز را و هنوز را و بسیاری نوع پاس داشت آدمیت ما را لازم اجرای جهان می دانند.

سال هاست از ساخت فیلم آژانس شیشه ای می گذرد. 21 سالی که بارها به آدمیت مستتر فیلم زل زده ایم و گریسته ایم و پی نبرده ایم که تهی شدن از شکوه را چه گونه گریه کنیم.

در چند چون فیلم و رد پای بعدازظهر سگی و بهترین فیلم بعد از انقلاب به انتخابی و...کاری نداریم .مهم شخصیت عینک دودی زده فیلم آژانس شیشه ای است که خودش را نماینده فرهنگی ایران معرفی می کند و این روزها جای خالی اش درد می کند.

با کنایه حاتمی کیا به عباس کیارستمی هم کاری نداریم اما به تلنگرش که هنوز جریان دارد و تازه است باید پرداخت که چرا این همه سر ناسازگاری داریم با شخصیت های فرهنگی و انگار از مریخ آمده اند زل زده اند به ما که فرهنگ چون است.

خیلی ها کتاب غرب زدگی جلال آل احمد را نخوانده اند اما هرکس ریش تراشید و کراوات زد و... را غرب زده توصیف کردند و به همین سادگی تعریفی را به ادبیات محاور قالب کردند و کسی نگفت اگر آب به جالیز غرب بدهی ولو در حالت متخاصم و مخالف، یعنی تأمین منافع روانی و دیپلماتیک غرب و این عین غرب زدگی است.

طعنه بی بخار بودن انگی بود که آژانس شیشه ای به شخصیت های فرهنگی می زد که در انبوه هیجانات جنگ و رنج پس از آن این همه بی تفاوت هستند.البته این کنایه بار اول نیست همین طعنه را به سهراب سپهری هم می زدند که این همه خون جوان ها کف خیابان ،تو از گل شبدر می گویی؟

این که چرا با شخصیت های فرهنگی که با دنیای بیرون از این جغرافیا تعامل دارند و اتفاقا به نام ایران حضوری موفق دارند این همه با متلک و طعنه و کنایه برخورد می کنیم جای بررسی دارد.

آرش عباسی، نمایش نامه نویس ایرانی که از دوره پدیده بودن سال های دهه هشتادش فاصله گرفته است و حالا بدون شک یکی از چند چهره انگشت شمار نمایش نامه نویسی ایران است. از جایزه کتاب سال دفاع مقدس تا جشنواره بین المللی فجر را درکارنامه کاری دارد، نمونه خوبی برای امروز است.

پاسپورتت را قورت بده!

آرش عباسی قرار بود جمعه این هفته در جشنواره فیلم میلان ایتالیا راجع به سینمای ایران سخنرانی کند و هم زمان به دعوت کشور یونان برای حضور در جشنواره تئاتر یونان، به این کشور سفر کند. اما در قبال اعتراض به این که چرا بعد از یک ماه هنوز نه پاسپورت و نه ویزای ایشان را تحویل نداده اند با بدترین برخورد ممکن از سوی نگهبانی کارگزاری سفارت یونان روبه رو می شود.

این اتفاق نا خواسته دست آدم را می گیرد و می برد به هیجانات انتخابات 92 جایی که یکی از مهم ترین شعارهای حسن روحانی که سوژه رسانه و فضای مجازی بود برگرداندن اعتبار پاسپورت ایرانی بود که نه تنها اتفاق مثبتی نیفتاد بلکه هر چند وقت یک بار شاهد برخورد زننده با ایرانی ها در فرودگاه ها و کارگزاری سفارت ها هستیم و آب از آب تکان نمی خورد و مدام می شنویم چیزهای مهم تری هست . هیچ کس نمی فهمد آن چیز مهم تر چیست؟

این که دست یک نویسنده و شخصیت فرهنگی را به خاطر فرهنگی بودنش بپیچانند و او را کف زمین بخوابانند نشانه اقتدار پاسپورت ایرانی است؟

جان آدمی چه قدر می تواند شریف باشد که هم وطن در نقش نگهبان کارگزاری، هم وطن دیگر را شبیه بمب گذار انتحاری کف زمین بخواباند و چیزهای مهم تر هم چنان مجهول بمانند.

آرش عباسی به محجوب و سربه زیر بودن، شهره اهالی هنر است. این که در قبال یک اعتراض برای برهم زدن برنامه سفر با آسیب جدی به دست روبه رو می شود چه قدر می تواند مهم باشد که نگویند این معادل غرب زدگی است.

حسن روحانی در یکی از برنامه‌های تلویزیونی خطاب به مردم ایران گفت: به همه هموطنان قول می‌دهم که افتخارات بزرگان ایرانی که برخی کشورهای همسایه آن را تصاحب کردند برگردانم و احترام پاسپورت ایرانی نیز برگردانده می‌شود.

این قول چه ابزاری باید داشته باشد که آمار را جدی نگیریم. بر اساس گزارش موسسه «هنلی ایندکسHenley Index» در فوریه ۲۰۱۸ و در رتبه بندی قدرت مند ترین پاسپورت های جهان، پاسپورت ایران در جایگاه نود جهان ایستاده است و نسبت به مشابه سال قبل یک پله سقوط را به خود دیده است.

این ترکه که دست گرفته ایم و می زنیم قرار بود در رقص دوستی ها چوب دستی باشد که رقص را زیبا می کند .

بهرام بیضایی و اصغر فرهادی و محمدرضا شجریان و محمود دولت آبادی و ...این رشته سر دراز دارد یک جایی باید بدانیم که لیست داشته ها تهی خواهد شد آن وقت تکلیف ما را جیگیلی و فینگیلی روشن خواهد کرد؟

عادت داریم وقتی کوچ می کنند می گویم بی معرفتی کردند و کسی نمی پرسد چه کسی با ترکه وادار کرد نخبه های جوان کوچ کنند و ما بمانیم با غضنفر و مارادونا و جام جهانی و بعد کتاب چاپ کنیم و اسمش را بگذاریم :« پاسپورتت را قوت بده»

ارسال به دوستان