عصرایران؛ احسان محمدی- در ادبیات هر کدام از ما یک سری واژه هست که آنها را بیشتر تکرار می کنیم. کلمات کلیدی یا کلیدواژه هایی که به نوعی نگاه ما را به دنیای پیرامون نشان می دهد.
مدیران ایرانی در کنار واژه هایی مثل «خدمت»، «تقوا»، «به خاطر مردم»، «ما خدمتگزاریم»و ... که تجربه نشان داده صرفاً لقلقه زبان است و بسیاری از حضرات به آن اعتقاد قلبی ندارند و نه تنها خود را «نوکر» مردم بلکه صاحب «عقل خدادادی و ژن خوب» می دانند چند سالی است که واژه «بی سابقه» مدام در خبرها و گفتگوها تکرار می شود. هر جا ناکامی و خللی رخ می دهد این واژه به راحتی توسط مدیران خرج می شود.
- این سیل بی سابقه بود. (توجیه برای زمانی که یک بارندگی ساده موجب می شود جاده و پل ها را آب ببرد و دسترسی مردم قطع شود)
- گرمای هوا بی سابقه است. ( وقتی قطعی برق رخ می دهد و زندگی مردم مختل می شود)
- هجوم مردم برای خرید خودرو بی سابقه بود. (وقتی مدیران قادر به پاسخگویی به تعهدات شان در مقابل خریداری که از ماه ها قبل پول به حساب شرکت ها واریز کرده نیستند)
- تقاضای خرید سکه بی سابقه است. ( وقتی قادر به کنترل بازار ارز و سکه نیستند)
- استقبال تماشاگران از این مسابقه فوتبال بی سابقه بود! ( وقتی بعد از سالها قادر به مدیریت بلیت فروشی یک مسابقه فوتبال نیستند)
- این زلزله بی سابقه بود. ( وقتی ساختمان ها را با کمترین نظارت و نازل ترین مصالح ساخته اند و خدمات امدادرسانی کافی نیست)
....
اگر می خواهید در ایران مدیر شوید در کنار درس هایی مانند«مباحث و چالش هاي مدیریت دولتی»، «مبانی مدیریت دولتی»، «سازماندهی و اصلاح تشکیلات و روش ها» و ... این واژه کلیدی را هم یاد بگیرید! بیش از هر درس دیگری به کار می آید!
بی سابقه یعنی اینکه مثلاً در استان خوزستان برف به شکلی ببارد که جاده ها بسته شود، بی سابقه یعنی در بازار یک جنس ارزان شود و مردم برای خریدنش یورش بیاورند!، بی سابقه یعنی یک دایناسور از متروی دروازه دولت بیاید بیرون، بی سابقه یعنی وقتی برای دیدن یک مسابقه فوتبال به جای صدهزار نفر، یک میلیون نفر به سمت ورزشگاه آزادی بروند ...
اخبار چندسال اخیر را مرور کنید. فرقی نمی کند در چه حوزه ای باشد. سیاست یا اقتصاد، مدیریت شهری یا ورزش، در همه اینها بسیاری از مدیران دو واژه «بی سابقه» و «غافلگیرشدیم» را کنار هم استفاده می کنند. نوعی سپر دفاعی در مقابل انتقادات.
اما تفاوت مدیری که خدم و حشم دارد و اضافه کار و حق مدیریت می گیرد و به جای بیل زدن در اعماق معدن ها، با لباس های اتوکشیده و مرتب مدام در «جلسات» بی بازده رفت و آمد می کند دقیقاً اینجاست که قبل از رخ دادن یک اتفاق، تدبیر کند تا غافلگیر نشود و مجبور نباشد از واژه «بی سابقه» استفاده کند.
در غیر اینصورت «تقوا» آن است که روی چنین صندلی ننشیند و آن را به کسی واگذارد که قادر به کنترل و مدیریت اوضاع باشد و بهانه نتراشد، کسی که بتواند کار خلق خدا را راه بیندازد. تنها در این صورت است که «خدمتگزار» معنی پیدا می کند و «رضای خدا» حاصل می شود. گرچه کنار کشیدن خودخواسته یک مدیر ایرانی به دلیل ناتوانی و ناکارآمدی واقعاً «بی سابقه» است!
متشکرم
این رو به عنوان یک دانشجوی دکترایی عرض میکنم که شااید به دلیل تجربیاتی ولو اندک و همچنین رشته تحصیلیم این گونه دردها و بیمسئولیتی ها رو با تمام وجود درک کرده ام.
و اشاره خوبی به ماجرای تخصص و تعهد هم داشتید که نمونه دیگه ای از شعارزدگی جامعه ماست که عواقب بدی داشته
جامعه ما الان بیشتر از هر وقتی نیاز به متخصص داره...
گرچه کنار کشیدن خودخواسته یک مدیر ایرانی به دلیل ناتوانی و ناکارآمدی واقعاً «بی سابقه» است!
واقعا مقاله بي سابقه اي بود.
بی نظیــــــــــــــــــــر