رنج ها و زخم هایشان به بلندای کوه زباله 35 ساله سراوان است. هر روز که زباله ای بر زباله ها انباشته می شود، انگار بر غم و اندوه شان هم چیزی افزوده شده است. آنها از خود میپرسند چرا و تا چه زمانی باید این رنج مضاعف را تحمل کنند؟ تابلوی روزشمار وعده مدیران در ورودی سایت دفن زباله به عدد پایین تر از 60 روز رسیده یعنی کمتر از دو ماه دیگر به پایان این وعده ها نمانده است. آنها میگویند وقتی این عدد به صفر برسد به پایان تحمل خود هم نزدیک خواهیم شد.
به گزارش
عصر ایران مریم صابری در سایت مرور با بیان این مطلب نوشت: روستایی که زباله «روستایی زیستن» را از آنها گرفته؛ خبری از هوای پاک، آب گوارا، سلامت زمین و محصولات آن نیست. آب آشامیدنی را با دبه از نقطه دیگری میآورند، مگسها امانشان را بریدهاند و هرروز خبر بیماری پوستی یا گوارشی یک نفر از ساکنان روستا به گوش میرسد.
“روستای کلسرگ سراوان”پس از چند دقیقه توقف در این روستا، بوی متعفن و گندیده زباله ها کمکم آزاردهنده میشود. میپرسم هر روز همین بوی متعفن را تحمل میکنید؟ خانمی برمیگردد میگوید خانم این بو الآن برای ما عروسیه! الآن بوی گلابه! باید شب بیایید اینجا یا وقتی باد میزند ببینی از بو و مگس چه میکشیم»
آب همه اهالی این روستا از یک چاه تأمین میشود اما میگویند آلوده است چون شیرابه تمام آبهای زیرزمینی را آلوده کرده است. آقای مسیح پور یکی از اهالی این روستا که از ربع قرن پیش در آن ساکن است، میگوید تاکنون حتی 2 لیوان هم آب منطقه سراوان را نخورده است. او رنج دشوار 5 کیلومتر آنسوتر را کم و بیش هر روز، بر خود هموار می سازد و برای خودش و اهالی روستا از امامزاده هاشم آب میآورد. سهم آب هر خانواده 60 لیتر است.
همه این رنجها از بخت نامراد مجاورت و همسایگی روستانشینان با محل دفن زباله ها است. اگرچه برخی از اهالی روستا که برای پسماند خشک و یا خرده نانی برای حیوانات خانگی هر روز به قلب این فاجعه محیط زیستی میروند حکایت های دیگری دارند. برخی از آنان با مشاهده برخی اشیای سمی و آلوده و اجساد تکاندهندهای مانند جنین نیمه رس در بین انبوهی از زبالهها، خبر از بحران بزرگتری در آینده می دهند.
با این همه، تصاویر غمباری از رنج ها و درد های زنان و مردان این روستا کمتر واکنشی بود در حق مردمانی که سالها است در کنار غم نان، حتی نتوانسته اند بی زحمت و دغدغه، از نعمت آب و بهداشت سالم و دیگر نیازهای ابتدایی بهره ببرند؛ بیماری های پوستی و عفونت های فصلی آخرین و البته دردناکترین ارمغان این تپه های شوم زباله است.
پسماند شهر رشت و روستاهای اطراف، پس از کش و قوس های زیاد، در دوره شهرداری احمد رمضانپور، همراهی نماینده وقت ولیفقیه حاجصادق احسانبخش، علی اکبر رحمانی استاندار و مهندس زندیه مدیرکل وقت اداره منابع طبیعی، منطقه جنگلی سراوان به محل دفنگاه زباله های شهرستان رشت تبدیل شد. اگرچه در دو دهه بعد، به جانمایی این محل شکایت های رسمی شده است وانگهی تاکنون هیچگونه اقدامی برای اصلاح آن صورت نگرفته است.
تصویری از ماه خانم مسیح پور از روستاییان گلسرک سراوان است که سال گذشته در مواجهه با نیش مگس های موذی و مهاجم، دچار تورم و زخم های ترمیم ناپذیری شد. او سال گذشته 17 روز را روی تخت بیمارستانی در رشت بستری بود. اگرچه موقتا التیام یافت اما لکهها و دردهای آن هنوز پابرجا است. در سال های اخیر نیز همسر وی به دلیل سرطان معده در بستر بیماری است.
نتیجه آزمایش دیگری حاکی از آن است که معزی سراوانی از چندی پیش در فهرست بیماران گوارشی این منطقه قرار گرفته است. دختر12 ساله او هم به واسطه آلودگی هوای منطقه ماهها است با بیماری عفونت ریه دستوپنجه نرم میکند.
رخسار عمویی امسال ششمین دهه زندگی خود را پشت سر می گذارد. 20 سالی است که جدا از بیماری های قند، فشار خون و پوکی استخوان، مبتلا به بیماری پوستی نیز شده است. محل سکونت او با دفنگاه سراوان، کمتر از 5 کیلومتر فاصله دارد. او با همسرش زندگی می کند و تنها منبع درآمد آنها زمین کشاورزی است که روی آن کار می کنند. بیماری او یکی از وخیم ترین بیماری های پوستی در این منطقه است.
نتیجه آزمایش دیگری حاکی از آن است که معزی سراوانی از چندی پیش در فهرست بیماران گوارشی این منطقه قرار گرفته است. دختر12 ساله او هم به واسطه آلودگی هوای منطقه ماهها است با بیماری عفونت ریه دستوپنجه نرم میکند.
ابوالقاسم عاشوری سراوانی، از اهالی کلسرگ سراوان، 55 ساله است. او میگوید: زندگی او در 30 سال اخیر به خاطر زبالهها متشنج و ناآرام شده است.
دست ها و پاهایش به شدیدترین شکل ممکن دچار خارش و دانه پوستی قرمز پر از چرک و دلمهدار شده است.
او شاید عنوان وخیم ترین بیمار پوستی در میان ساکنان این روستا را به نام خود ثبت کرده است. او میگوید تنها سه ماه سرد سال زندگی به نسبت آرامی را تجربه می کنیم و باقیمانده سال در رنج و عذاب دائمی بسر می بریم.
آقای رجبی 65 ساله و از قربانیان کوه زباله سراوان است. او زخم های بدن خود را شاهد گرفته و میگوید: ما که برای سلامتی خود اعتراض میکنیم آشوبگر و گناهکاریم و آنها که سلامتی مردم را به مخاطره گرفته اند مدافع مردم شده اند. آیا فرزندانمان هم باید به درد ما مبتلا شوند تا چارهای شود؟ هرروز که باد نسیمی از کوه به دره میوزد هجوم آلاینده ها با مگس و بوی تعفن به سمت روستای ما سرازیر می شود.
تصویری از دست های نرگس پسدست، 64 ساله از اهالی کلسرگ سروان است. او به مدت چهار سال است که با ضایعات پوستی روبرو شده است. مدت هاست سرطان معده به درون خانه او هم آمده و همسرش را به خاطر این بیماری مهلک از دست داده است. او نگران است که ساکنان این روستا، در آینده با بیماری های فراگیرتری مواجه شوند.
نام او محمد یعقوبی، کسب و کارش کشاورزی و ساکن همین روستای کلسرگ سراوان است. پوست بدنش از درد و التهاب جانکاه چند ساله ای حکایت می کند. زخم ها میهمان فصول گرم سال است. از دردی که گویا خانه به خانه و کوی به کوی اهالی کلسرگ سراوان سرک می کشد و به آن ها هشدار می دهد؛ شما اینجا در سراوان همسایه یکی از بحرانی ترین مناطق زیست محیطی کشور هستید. تا وقتی بحران است مگس، بوی تعفن و آب های آلوده میهمان شما است و سلامتی قطره چکانی است!