۱۵ مهر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۲۴۹۰۸
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۸ - ۱۴-۰۵-۱۳۹۷
کد ۶۲۴۹۰۸
انتشار: ۱۱:۲۸ - ۱۴-۰۵-۱۳۹۷

پدر معتاد پسر چند روزه اش را روی زمین پرت کرد و کشت

هر وقت یاد جگر گوشه ام که الان زیر خروارها خاک آرمیده می افتم قلبم برای لحظاتی از تپش می افتد.

پسرم قربانی اعتیاد و ندانم کاری پدرش شد و خیری از زندگی در این دنیای بی رحم و فانی ندید و برای راه رفتن با پاهای خودش حتی به مدت یک روز آرزو به دل ماند. زن خسته از کارهای نسنجیده همسرش که با غلتیدن قطره های اشک از گونه هایش همراه می شد تعریف می کند: از روزی که همسرم در پی رفیق بازی کورکورانه اش در دام اعتیاد افتاد من هم در تنور بی مسئولیتی او گرفتار شدم.

با اعتیاد همسرم روز به روز او تندخوتر می شد و با هر کنش و نصیحتی واکنش شدیدی نشان می داد. زن جوان در ادامه روایت زندگی اش می گوید: ماجرای زندگی غم انگیزم از روزی شروع شد که تنها فرزند پسرم به دنیا آمد و این اتفاق با اعتیاد شدید همسرم گره خورد. همسرم که به خاطر اعتیادش اعصاب گریه نوزاد مان را نداشت روزی با اعتراض شدیدم به وضعیت زندگی مان ناگهان کنترل خود را از دست داد و با برداشتن نوزاد چند روزه او را به سمت من پرت و نقش بر زمین کرد.

بعد از این حادثه دلخراش همسرم از خانه بیرون رفت و من هم با کمک پدرم کودک نحیفم را به بیمارستان رساندیم اما کار از کار گذشته بود و او برای همیشه به علت قطع نخاع شدن از راه رفتن روی پاهایش محروم شد. بعد از آن روز زندگی من جهنم شد و هر چند همسرم ابراز پشیمانی و ندامت کرد و خودش را به در و دیوار کوبید اما این کار دردی را دوا نکرد و تنها فرزندمان برای همیشه ویلچر نشین شد.

بعد از آن یک چشم من خون و چشم دیگرم اشک شده بود و هر بار با دیدن پسر غم زده مان در گوشه خانه جگرم آتش می گرفت. سختی های زندگی با بزرگ شدن پسرمان زیادتر می شد چرا که حمل و نقل او برایم دشوار بود، از یک طرف باید کارهای بیرون از خانه را انجام می دادم و از طرفی هم نمی توانستم او را با خودم حمل کنم یا این که تنها در خانه رهایش کنم. همسرم هم بعد از مدتی دوباره راه گذشته را در پیش گرفت و مدام سراغ خوشگذرانی خودش می رفت.

من هم مانده بودم که طلاقم را بگیرم یا این که بسوزم و بسازم که به ناچار به خاطر عدم حمایت خانواده ام راه دوم را انتخاب کردم و سال های درازی را با همسر زورگوی خود گذراندم. در این 15سال زندگی مشترکم چه سختی هایی که تحمل نکردم .

این ماجرا ادامه داشت تا این که پسرم بعد از مدت ها دست و پا زدن با خانه نشینی و مریضی اش تسلیم مرگ شد. با رفتن پسرم انگار روح من از بدنم جدا شد و دیگر زندگی با آن مرد را تحمل نکردم، برای همین پا در دادگاه خانواده گذاشتم تا بعد از تحمل این همه رنج و مصیبت از شوهر بی روح و معتادم جدا شوم و به دنبال سرنوشت خودم بروم./ نوداد

برچسب ها: پدر معتاد ، نوزاد ، اعتیاد
ارسال به دوستان
بازار سرمایه منفی شد حاشیه‌های نمایش خانگی در نیمه اول ۱۴۰۳ ؛ از سحر دولتشاهی تا مهران مدیری ، احسان علیخانی و ... این حشرات قطعا باشگاه بدنسازی می روند! (عکس) هفته ملی کودک/ پدر و مادرهای نسل آلفا بخوانند/ 6 آموزۀ مهم آناتولی: فردی که مقابل کاخ سفید خودسوزی کرد، خبرنگار بود استاد حقوق بین الملل : خطبه جمعه نصر رهبر انقلاب نشان دهنده قدرت و اقتدار است روایت شنیدنی سیمرغ فیلم فجر از زبان ابراهیم حقیقی طراح آن شورای‌عالی انقلاب فرهنگی: «تأثیر معدل در کنکور» اصلاح می‌شود، اما لغو نمی‌شود اثر برخورد یک ساچمه کوچک در فضا/ بمب‌های ساعتی در مدار زمین؛ خطر برخورد با زباله‌های فضایی‌ (عکس) مشاهده گونه کمیاب روباه شنی در پناهگاه حیات وحش فردوس نگاهی به کتاب " پانصد سال تاریخ خوزستان" تماس تلفنی تبلیغاتی ممنوع شد رشد هزار درصدی جنگل در قطب جنوب طی ۴۰ سال گذشته! آذری جهرمی: کارت ملی هوشمند کارآیی ندارد افشاگری جدید واشنگتن پست از عملیات انفجار پیجرها: هدف قطع دو دست اعضای حزب الله بود تا نتوانند بجنگند