۰۹ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۸۶۶۶۰
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۵ - ۰۸-۰۶-۱۳۹۸
کد ۶۸۶۶۶۰
انتشار: ۰۰:۳۵ - ۰۸-۰۶-۱۳۹۸

راز طعنه به آزادی نجفی چیست؟

چه اتفاقی افتاده که حالا برخی به آزادی او طعنه می زنند؟ منتظر اعدام بودند یا دوست دارند با وجود بخشش اولیای دم یکی دو سالی در زندان بماند یا هیچ یک نیست و تنها زیر لب زمزمه می کنند: مشکوک‌ ام، مشکوک؟!

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آزادی «محمد علی نجفی» از زندان پس از بخشش خانوادۀ «میترا استاد» و منتفی شدن اجرای حکم قصاص نفس (اعدام) دست‌مایۀ برخی طعنه‌ها و ریش‌خندها در فضای مجازی شده و بعضی که تا همین چند ماه قبل کمترین نقد به قوۀ قضاییه را هم بر نمی‌تافتند، واکنش‌های غالباً طعنه آمیز کاربران را در قبال صدور حکم آزادی او با آب و تاب، منتشر می‌کنند.

این در حالی است که از شگفتی‌های ماجرای قتل «میترا استاد» تنها این نبود که مردی با سابقۀ 12 سال وزارت در جمهوری اسلامی و مدیریت در عالی‌ترین سطوح اجرایی و نهایتاً نیم‌سال شهرداری تهران دست خود را به خون همسر دوم، آغشته کرد.

راز طعنه به آزادی نجفی چیست؟

وجه دیگر که افکار عمومی را بیشتر شگفت‌زده کرد این بود که هر چند خون زنی جوان که سیمای مادری با فرزندی نوجوان را هم داشت ریخته شده بود اما در آغاز فضای هم‌دلانۀ چندانی شکل نگرفت و حتی با رواج اصطلاح «پرستو» اتهامات یا شایعاتی متوجه مقتول شد که البته به سرعت از تب و تاب افتاد و ادامه نیافت. در حالی که چون مقتول فرصت دفاع نداشت استمرار این بحث به لحاظ اخلاقی درست نبود.

سه ماه بعد از خبری که «اَبَر خبر» بود و همۀ عناصر خبری (نزدیکی، برخورد، بزرگی، دربرگیری، شهرت و تازگی) را یک‌جا داشت، واکنش ها به خبر آزادی محمد علی نجفی سرد و طعنه‌آمیز به نظر می‌رسد.

آیا افکار عمومی انتظار داشته سرِ وزیر پیشین را بالای دار ببیند و حالا که نمی بیند، ناخرسند است؟

یعنی خود خانوادۀ مقتول گذشت کرده‌اند ولی دیگران، نه؟ پس چرا در همان آغاز، آن همه بحث پرستو درگرفت؟

آیا انتظار داشتند حداقل یک سال در زندان بماند و نگران متنبه نشدن وزیر سابق هستند که دست کم یک‌سال حبس را لازم می دانند؟

آیا وثیقۀ یک میلیارد تومانی را کافی نمی‌دانند؟ جدای این که یک میلیارد تومان با قیمت‌های امروز پول یک آپارتمان صد متری دو خوابه است نه کاخِ خُوَردین، تقصیر نجفی است و باید درخواست می‌کرد وثیقۀ 100 میلیاردی تعیین شود تا از عهده‌اش برنیاید و در زندان بماند؟

پرسش اصلی این است که چه اتفاقی افتاده که پدر، مادر و فرزند میترا استاد بخشیده‌اند و دیگران انگار نمی‌بخشند؟ چه اتفاقی افتاده که کسانی که چه بسا تا چند وقت قبل، خود مقتول را هم مقصر می‌دانستند حالا از آزادی نجفی اظهار تعجب می‌کنند؟

در چرایی واکنش‌های ریشخندآمیز می‌توان این موارد را مطرح کرد:

1. میترا استاد صبح سه شنبه هفتم خرداد 1398 به قتل رسید. نیمه شب یا بامداد چهارشنبه هشتم خرداد و کمتر از 24 ساعت بعد هم حجت الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون با ضربات چاقوی مردی که لباس تعزیه بر تن کرده بود از پا درآمد.

شگفتا که سه ماه بعد و صبح چهارشنبه ششم شهریور 1398 محمد علی نجفی آزاد شد و سر «حمید‌رضا درخشنده» بالای دار رفت.

همین هم زمانی برخی را به این تصور انداخته که در ماجرای نجفی چون یک طرف، وزیر سابق است و سمت دیگر زن دوم، قاتل آزاد می شود. حال آن که در ماجرای کازرون چون یک طرف شهروندی معترض است و سمت دیگر امام جمعه کازرون، قاتل بالای دار می‌رود.

نزدیکی زمانی دو قتل در تهران و کازرون و آزادی نجفی هم زمان با اعدام درخشنده در داوری‌ها بی تأثیر نبوده است.

حال آن که در نگاه قضایی، موضوع هر دو پرونده قتل است و در هر دو قاتل پس از ساعاتی دستگیر می‌شود و در هر دو با اعتراف صریح نیاز به اطالۀ دادرسی نبوده است. در هر دو هم حکم قصاص نفس صادر می‌شود.

تفاوت در این است که در اولی (پرونده نجفی) اولیای دَم رضایت می‌دهند و در دومی (پروندۀ امام جمعه) اولیای دَم منتظر اظهار ندامت قاتل بودند اما «حمید رضا درخشنده» پای چوبۀ دار هم از عمل خود دفاع کرده و گفته حکم امام زمان را اجرا کرده است.

