عصر ایران؛ مهرداد خدیر- بعد از انفجار مهیب سهشنبه 14 مرداد 1399 که بندرگاه بیروت را منهدم و اقتصاد لبنان را ویران کرد، بازار گمانه زنی داغ شده و هنوز مشخص نیست انفجار 2750 تُن نیترات آمونیوم که 6 سال دپو شده بود،عمدی بوده یا سهوی.
گفته میشود یک کشتی که حامل حجم انبوهی از نیترات آمونیوم بوده در بندرگاه بیروت پهلو میگیرد تا ماشینآلات سنگین را نیز برای حمل به مقصد بار کند اما به خاطر اختلاف ناخدا با مالک روس یا ممنوعیت عبور نیترات آمونیوم از این آبراه کشتی توقیف و به سبب بیتوجهی مالک، محموله برای تعیین تکلیف، به انبار منتقل میشود و به جای آنکه خود را از این بمب ساعتی خلاص کنند اسیر بوروکراسی اداری و رسیدگی طولانی قضایی میشوند و آن قدر این پرونده دست به دست میشود تا سهشنبه شب، اقتصاد لبنان را به هوا میفرستد و حالا آن قضات و سیستم قضایی و گمرکی لابد میتوانند به خاطر این همه دقت به خود ببالند!
پیداست که اقتصاد رنجور لبنان توان بازسازی و جبران 10 تا 15 میلیارد دلار خسارت را ندارد و از این رو دست کمک به سوی دنیا و خاصه فرانسویهایی دراز کردهاند که در فاصلۀ دو جنگ جهانی اول و دوم، قیمومَت لبنان رابر عهده داشتند.
همانگونه که پیشبینی میشد رییس جمهوری فرانسه اولین مقام ارشد خارجی بود که به بیروت رفت و بدون بیم کرونا مصیبتدیدگان را در آغوش کشید و به گونهای رفتار کرد که انگار لبنان همچنان به فرانسه تعلق دارد.
امانوئل ماکرون اما سخنی گفت که شاید به خاطر انتقال نادرست یا نادقیق هواداران حزبالله لبنان در ایران را به خشم آورد. آنجا که کمکهای اقتصادی و سرمایهگذاری در لبنان و مشارکت گستردۀ فرانسه برای کاهش آلام این فاجعه را به اصلاحات سیاسی در لبنان منوط کرد و در جایی گفت:
«لازمۀ اعطای کمکها حکمرانی شفاف است و نخست باید اطمینان حاصل شود که کمکها به دست مردم، سازمانهای مردم نهاد و گروههای خیریه میرسد و نه نخبگان حاکم که به فساد و سوء مدیریت متهماند. نظارت شفاف و روشن بر روی این کمکها صورت میگیرد تا راهی برای تقلب وجود نداشته باشد. مسؤولیت فرانسه نیست تا به رهبران لبنان بگویند چه کار باید بکنند اما فرانسه میتواند برای اصلاحات فشار بیاورد و ماه سپتامبر دوباره به لبنان می آیم تا نحوۀ اجرای تغییرات و اصلاحات را پی گیری کنم.»».
هر چند او مراد خود از «پی گیری نحوۀ اجرای تغییرات و اصلاحات» را توضیح نداد و از کسی یا گروهی نام نبرد، اما چون گفت «خودم برمیگردم و پی گیری میکنم » تا اطمینان یابد چگونه هزینه خواهد شد، دو گونه تفسیر شد: یکی این که کمکها چگونه تخصیص یافته و زیر نظر سازمان ملل و بانک جهانی توزیع شود و دوم این که اغراض سیاسی دارد و خواستار خلعسلاح حزبالله لبنان و تشکیل دولتی است که مورد حمایت این گروه نباشد و به عکس با فرانسه هماهنگ
باشد و انگار دوران قبل از استقلال است که هر گاه خواست سرکشی کند.
چنان که گفته شد پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، بریتانیا و فرانسه به موجب قراردادی که به «سایکس- پیکو» شهرت یافت به جز ترکیه و عربستان سعودی دیگر اجزا یا اعضای امپراتوری عثمانی را بین خود تقسیم کردند و لبنان، سهم فرانسه و قیّم آن شد که البته با استعمار از جنس آنچه در الجزایر شاهد بودیم تفاوتهایی داشت.
