عصرایران؛ محمدجلالی- با عجله ماشین را آماده سفر هزار کیلومتری کرد.
در آخرین لحظه خطاب به فرزندش گفت: علی فلش آهنگها رو بردار بیار.
از قضا قرار بود من هم به همراه آنها راهی این سفر طولانی شوم.
با حرکت خودرو پخش آهنگهای مختلف قدیم و جدید، کلاسیک و پاپ و برخیها هم که نه معنا و مفهوم درست و حسابی داشت و نه خواننده آنها را درست تلفظ میکرد یک به یک پِلی شد.
پس از یکی دو ساعت آقای راننده که ما او را آقا مجید صدا میکردیم دستش به سمت ضبط صوت ماشین دراز و از آهنگ یک تا 198 یک به یک رد شد.
در ادامه آقا مجید قصه ما تصمیم گرفت به رادیو گوش دهد. چند سری اخبار از جمله پخش چند پیام تهدیدآمیز ترامپ، چند خبر هستهای و بالا و پایین رفتن قیمتها از جمله ارز، چند برنامه ورزشی، سیاسی، و نهایتاً با این جمله ضبط را خاموش کرد: اَه حالمان به هم خورد؛ این چه وضعی است؟
گفتم من یک پیشنهاد دارم بیایید کتاب گوش کنیم!
همه با تعجب گفتند: کتاب گوش کنیم؟
از گوشی خود رمانی از یک نویسنده معروف را که به صورت کتاب صوتی درآمده بود، پخش کردم. سکوت تمام ماشین را فرا گرفت و در نهایت پس از دو ساعت آن رمان به انتها رسید.
وقت نهار بود و توقف خودرو...
این داستان یک تغییر نگرش است. تغییر از آهنگهای تکراری و خسته کننده به سوی مطالعه کتاب.
بسیاری از ما نمیدانیم فرصتهای زندگی را چگونه مدیریت کنیم تا بتوانیم از لحظه لحظههای آن استفاده کنیم. این یکی از آن تغییرات است.
میتوانیم برای ترویج فرهنگ مطالعه در سفرهای طولانی یک رمان را با خود بیاوریم و از تک تک خانواده بخواهیم تا چند صفحه از آن را بخوانند و همه گوش کنند اما اگر به هر دلیل این امکانپذیر نبود میشود از کتابهای با کیفیت صوتی که این روزها به وفور در بازار یافت می شود، بهره گرفت.
آهنگ های شیش و هشت خوبند و میتوانند در مقاطعی شادی آفرین باشند اما در نهایت خستگی و افسردگی را به همراه دارند.
به نظر شما چند بار میشود آهنگ یک خواننده پاپ یا کلاسیک را پِلی کرد و گوش داد؟