به عبارت دیگر اگر خانوادۀ امام جمعه رضایت می‌دادند و خانوادۀ میترا استاد رضایت نمی‌دادند عکس ماجرا اتفاق می‌افتاد و اعدام درخشنده و آزادی نجفی در یک روز رخ داد همچنان که قتل میترا استاد و محمد خرسند تقریبا در یک روز بود.

2. درست روز قبل از آزادی آقای نجفی، خواننده مشهور و محبوب موسیقی پاپ به خاطر تلاش برای نجات 32 اعدامی ستوده شد.

چگونه است که تلاش محسن چاووشی برای جلب رضایت اولیای دم 32 مقتول و بخشیدن یا بخشودن 32 محکوم به اعدام، ستودنی است اما تلاش فعالان سیاسی و وکلای وزیر سابق برای جلب رضایت خانوادۀ میترا استاد، نکوهیدنی؟

3. منتفی شدن یک حکم قصاص هر که را خرسند نکند به قاعده نباید روشنفکران مشهور به مخالفت با اصل حکم فقهی قصاص را ناخرسند سازد. از این رو آنچه فرج سرکوهی نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی مقیم آلمان نوشته برای این نویسنده قابل درک نیست:

«به همین سادگی می‌توان زنی را کشت. از هیاهوی رسانه‌ای اصلاح طلبان حکومتی و رسانه‌های خارج از کشور مدافع آنان برخوردار و با پرستو خواندن مقتول، قاتل را مُحق جلوه داد، رضایت گرفت و از زندان آزاد شد. به همین سادگی».
 
اما آِیا سرعت به معنی سادگی بوده است؟ 

می توان حدس زد خانوادۀ میترا استاد نمی‌خواستند خون دیگری ریخته شود، یا از علاقۀ دخترشان به او خبر داشتند یا سخن نجفی را باور کردند که قصد کشتن نداشته و رضایت دادند. ربطی هم به زن بودن این خانم هم ندارد. چرا که اگر به سادگی می شد زنی را کشت، این همه حکم قصاص برای قاتلان زنان صادر نمی‌شد.

4. می توان حدس زد که مخالفان کلیت نظام سیاسی دوست داشتند سرِ وزیر و شهردار پیشین بالای دار برود تا بگویند جمهوری اسلامی نه تنها وزیر آموزش و پرورش و شهردار حکومت پهلوی (فرخ‌رو پارسا و غلامرضا نیک‌پی) را اعدام کرد که سرِ وزیر آموزش و پرورش و شهردار خودش را هم بالای دار فرستاد ولی حالا این اتفاق نیفتاده است.

5. آیا مخالفت‌ها یا طعنه‌ها به خاطر این است که اوایل فکر می کردند میترا، پرستو بوده و دامی گسترانیده تا نجفی سراغ پرونده‌های پیشین نرود و حالا چون این شک، رنگ باخته  حق را به مقتول می‌دهند و برای او دل می‌سوزانند؟

در این صورت اما چرا پیکان انتقاد به جانب پدری نیست که از سر باورهای خود گفته است «‌عزراییل، جان هر که را به شکلی می‌گیرد و تقدیر این بود که جان دخترم را به دست دامادم بگیرد» یا مادری که می‌گوید «‌به خدا واگذار کردم» یا برادری که انجام هر معامله‌ای را تکذیب کرده و گفته است «به روح پدرش قسم خورد که قصد کشتن نداشته است»؟

اگر طعنه ها و ریشخندها به خاطر هیچ یک از 5 مورد بالا نیست و از تئوری «پشت پرده» هم آب نمی خورَد پس برای چیست؟

فضا‌سازی برخی از اصول‌گرایان است تا در موسم انتخابات از آن بهره ببرند یا به موضوع دیگری باید توجه کرد؟

واقعیت این است که جامعه از دو موضوع بیشترین نارضایتی را دارد و در قبال آن دو واکنش نشان می‌دهد: اولی «تبعیض» و دومی «تحقیر».

بسیاری از اعتراضات ریشه در این دو دارد. تبعیض نقطۀ مقابل عدالت است و هر جا تبعیض باشد، عدالت نیست و هر قدر عدالت باشد، تبعیض نیست. این دو قابل جمع نیستند. تحقیر هم نقطۀ مقابل احترام است و این دو هم قابل جمع نیستند.

انگیزه یا ریشه واکنش ها را می توان در تصورِ این دو در ماجرای آقای نجفی دانست. نویسندۀ این سطور البته خود به تبعیض و تحقیر در این قضیه خاص باور ندارد اما بخشی از افکار عمومی که برخوردی طعنه‌آمیز دارند در واقع نه تشنۀ اعدام وزیر سابق‌اند، نه کاسۀ داغ‌تر از آش شده‌اند تا حالا که خانوادۀ استاد بخشیده، آنان نبخشند بلکه احساس می‌کنند اگر محکوم، غیر نجفی بود یا در اصطلاح مردمی کس و کاری نداشت و به جایی وصل نبود، این روند بیشتر و بیشتر طول می کشید و به سرعت جمع نمی‌شد.

در واقع نجفی را با دیگران مقایسه می‌کنند نه آن که به کمتر از قصاص نفس رضایت ندهند.

خواست جامعه روشن است: رفع تبعیض و گرنه وقتی پدر و مادر میترا استاد دنبال اعدام قاتل فرزند خود نیستند به طریق اولی طعنه زنندگان هم نیستند. منتها می‌خواهند بگویند یا بدانند آیا این روند برای همه رخ می دهد؟

ارسال به دوستان