۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۶۶۳۶۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۴ - ۰۲-۱۱-۱۳۹۹
کد ۷۶۶۳۶۰
انتشار: ۰۸:۱۴ - ۰۲-۱۱-۱۳۹۹

مجبورم تا لحظه مرگ دزدی کنم!

مجبورم تا لحظه مرگ دزدی کنم!«اگرچه تازه از پای بساط استعمال مواد مخدر برخاسته بودم اما وقتی به چنگ ماموران انتظامی افتادم، نشئگی از سرم پرید و به شدت خمار شدم! حالا هم قاضی کشیک دادسرا دستور داده چند روز در بازداشتگاه پلیس بمانم و همه سرقت‌هایی را که انجام داده‌ام بازگو کنم! من همه سرقت هایی را که طی سه ماه گذشته انجام داده‌ام برای ماموران توضیح می‌دهم اما زمانی که در حال سرقت اموال داخل خودرو دستگیر شدم هم گفتم: من مجبورم تا لحظه مرگ سرقت کنم!»

روزنامه «خراسان» در ادامه نوشت: اینها بخشی از اظهارات سارق ۲۷ ساله‌ای به نام «نصرالدین» است که هنگام اجرای طرح مبارزه با سرقت‌های خرد توسط نیروهای کلانتری شفای مشهد به دام افتاد. این سارق سابقه‌دار که مدعی است از حدود ۱۰ سال قبل به دزدی اموال مردم روی آورده است، به ۵۰ فقره سرقت طی سه ماه گذشته اعتراف کرد.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی کوتاه ما با این سارق حرفه‌ای در حاشیه بازجویی‌های تخصصی است.

*ساکن مشهد هستی؟

بله، در بلوار شفا پیش مادرم زندگی می‌کنم.

*مگر پدر و مادرت جدا شده‌اند؟

نه! پدرم بر اثر بیماری قلبی فوت کرد. البته بود و نبودش برایم فرقی نداشت.

*چرا؟

چون از زمانی که چشم باز کردم مدام با مادرم درگیر بود. از همان کودکی شاهد ناسزاگویی و مشاجره آنها بودم. پدرم هر چند وقت منزل را ترک می‌کرد به طوری که گاهی یک سال از او بی‌خبر بودیم.

*چند کلاس سواد داری؟

تا سوم راهنمایی تحصیل کردم ولی هیچ علاقه‌ای به درس و مدرسه نداشتم به همین دلیل هم درس را رها کردم و وارد بازار کار شدم.

*بعد از ترک تحصیل چه کار می‌کردی؟

ابتدا در یک عینک‌سازی به شاگردی پرداختم ولی بعد از گذشت دو سال با صاحبکارم بحث کردم و از آنجا بیرون آمدم و بعد هم با وسوسه دوستانم خلافکار شدم!

*آرزوی دوران کودکی‌ات چه بود؟

می‌خواستم نوازنده و موسیقی‌دان شوم ولی ...

*دوستانت چگونه افرادی بودند؟

همه‌شان بزرگ‌تر از خودم بودند و مدام برای تفریح پای بساط مواد می‌نشستند. من هم در کنار آنها معتاد شدم. چون آنها خیلی از سرخوشی مواد سخن می‌گفتند و مرا وسوسه می‌کردند.

*چه نوع موادی مصرف می‌کنی؟

الان روزی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان شیشه مصرف می‌کنم.

*تا به حال استعمال مواد را ترک کرده‌ای؟

بله، یک بار به مدت سه سال مصرف نکردم ولی باز آلوده شدم. بار دوم هفت ماه ترک کردم اما دوباره با وسوسه دوستان خلافکارم پای بساط نشستم.

*پدرت هم معتاد بود؟

نه! هیچکس در خانواده ما مواد مصرف نمی‌کرد.

*چند سال سابقه کیفری داری؟

شش بار به جرم سرقت دستگیر شدم که آخرین بار سه ماه قبل از زندان آزاد شدم ولی از همان روز دوباره سرقت‌ها را آغاز کردم.

*چرا؟

چون بی‌پول بودم و می‌خواستم سراغ دوستانم بروم.

*اولین بار در چندسالگی سرقت کردی؟

۱۷ ساله بودم که برای اولین بار دستگیر شدم و شش ماه در زندان بودم اما بعد از آزادی از زندان به صورت حرفه‌ای دزدی می‌کردم.

*انگیزه‌ات از سرقت‌ها چه بود؟

باید هزینه‌های اعتیادم را تامین می‌کردم.

*معمولا به چه نوع خودروهایی دستبرد می‌زدی؟

به خودروهای مدل پایینی که لوازم ایمنی نداشتند و درِ آنها فقط با یک سیم مفتولی باز می‌شد.

*اموال سرقتی را چه می‌کردی؟

به موادفروش‌ها می‌دادم و از آنها شیشه می‌خریدم.

*بیماری خاصی هم داری؟

بله، از دو سال قبل هپاتیت دارم!

*چرا بعد از آزادی از زندان دوباره سرقت کردی؟

به خاطر بیماری، بی‌پولی، اعتیاد و ... من دیگر آلوده شده‌ام و نمی‌توانم مواد مخدر را کنار بگذارم. به همین دلیل هم مجبورم تا لحظه مرگ سرقت کنم.

*ازدواج کردی؟

نه، مجردم.

*حرف آخر؟

می‌دانم کسی که معتاد است فقط باید به مرگ در گوشه و کنار یک خیابان فکر کند اما اولین استعمال مواد مخدر زندگی هر فردی را به نابودی می‌کشاند. اینکه می‌گویند من اراده دارم، معتاد نمی‌شوم، همه‌اش حرف مفت است.

ارسال به دوستان