بعد از استقلال لبنان در دهۀ 40 میلادی هم باز فرانسویها نقش ایفا کردند و قدرت بین مسلمان سنی، مسیحیان و شیعیان تقسیم شد وهر چند به ظاهر همۀ 18 طایفه کم و زیاد سهیم شدند اما در عمل آنچه تضعیف شد دولت مرکزی و مقتدر بود و آنچه شکل نگرفت «دولت- ملت» در مفهوم مدرن آن بود.
ساعاتی پس از انفجار مهیب، گروهی در فضای مجازی برای آنکه شدت خشم خود را از ناتوانی و ضعف در ادارۀ کشور نشان دهند خواستار بازگشت به وضعیت قبل از استقلال شدند یعنی از طلا بودن (استقلال) پشیمان گشتهایم مرحمت فرموده ما را مس (تحت قیمومَت) کنید!
مشخص نیست این کارزار خودجوش بوده یا ساختگی، تبلیغاتی و محدود بوده یا گسترده و وسیع اما میتوان حدس زد آقای ماکرون را تشویق یا تشجیع کرده یا فضا را برای بازگشت به مناسبات قبل یا حذف حزبالله لبنان مناسب دیده است.
در این میان همه منتظر نطق سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان بودند.
شماری در تهران که از رانت رسانهای هم برخوردارند پیشبینی کردند نصرالله در واکنش به فرانسه خواهد گفت دوران استعمار و قیمومت به پایان رسیده و لبنان کشوری مستقل است. البته این واژه را به صورت «قیمومیت» و در قالب مصدر جعلی مینویسند یا از استعمار میگویند در حالی که مستعمره و تحت قیمومت متفاوتاند. مثلا الجزایر مستعمرۀ فرانسه بود و هند مستعمرۀ بریتانیا و هر دو هم به استقلال رسیدند.
اما قیمومت، حالتی است که بحرین داشت (تحت قیمومت بریتانیا بوده) و البته ایران متعلق به خود (با شعار استان چهاردهم) میدانست و با حیلهای (نظرسنجی به جای همه پرسی) و نیز خطای شاه در مصاحبهای در هند (بیان اینکه گزینۀ نظامی روی میز نیست) ایران را واداشتند دست از ادعای خود بردارد و بحرین مستقل شد.
یا توقع و دوست داشتند که سید حسن نصرالله مشت گره کند و خطاب به امانوئل ماکرون بگوید «تو اگر بیل زنی باغچۀ خودت را بیل بزن» - یعنی فکری به حال جلیقه زردها و معترضان فرانسه کن- یا مگر آن همه درگیری و اختلاف حاصل نوع تقسیم قدرت توسط شما نبود یا اگر سلاح را بر زمین بگذاریم و اسراییل دوباره تا بیروت هم بیاید کی از ما دفاع میکند؟ فرانسویها؟
اینها اما شعار است و آبی از آن گرم نمیشود و منافع ملی لبنان را خاصه در این وضعیت بحرانی و بغرنج، تأمین نمیکند و اگر چنین میگفت مسؤول هر اتفاقی شناخته میشد که بعدتر رخ میداد و چه بسا گفته میشد فرانسه میخواست لبنان را بسازد ولی نصرالله و حزبالله نگذاشتند.
او پیش از این هم هوش سیاسی خود را به رخ کشیده و دربارۀ کمکهای ایران در وضعیت تحریم گفته بود با توجه به تحریمها ما برای بانکهای لبنان دردسر درست نمیکنیم و اگر پولی بخواهیم نقد میگیریم که البته در ایران با سوء تفسیر رو به رو شد.
