کرونا جدای بیماری و مرگ که با جسم آدمی سروکار دارد، قربانیان فراوانی داشته که روح و روان جمع کثیری را به قربانگاه برده و آسیب در این بخش کم از آسیب جسمانی نیست.
در یادداشتی در روزنامه اطلاعات آمده است: «مقامات بهداشتی کشور این روزها مرتب از بازگشت موج جدید کرونا صحبت کرده و هشدارهای پیاپی میدهند. شهرهای آبی، زرد و شهرهای زرد، قرمز میشوند و در خوزستان بر آمار شهرهای قرمز افزوده میشود. هشدارها البته لازمند و مراقبت هم باید کرد اما در این روزهای آخر زمستان در کنار همه این هشدارها و مراقبتها نباید گذاشت دچار غفلتهایی شویم که انصاف و وجدان عمومی جامعه آنرا بر نتابد. چند نکته در این باره گفتنی است:
همه بهحق و بهدرستی از زحمات کادر درمان صحبت میکنند. در رسانهها هم از شهدای کادر درمان و به ویژه پزشکان و پرستاران عزیزی که ماههاست مشغول خدمت صادقانهاند فراوان گفته میشود. افکار عمومی هم نگاه مثبتتری به جامعه پزشکی پیدا کرده که رویکرد درستی است. تحت تأثیر مطالبه عمومی، دولت هم در حد توان در مسیر استیفای حقوق آنان گامهایی برداشته و اصلاحاتی هم در مورد حقوق و مزایای آن عزیزان صورت گرفته و در یک کلام در عصر کرونا نگاه به این سو اصلاح و ترمیم شده است.
اما درباره سایر گروههای اجتماعی و مشاغل متأثر از این همهگیری کمتر صحبتی صورت میگیرد. اگر هم خبری جسته و گریخته شنیده میشود در میان انبوه خبرهای دیگر گم میشود. همه ما از شهدای سلامت خبرهایی خوانده و تصاویری دیدهایم که خداوند جایگاه همه را در بهشت رفیع گرداند اما از آمار رانندگان تاکسی که به کرونا مبتلا شده یا به خاطر کرونا درگذشتهاند، چه اطلاعاتی داریم؟ از کارکنان آتشنشانی که در طول سال گذشته به کرونا مبتلا شده و جان باختهاند چه میدانیم؟ از کارکنان شهرداریها چطور؟ مثلاً رفتگران زحمتکشی که اسیر این بیماری شده و درگذشتهاند؟ رانندگان اتوبوسهای شهری و بین شهری، کارگران میادین میوه و ترهبار؟ کارگران ساختمانی و غیر ساختمانی؟ ادارات و بانکها و مراکزی که با مردم سرو کار داشتهاند؟ کسبه و مغازهداران؟
و … اما در این مقال منظور بررسی آمار قربانیان طیفهای مختلف یا نقد دولت یا صداوسیما و رسانهها برای عدم اطلاعرسانی مناسب در این موارد یا مسایلی از این قبیل نیست؛ اصل موضوع چیز دیگر و شاید مهمتر از همه آن چه تاکنون گفته شد، است.
کرونا جدای بیماری و مرگ که با جسم آدمی سروکار دارد، قربانیان فراوانی داشته که روح و روان جمع کثیری را به قربانگاه برده و آسیب در این بخش کم از آسیب جسمانی نیست.
بسیاری از کسب و کارها تعطیل شده و بسیاری از کانونهای خانوادگی به خاطر همین تعطیلی و آثار مترتب بر آن از رونق افتاده و بسیاری را به شرمساری و خجلت کشانده است. همه حرف این نوشتار این است که باید برای این جمع کثیر از شهروندان کاری کرد. به هر حال آنان که کارمند دولت یا سایر نهادهای حاکمیتی و حکومتی هستند و از بیتالمال ممر مستمر دارند، چه بر سر کار باشند و چه نباشند، حقوقی اندک و متوسط و معدودی هم نجومی میستانند و روزگار میگذرانند اما طیف وسیعی هم هستند که دست در هیچ خوانی ندارند و سفرههایشان هر روز کوچک و کوچکتر میشود و همه اینها شهروند و هموطن به حساب میآیند و منت بر سر دولت و حکومت دارند و در یک حکمرانی مطلوب حتماً باید دیده شوند و مرهمی بر آلامشان بیابند.
اگر میخواهیم که در این روزهای اوجگیری دوباره کرونا و از جمله شیوع ویروس جهش یافته کرونای انگلیسی همه در خانه بمانند و سفر نروند و همراهی کنند (که امر لازمی هم هست و باید)، نباید تنهایشان گذاشت و بر دامنه خجالت و شرمشان در قبال خانواده و مشکلات پیچیده گذران عمر و زندگی در این روزهای سخت افزود.
و اما حرف آخر نوشتار و در حقیقت سخن اصلی و جان کلام این که هم در این هفتههای پایانی سال که به قولی برهکشان بسیاری از کسب و کارها در بخش خصوصی است و هم در بودجه سال آینده که اینک در حال بررسی و تقدیم مجدد پس از اصلاح به صحن مجلس است، باید به این گروهها و آسیبدیدگان از کرونا توجه جدی شود و این یک وظیفه واجب و عینی است. آنها که نه لابی قدرتمندی در مناصب تصمیمگیری و قدرت دارند و نه صدای رسایی در رسانهها… و باور کنیم که در مظلومیت و محرومیت غریبی هم روزگار میگذرانند. این گروه اجتماعی نسبتاً وسیع را در این روزهای دشوار و سخت فراموش نکنیم و فریادهای بیصدای آنان را بشنویم.»