کوروش کشمیری نماینده حزب اراده ملت ایران (حاما) در کیش
یکی از جذاب ترین اصطلاحاتی که برخی صاحبان تریبون های سطح کشور سالهاست عنوان سخنرانی هایشان را با آن گره زده اند و مدت هاست از آن، سخن ها رانده اند؛ واژه دوست داشتنی «تحول» است.
در حالیکه به جرأت می توانم بگویم بسیاری از افراد مذکور حتی مفهوم عمیق این واژه معصوم را درک نکرده اند و یا خیلی از آنها با تحولی که در حوزه های تحت امر خود ایجاد کرده اند گاهی زمینه ساز نابودی مجموعه های مورد نظر، شده اند.
صفت معصوم را به آن دلیل بر کلمه تحول نهادم که تأکید کنم تحول به خودی خود نه می تواند ایجاد توسعه کند و نه ویرانی؛ و این مدیریت و یا عدم مدیریت تحول هاست که مشخص کننده آینده و توسعه زا بودن یا نبودن این مفهوم در سیستم ها می باشد.
بسیار متاسفم که ناگزیر باید یادآور شوم بسیاری از مدیران ما هنوز نمی دانند در راه رسیدن به توسعه پایدار تحول مقدم بر توسعه است. و حتی گاهی به اشتباه در شعارهای خود این ترتیب را ندیده می گیرند و اعلام می کنند: "پیش به سوی توسعه و تحول".
ساده تر بگویم همانطور که تغییرات بنیادی، چندگانه یا چند بعدی در جوامع و سیستم ها و سازمان ها می تواند ایجاد کننده تحول قلمداد شود؛ با فرض اینکه این تحول، تحولی خلاق و سازنده باشد؛ در ابعاد مختلف یک سازمان با شیوه های مختلف در مدت زمانی برنامه ریزی شده، می تواند مقدمات یک توسعه را بوجود آورد.
البته باید اذعان کرد توسعه به خودی خود پایدار نخواهد بود و آنچه که جوامع پیشرفته از آن به توسعه پایدار تعبیر می کنند یک فرآیند برنامه ریزی شده و هدایت شده است.
غالبا منظور ما از توسعه نیز همان توسعه پایدار و از تحول همان تحول سازنده می باشد.
اما آنچه باید مدیران مجموعه های مختلف سطح کشور بدانند آنست که: اول، ترتیب تغییر، تحول و توسعه پایدار نسبت به یکدیگر یک اصل ترتیبی همیشگی می باشد. یعنی تقدم و تأخر آنها در برنامه های توسعه همیشه باید در نظر گرفته شود. دوم این سه فرآیند باید با برنامه ریزی و زمان بندی مشخص پشت سر هم اجرا شوند چون هر کدام در خودشان تدریج و تدرج برنامه ریزی شده ای را دارند که اگر درست اجرا شوند منجر به فرآیند بعدی می شود و مفهوم بعد از خود را گریز ناپذیر می کند.
تمام آنچه گفته شد مفاهیمی منطقی هستند که ابتدا مدیران باید عمیقا آنرا درک کنند تا بتوانند برای هر کدام از مراحل، برنامه ریزی درستی انجام دهند. آنچه در این بین حائز اهمیت است یک اصل لازم و کافی دیگر است که متاسفانه در مدیریت کلان کشور ما به چشم نمی خورد.
اوایل انقلاب بحثی پیرامون تخصص و تعهد و تقوا مطرح بود که با دلایل واضح و مبرهن و استدلال های متعدد، متدینان وقت هم به این نتیجه رسیدند که اهمیت تخصص در کشور چقدر بالاست و بسیاری از ما به این جمله شهید عالیقدر دکتر چمران باور داریم که گفت: " تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم. اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست." اما به فرض اینکه امروزه این امر در جامعه محقق شده باشد، یعنی بپذیریم که تنها از متخصصان، در حوزه های مختلف تخصصی استفاده می شود؛ آنچه به عقیده من منجر به بسیاری از ناکامی های جامعه ایران شده و همچون سدی مانع رسیدن ما به تحول و توسعه می گردد؛ عدم در نظر گرفتن تخصص مدیریت در حوزه های مختلف کشور است.
به بیان ساده تر اگر در حوزه های کوچک و بزرگ کشور متخصصانی که مدیریت و سکان داری مجموعه ها را به عهده دارند در کنار تخصص حرفه ای خود تخصص مدیریت را نداشته باشند نمی توان انتظار تحول و در پی آن توسعه فراگیر را داشت.
موکدا عرض می کنم به فرض اینکه یک متخصص مرتبط، عهده دار تصدی گری یک مجموعه تخصصی باشد نمی توان انتطار تحول داشت مگر آنکه فرد مورد نظر در کنار تخصص حرفه ای خود تخصص مدیریت را نیز دارا باشد.
امروز در همه جای دنیا تنها و تنها متخصصانی که علم مدیریت را فراگرفته اند و به آن اشراف دارند می توانند مجموعه های تحت امر خود را با برنامه ریزی و با حرکتی تدیجی و تدرجی از مسیر تغییر به تحول و از آن به توسعه برسانند. که متاسفانه هنوز در کشور ما به تعداد کافی به چشم نمی خورند.