عصرایران؛ هومان دوراندیش - روز جمعه روزنامۀ واشنگتن پست خبر داد که تا کنون حداقل 85 میلیون آمریکایی یک یا دو دوز واکسن کرونا دریافت کردهاند. تا همین چند هفتۀ قبل، 46 میلیون آمریکایی واکسن کرونا دریافت کرده بودند و کمی بعد این رقم به 64 و سپس 75 میلیون نفر رسید و اکنون 85 میلیون نفر شده است.
اندکی پس از آغاز تزریق واکسن به مردم آمریکا، رسانههای جریان راست رادیکال در ایران، تلاش داشتند واکسنهای مورد تایید سازمان غذا و داروی آمریکا را ناکارآمد و خطرناک معرفی کنند. به همین دلیل، راست و دروغ، گزارشهایی دربارۀ عوارض منفی تزریق واکسنهای بیونتک-فایزر و مدرنا در چند شهروند آمریکایی منتشر کردند.
اما با افزایش نجومی تعداد دریافتکنندگان واکسن در جامعۀ آمریکا و رسیدن این رقم به دهها میلیون نفر، رسانههای افراطی جریان اصولگرا هم عملا پذیرفتند که بروز عوارض منفی نه چندان حاد واکسن کرونا در چند یا چندین نفر از 50 یا 75 میلیون نفری که واکسن کرونا دریافت کردهاند، نمیتواند دال بر ناکارآمدی و خطرناک بودن واکسنهای آمریکایی باشد. هم از این رو غوغای اولیۀ این رسانهها دربارۀ خطرات واکسن آمریکایی، جای خودش را به سکوتی توام با سرافکندگی داد.
جو بایدن در آغاز کارش قول داده بود که در صد روز اول دولتش، 100 میلیون دوز واکسن کرونا تزریق شده باشد اما در نشست خبری دیروزش گفت که این هدف در روز پنجاه و هشتم دولتش محقق شده و دولت آمریکا میکوشد که در پایان صد روز اول، 200 میلیون دوز واکسن کرونا تزریق کرده باشد.
الان که بیش از 85 میلیون آمریکایی یک یا دو دوز واکسن کرونا دریافت کردهاند، آرامشی نسبی در جامعۀ آمریکا برقرار شده است و بسیاری از مردم آمریکا در گفتوگو با رسانههای این کشور اظهار امیدواری کردهاند که شر کرونا به زودی از سر کشورشان کم خواهد شد.
تا کنون بیشترین تزریق واکسن کرونا در آمریکا صورت گرفته و این کشور از این حیث از سایر کشورهای جهان جلوتر است؛ اما اگر تزریق واکسن به نسبت جمعیت ملاک باشد، آمریکا پس از اسرائیل، امارات و شیلی و بریتانیا و بحرین قرار میگیرد.
کافی است سخنان ابلهانۀ دونالد ترامپ دربارۀ ویروس کرونا را با سخنان عاقلانۀ جو بایدن مقایسه کنیم تا دریابیم که اعتقاد به "مدیریت علمی" دقیقا یعنی چه. اینکه دهها نفر از برندگان جایزۀ نوبل، پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از پیروزی بایدن حمایت کردند، معنایی جز نفی دونالد ترامپِ ناباور به علم نداشت. هم از این رو بایدن در آغاز کارش تصریح کرد که سیاستهای ما باید مورد تایید علم باشد.
نفی مدیریت علمی فقط در توصیۀ ترامپ به نوشیدن وایتکس برای مقابله با کرونا متجلی نمیشود. نادیده گرفتن تایید شدن این یا آن واکسن تولید شده در کشورهای پیشرفته از سوی نهادهای علمی معتبر دنیا نیز مصداق اعراض از مدیریت علمی است.
اما جدا از این نکته، نگاهی به چند کشور برتر از حیث تزریق واکسن کرونا، دلالتهای سیاسی کاملا روشنی دارد. اگر از بریتانیا که مهد لیبرالیسم بوده بگذریم، امارات و شیلی و بحرین، کشورهایی هستند که در بلوک غرب قرار دارند. امارات و بحرین کشورهایی غیر دموکراتیکاند که با آمریکا و سایر کشورهای غربی روابط حسنه دارند و به همین دلیل حاکمان این دو کشور در بزنگاه خرید و تزریق واکسن کرونا، شرمندۀ مردم تحت حاکمیتشان نشدهاند.
ولی مورد جالب در این میان شیلی است. شیلی کشوری است که با کودتایی آمریکایی علیه سالوادور آلندۀ مارکسیست، به اقتصاد بازار و سیاستهای نئولیبرالیستی روی آورد و همین موجب رشد اقتصادی چشمگیرش و تقویت خواست گذار به دموکراسی در این کشور شد.
فشار نیروهای اجتماعی دموکراسی در کنار فشار دولت آمریکا به حکومت ژنرال پینوشه برای تن دادن به دموکراتیزاسیون، نهایتا موجب شد پینوشه در سال 1988 به رفراندوم تن دهد و بخش زیادی از اختیاراتش را واگذار کند و چند سال بعد هم توسط نیروهای سیاسی دموکراسیخواهۀ راهیافته به ساختار سیاسی، برای همیشه از ساختار قدرت بیرون رانده شد.
دموکراسی در شیلی در 33 سال گذشته فراز و فرودهای خاص خودش را داشته و هنوز چنانکه باید تثبیت نشده است. فرهنگ چپگرایی در شیلی، یکی از موانع تثبیت دموکراسی لیبرال در این کشور بوده است؛ اما در دهۀ اخیر، چپ میانه با راست میانه در این کشور رقابت سیاسی داشته است. یعنی رشد اقتصادی شیلی در چند دهۀ گذشته، در مجموع سبب شده که چپهای رادیکال (یا مارکسیستها) جای خودشان را به چپهای میانهرو (یا سوسیالیستهای نسبتا دموکرات) بدهند. در سوی دیگر ماجرا، راستگرایان مخالف دموکراسی (پینوشه و حامیانش) جای خودشان را به راستگرایان نسبتا دموکرات دادهاند.
در هر حال، شیلی کنونی با توجه به رشد و توسعه پایدار در شاخصهای همانند توسعه انسانی، رقابتپذیری در تجارت و اقتصاد، آزادی اقتصادی و رشد درآمد سرانه یکی از با ثباتترین و امنترین کشورها در آمریکای لاتین بهشمار میآید. این ویژگیها موجب شدهاند که شیلی در حال حاضر سومین کشور پیشتاز در کل دنیا در تزریق واکسن کرونا باشد.
قطعا سطح علمی چین و روسیه بالاتر از شیلی و امارات و بحرین است، اما خرید و تزریق واکسن کرونا به عوامل دیگری هم بستگی دارد. اقتصاد و بویژه سیاست هم در این میان موثرند.
زمانی که حسن روحانی گفت حتی آب خوردن ما هم به تحریمها بستگی دارد، بسیاری از اصولگرایان به او تاختند که این چه اغراقی است؟ فارغ از اینکه آن حرف روحانی درست بود یا نه، پیام آن جمله این بود که در شرایط تحریم، پارهای از اساسیترین نیازهای جامعه برآورده نمیشود. اینکه در ایران تقریبا هیچ یک از مردم عادی تا به حال واکسن کرونا دریافت نکردهاند، چه دلیلی جز تحریمهای آمریکا علیه ایران دارد؟
حتی اگر ما با مشکل مدیریت غیر علمی مواجه نبودیم و عزممان را جزم میکردیم برای خرید واکسن خارجی، باز به دلیل تحریمهای بانکی، عملا از امکان خرید واکسن محروم بودیم. بنابراین حتی اگر آب خوردن ما به تحریمها وابسته نباشد، اموری بسیار مهمی نظیر خرید و تزریق واکسن کرونا به تحریمها ربط دارند.
سیاست باید در خدمت "بهروزی عمومی" باشد. وقتی نه در دولت غربگرای روحانی نه در دولت غربستیز احمدینژاد، خبری از بهروزیِ ناشی از سیاستورزی نیست، آیا نباید در پارهای از مبانی سیاستورزی در ایران فعلی تجدید نظر کرد؟
اگر در ایران روند واکسیناسیون با خرید واکسنهای خارجی آغاز میشد، شاید اکنون شاهد انبوهی از مسافران سفرهای نوروزی نبودیم. پس از تحمل یک سالِ سختِ کرونایی، اکثریت مردم ایران در آستانۀ سال نو، امید چندانی به دریافت واکسن کرونا در آیندۀ نزدیک نداشتند. بنابراین لذت سفر را به تداومِ خانهنشینیِ ملالآور ترجیح دادند.
اگر هر کسی در ایران امیدوار بود که در فروردین یا اردیبهشت ماه یا تا پایان بهار ممکن است واکسن کرونا را دریافت کند، احتمالا یکی دو ماه دیگر دندان روی جگر میگذاشت و قید سفر پرخطرِ تعطیلات نوروزی را میزد. اگرچه عوامل متعددی در مسافرت نوروزی مردم نقش دارند، ولی نقش ناامیدی مردم از دریافت قریبالوقوع واکسن کرونا را هم در این میان نمیتوان نادیده گرفت.
همۀ کاسهکوزهها را نمیتوان بر سر مردم شکست. شرایط کنونی جامعۀ ما، عللی اساسیتر از نقائص رفتار مردم دارد. آن علل باید مرتفع شوند. رفع آن علل هم با پافشاری بر شعارهای ملالآور و سیاستهایی که در عمل به بهروزی عمومی منتهی نشدهاند، ممکن به نظر نمیرسد.