عصرایران ؛ محمد جلالی - بازیگران فیلمهای طنزِ بعد از انقلاب سعی میکردند با خلق موقعیتهای صحنه و حرکات بدنی، مخاطبان خود را به خنده وا دارند.
شاید بد نباشد به پرفروشترین سریال طنز دهه شصت اشارهای داشته باشیم:
در «اجاره نشینها» شوخیهای جنسی دیده نمیشد اما از انفجار یک مغازه و گریم یک مرد رها شده از مکان منفجر شده خنده به لبانمان مینشیند.
از ترکیدن لوله آب و یا گلکاریهای فردی بر روی پشت بام و یا آوازهای نابهنجار همسایهی مردم آزار میخندیم.
یا اینکه در فیلم «آپارتمان شماره ۱۳» زندهیاد جمشید اسماعیلخانی سبزی فروش جنب آپارتمان هر کاری میکند تا علیرضا خمسه مستأجری برای واحدش پیدا نکند. اما معنا و مفهوم هر کاری به معنی استفاده از الفاظ، حرکات و شوخیهای زننده نیست.
آقای شانس با نقش آفرینی اکبر عبدی با آن سر تراشیده و کچل در به در برای گرفتن مجوز سلمانی تلاش میکند!
مهریه بیبی، جیببرها به بهشت نمیروند، آدم برفی، مارمولک، کلاه قرمزی و پسرخاله، دایره زنگی و دیگر فیلمها در این ژانر با استفاده از شوخیهای موقعیت، فیلمنامههای مناسب و استفاده از نویسندگان خلاق و بداههنویس و بازیگران خوش نقش در این عرصه همگی سبب شدند تا فیلمهای خاطرهانگیزی بسازند که دیدن چند باره آنها شما را خسته نمیکند.
این روزها نگرش مردم از سینما پر کردن اوقات فراغتشان است و در این بین برخیها دوست دارند به جای فیلمهایی که اصلش را در زندگیشان به مرور و به وفور میبینند و برایشان آزار دهنده است سعی کنند برای جدایی از آن خود را با فیلمهای ژانر طنز عجین نمایند.
اما به نظر میرسد فیلمهای حوزه طنز در دهه ۹۰ خورشیدی کمی متفاوتتر است و شوخیهای درِ گوشی دو نفره یا حرکات نامتعارفی که در خانه و آن هم نه در برابر کودکان انجام میشود قبحش شکسته و وارد سینما شده است.
هزارپا با شوخیهای این چنینی پرفروشترین فیلم سینمای تاریخ ایران شد و با استفاده از چاشنی طنز موقعیت با نقشآفرینی رضا عطاران و جواد عزتی خود را به صدر جدول پرفروشها کشاند و مزه این فروش در میان کارگردانان، کار را به جاهای باریکتر و شوخیهای حریمشکن کشانده است.
در حالی که در سینمای ایران هنوز طرح درجهبندی فیلمها رعایت نمیشود و مشخص نیست چه فیلمهایی مناسب چه سنینی است افزودن هر چیزی به دیگ سینما قطعاً آش را شور و یا بینمک میکند!
سینما به عنوان یک ابزار فرهنگی نباید ناهنجاریها و کجرویهای اجتماعی را به عنوان یک عادت بیعیب به مخاطب نشان دهد.
هر چند تولید این فیلمها افرادی را به نان و نوایی میرساند اما نمیتوان این آثار را به عنوان جاودانهی سینمای ایران قلمداد کرد و دقیقاً مثل طنزهایی است که هر چه به ذهنتان میآورید تا آنها را تکرار کنید امکانپذیر نیست.