دبیر کل حزبالله لبنان در نطق خود به جای حمله به فرانسه و سر دادن شعار استقلال گفت: «ما به هر سفر و هر کمک در این روزهای سخت، نگاهی مثبت داریم و از هر گونه گفت و گو و همبستگی استقبال میکنیم البته در پاسخ به کسانی که در داخل و خارج ما را متهم می کنند و دروغ میگویند اعلام میکنیم در بندرگاه نه انبار سلاح داریم، نه موشک و نه تفنگ و نه حتی یک فشنگ چه رسد به نیترات آمونیوم.»
هر سخنی جز این می گفت آتش دیگری بود که به انبار باروت بیروت میانداخت؛ انباری که هر چند از حیث نیتراتی آن منفجر شده اما خشم و هیجان و غلیان ناشی از کارآمدی هم آمادۀ انفجار و اشتعال است.
گروهی که در داخل ایران نان شعار و فحش به این و آن را میخورند و هزینه آن را هم البته نمیپردازند وتازه بابت همین کارها بودجه و رانت هم میگیرند ظاهرا نمیدانستند در لبنان از این خبرها نیست و بابت کلمه کلمۀ آن باید توضیح دهند و تازه این گوی و میدان.
از دو حال خارج نیست: یا فرانسویها میآیند و بخشی از خسارات را جبران میکنند که فبها یا نمیآیند و همان معامله ای که با ایران و ترکیه انجام دادهاند با لبنان هم تکرار میکنند که در این صورت هم شیعیان لبنان باز حرف برای گفتن دارند.
سید حسن نصرالله بهتر از هر کس میداند هر چند در این سالها به لطف مقاومت و فداکاری خودشان و حمایتهای مادی و معنوی ایران قوی شده اما لبنان به همۀ لبنانیها تعلق دارد و او نمیخواهد و نمیتواند مسیحیان و مسلمانان سنی و شیعیان دیگر را نادیده بگیرد خصوصا اکنون که جوانان لبنانی پوستۀ تعلقات ایدیولوژیک و طایفهای را شکسته و به دنبال زندگی هستند و به جای پرچمهای گوناگون پرچم لبنان را در دست میگیرند و وقتی چنین است چه نیاز به یادآوری استقلال لبنان و تحریک طرف های خارجی و آب به آسیای اسراییل ریختن؟
--------------------------------
بیشتر بخوانید:
*دریغا بیروت/ عروس را بازوی آز با خود بُرد...
بله، «آسیا» درست است. تبدیل آسیا به آسیاب در گفتار مردمان به دو دلیل بوده. یکی این که آسیا معنی خاص پهناورترین قاره بماند و با آن آسیا اشتباه گرفته نشود مثل «در» و «درب».
دوم هم این که تصور شده آسیابان (آسیاب + بان) بوده یا «آسیا به نوبت»، آسیاب به نوبت و حرف «ب» را به آسیا متعلق دانسته اند. در حالی که سعدی میگوید: مرد باید که در کشاکش دهر/ سنگ زیرین آسیا باشد
یا باز از سعدی که زبان او معیار است:
دل همچو سنگت ای دوست به اب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیایی
و از زبان مولانا
بر آب دیدۀ ما / صد جای آسیا کن
اگر قانع نشدید دندان آسیاست یا دندان آسیاب؟همان دندانی که چون قدرت بیشتر دارد و خرد می کند به «آسیا» شهرت دارد و نه آسیاب.
سپاس از شما که در میانه بحث جدی حزب الله و نصرالله نکته ای ادبی و زبانی را یادآور شدید. انصافا که هیچ موضوع دیگری جذابیت و حلاوت ادبیات را ندارد!
ای کاش در تمام مطالب حتی سیاسی و حزبی طرفین در پر شفاف سازی باشند نه محکوم و منکوب کردن.
احسنت، احسنت ، احسنت
ایشان فقط تقیه کرده اند فقط همین !
ی سری از ادمها فکر میکنن خودشون خیلی میفهمن، هرچی خودشون میگن درسته، فقط هر برداشتی خودشون دارن درسته، دنیا باید با اونا باشه و هرچیزی میخوان دنیا باید در راستای دادن اون چیزها فقط ب اونا بچرخه، میتونن حق و ناحق کنن مشکل دنیای ادمها زیاده خواهی و تصور محق بودن و توهم زیاد دانستنه