عصر ایران؛ حمید حقیقی- در گذشته نه چندان دور، اگر معتادی را در محله می دیدیم، او را از ظاهرش می شناختیم و بی هیچ حرفی زبانزد بود و هرکس چرایی در این مسیر افتادنش را به عنوان درس عبرت مطرح می کرد. دقیقا کاربرد اصطلاح دوست ناباب آن بنده خدا بود و تا روزی که آن معتاد از دنیا می رفت، همین حرف ها دهان به دهان بین مردم می چرخید و هزاران هزار تاسف نثارش می شد.
استفاده از هر نوع دودی آنقدر عادی نبود. وقتی کسی به مواد مخدر معتاد می شد، همه تعجب می کردند، چون دسترسی به مواد مخدر کم بود.
روزگاری همین سیگار، وجه خاصی داشت. پدر یا پدر بزرگی توتون را لای ورق کاغذی می ریخت و می پیچید. سیگار جنبه بزرگ شدن داشت. تصویر ذهنی از اهل فکر و متفکر را با سیگار تداعی می کردیم.
امروز تصویر همین سیگار هم شکسته شده است. کافی ست دوری در خیابان بزنید. انواع و اقسام ژست ها در سنین مختلف، از 15 ساله گرفته تا 50 ساله، سیگار را در مدل های مختلف در دست دارند و دود می کنند.
اما چیزی که اخیرا بیش از سیگار با آن رو به رو می شویم جالب است. وقتی در پارک های تهران قدم می زنیم، صدای سرفه های پی در پی به گوش می رسد. وقتی نفس می کشیم، نفس مان بوی گل می گیرد. بله گل. جای جای پارک های تهران بوی گل می دهند و در گوشه و کنار پارک ها، پسرها و دخترهای 14 تا 20 ساله ای را می بینیم که گل را رول می کنند و می کشند.
مثل سیگار کشیده می شود و عادی شده است. می گویند بار اول و دوم حالش خوب است اما بعد از آن، فرد معتاد گل می شود و مثل مخدرهای دیگر اگر نباشد، حال فرد را بد می کند.
اما نکته جالب اینجاست که در جامعه ما، بین گل و دیگر مخدرها فرق گذاشته اند. می گویند مثل شیشه شیمیایی نیست و کاملا گیاهی است. یا اینکه در بسیاری از کشورها مصرف گل آزاد شده است. همین دلایل باعث شده که افراد به عوارض آن توجه نکنند.
مشکلات تنفسی و سرفه های شدید، استرس، کاهش اشتها، کاهش وزن، عصبانیت، بی قراری، کابوس های شبانه و افسردگی از عوارض مصرف گل هستند.
چرا سنین 14 تا 20 ساله گل مصرف می کنند؟
طبق آمار، بیش از 2 میلیون و 800 هزار نفر در ایران به مواد مخدر اعتیاد دارند که که رده سنی این افراد بین 15 تا 64 ساله است. این آمار به نسبت سال 90، دو برابر شده است.
با یک جستجوی ساده می توانیم به آمار بیشتری هم دسترسی پیدا کنیم. در سال حدود 7500 نوزاد معتاد به دنیا می آید، زمان دسترسی به مواد مخدر، به 2 دقیقه رسیده است، روزانه 8 نفر به خاطر مصرف مواد می میرند، 65 درصد زندانی ها را گروه مواد مخدر تشکیل می دهد، 11 درصد دانشجویان حرفه ای مواد مصرف می کنند، 3.7 درصد مصرف کنندگان گل دانش آموز هستند، گل بیشترین مصرف را بین دختران ایرانی دارد و ده ها آمار دیگر که نگرانی را از وضع موجود بیشتر می کند.
ما در برابر این نگرانی ها نوعی مقاومت داریم. انگار نگرانی یک چیز پیش پا افتاده است اما به تأثیر روانی و مالی یک فرد معتاد در خانواده توجه نمی کنیم. این که هزینه تهیه گل یا هر مخدر دیگری از چه طریقی باید تأمین شود جای نگرانی دارد.
این که صرفا بگویم معتاد مجرم نیست و بیمار است دستاورد بزرگی نیست و فقط جنبه ترس را از دوش این جریان برداشته ایم.
گل یا ماریجوانا، مخدری که به راحتی به دست می آید و دسترسی به آن مثل آب خوردن است. پیپر و دستگاه سیگارپیچ هم می شود از کیوسک های روزنامه تهیه کرد. گل، شادی آور است و برای چند ساعت آدم را سرخوش و بی خیال می کند.
حال خوش، وسوسه انگیز ترین بخش این جریان است. برای ایجاد این حال خوش چه کرده ایم و چه کرده اند که جوان تر ها سمت گل نروند؟
ایران کشوری است که طبق آمار از شادی کمی برخوردار است و آمار افسردگی در آن بالاست. همین عبوس بودن و افسردگی جامعه، روزنه های این حال خوش را آن قدر محدود می کند که جوان روزنه دود کردن و به شش فرو دادن را راه چاره می دادند.
هزینه سرسام آور تفریحات سالم در شهربازی ها و سالن های تفریحی و حتی ورزشی، بزرگ ترین سد برای ایجاد نشاط است که کمی ارزان ترش را می شود در پارک ها و دکه های روزنامه فروشی تهیه کرد و کشید.
در مضراتی که THC برای بدن و ذهن در دراز مدت داره شکی وجود نداره ولی آیا در ایران این موارد بزرگ نمایی میشه یا در کشورهای دیگه کوچک نمایی؟
خواهش می کنم جواب بدین، چون با همین استدلال خیلی از افراد به گل رو آوردن، میگن اگر تا این حد بد بود غربی ها آزادش نمی کردن.
این علاوه بر کم عقلیِ ناشی از احساسات برانگیخته ی ما هست.
بخدا پلیس و نیروی مرزبانی دیگه توان مبارزه با قاچاق مواد مخدر نداره.