عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خبر محکومیت یک معلم به 45 ضربه شلاق و در پی شکایت وزیر آموزش و پرورش و معاون او موجی از اعتراض و همدردی را در شبکههای اجتماعی برانگیخته تا جایی که یک یا دو ضربه یا بیشتر را میخواهند خود تقبل کنند.
این یادداشت البته دربارۀ رأی صادره نیست و چه بسا بر اساس قوانین موجود قاضی رأیی جز این نمیتوانسته صادر کند و کاریکاتور یا طرح ترسیمی مصداق اهانت علنی یا تحقیر دانسته شده که مجازات آن هم در قانون مشخص است.
بحث بر سر کمتحملی آقای وزیر آموزش و پرورش و معاون اوست که به خاطر یک کاریکاتور شکایت کرده و حالا با موجی از انتقادات رو به رو شدهاند.
ساختار عقب افتادۀ آموزش ما به قدر کافی با جهان توسعهیافته فاصله دارد و رفتارهایی از این دست تنها آن را چند برابر بیشتر میکند و میتوان به آقای حاجی میرزایی یادآور شد از این شکایت چه به دست آوردهاید و اگر حکم در مراحل بعدی هم تأیید شود چه به دست میآورید؟
بعید نیست که میخواسته به مرحلۀ صدور رأی برساند تا بعد ببخشاید ولی فضای منفی قابل ترمیم نیست. همچنین محتمل است که رییس جمهوری به عنوان مقام بالادست از او بخواهد و در واقع دستور دهد اعلام گذشت کند اما در هر صورت این اتفاق مثبتی نیست.
شاید انتقاد اصلی متوجه رییس جمهوری باشد که در انتخاب وزیر پس از کنارهگیری آقای بطحایی به معیارهای حداقلی رضایت داد و رییس سابق نهضت سواد آموزی تهران را تنها به سبب همکاری با او در هیأت دولت برای این مسؤولیت خطیر برگزید در حالی که در جمهوری اسلامی این جایگاه خُرد نبوده چندان که دو نخست وزیر، قبل از آن وزیر آموزش و پرورش بودهاند.
نگاه نکنید که وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی به سودای نمایندگی استعفا میکند و بعد هم تازه کاندیدای مجلس نمیشود و به معاونت دانشگاه آزاد رضایت میدهد. چهل سال قبل و در سال های 59 و60 محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر از وزارت آموزش و پرورش به نخستوزیری رسیدند و وزیران بعدی گاه سودای ریاست جمهوری داشتند یا در این قد و قواره تعریف میشدند. حالا آیا اندازهها در حدی شده که وزیر یک کارتون یا کاریکاتور را برنمیتابد و شکایت میکند؟!
طرح را ندیدهام ولی نمیتوان طرح شکایت را پذیرفت مگر این که به شکل غیر قابل تحملی سخیف و مستهجن بوده باشدکه از یک معلم بعید است.
این یادداشت نه دربارۀ مضمون آن طرح است نه دربارۀ رأی. بلکه در تقبیح تحمل اندک وزیر و معاون اوست. آن هم در حالی که یکی از پایگاههای مهم رأی به روحانی چه در سال 92 و چه 96 جامعۀ فرهنگیان بودند.
مشکلات مالی و معیشتی و اقتصادی یا تأخیر در وعدهها را می توان به تحریمها و سازمان برنامه و بودجه نسبت داد ولی شکایت و شلاق، جای توجیه باقی نمیگذارد و ربطی به بودجه ندارد و راهی باقی نمیگذارد جز آن که به این نتیجه برسیم که برای نشستن بر جای رجایی و باهنر در سالهای پس از انقلاب و پرویز ناتل خانلری در سالهای دور و قبلتر به ظرفیت هایی فراتر و آدمهایی بسا بزرگتر نیاز است.
وزیر فرهنگ و بعدتر آموزش و پرورش وزن و وقاری مثالزدنی داشته و من هنوز داستانهایی از دایی پدرم - مرحوم رضا مزیّنی- میشنوم که در مقام معاون فرهنگ تهران در آغاز دهۀ 30 به دکتر مصدق مشورت میداده و مورد وثوق او بوده و دغدغههای کلان ملی داشتهاند و محبوب و منتخب فرهنگیان بودهاند.
اگر وزارت، جز خدمتگزاری به مجموعه نیست پس چرا تصور کردهاند ارباب معلماناند؟ هر چند اربابان هم درگذر زمان دریافتند با رعیت باید مهربان بود و با شلاق بر گردۀ او کارشان بسامان نمیشود.
-------------------------------------
بیشتر بخوانید: