عصر ایران؛ مهرداد خدیر- « دخترم کیمیا! همۀ مردم، به ویژه بانوان ایران زمین را شاد کردی. شادی همیشگی را برایت آرزومندم.» این جمله را حسن روحانی رییس جمهوری ایران، 5 سال پیش و پس از افتخار آفرینی «کیمیا علیزاده»- تکواندوکار جوان ایرانی در المپیک ریو 2016 با کسب مدال برنز برای او نوشت چرا که نخستین زن ایرانی بود که در المپیک مدال میگرفت.
این روزها اما هیچ یک از مقامات ارشد ایران به کیمیا تبریک نگفت وقتی سه حریف را شکست داد چرا که او حالا عضو تیم ملی تکواندو ایران نیست و در گام نخست هموطن خود ناهید کیانی را شکست داده بود. اما اگر عضو تیم ملی ما نیست در المپیک چه می کند؟ بله، او به عنوان عضوی از تیم پناهندگان در المپیک جاری شرکت کرده است.
کیمیا دو سال و نیم پیش و در دی ماه 1398 به هلند رفت و در فضای خاص پس از اتفاقات آبان ماه و سقوط هواپیمای اوکراینی، زبان به انتقاد از اوضاع و احوال هم گشود و گفت نمیخواهد «ابزار تبلیغی باشد» و رنجش خود را از سخن یکی از علما - که اتفاقا مشهور به حُسن خُلق و میانه روی هم هست- ابراز داشت که گفته بود: «برای ما و برای زنان ایران، فضیلت نیست که دخترمان پایش را دراز کند و کسی را بزند تا مدال بیاورد» و بعد هم علیزاده به آلمان رفت و درخواست پناهندگی داد.
برخی گفتند رنجش دختر مدال آور ایرانی به خاطر همان سخن بوده اما در پاسخ توضیح داده شد: نه موضع رسمی بوده و نه حتی فتوا چرا که معیار، نظر رهبری است که گفتند: «من از صمیم قلب از همۀ زنان ورزشکاری که در عرصۀ بین المللی با حجاب حضور دارند تشکر می کنم» و وقتی رسما اعزام می شود یعنی مورد حمایت و تشویق است.
ضمن این که اگر بنا بر این باشد که به خاطر سخنی به افراد بربخورد کارکنان بانکها باید بیش از دیگران برنجند چون برای دستگاههایی کار می کنند که بارها از جانب علما به رباخواری متهم شدهاند.
وقتی بعضی گفتند کیمیا اولین مدال المپیکی یک ورزشکار زن را به دست آورد اما بیشتر تحسین معنوی شنید و پاداش مادی نگرفت و از این رو سرخورده شد و چمدانها را بست و رفت وزارت ورزش پاسخ داد:« 300 سکۀ طلا، یک خانه، یک دستگاه اتومبیل و تقبل چند عمل جراحی در سخت ترین شرایط تحریمی کاری بوده که در حق این ورزشکار انجام شده و البته حق او هم بوده اما حق هم وطنان او نبوده که دل شان شکسته شود.»
در دفاع از کیمیا همچنین گفته شد مگر نه این که زن، تابع شوهر است؟ او هم از همسر ورزشکار خود تبعیت کرد که خواست بروند و پناهنده شوند. چطور در فقره ای دیگر مرد می تواند همسر خود را ممنوع الخروج کند؟ اینجا هم به خواست او زن رفت.
این اما یک روی سکه بود. در مقابل به صراحت از او انتقادات جدی و صریح هم شد. هادی ساعی مدال آور دیگر همین رشته گفت: «نمیدانم چرا یک مرتبه یادشان میآید مهاجرت کنند و لذت آنجا بیشتر از عزت ایران برایشان اهمیت دارد. به نظر من پناهندگی، یک ذلت بزرگ برای هر شخص و آدمی است.»
کم نبودند کسانی که گفتند تیم ملی ربطی به حکومت ندارد و آن که به تیم ملی کشور خود پشت می کند به ملت خود پشت می کند.
دولت آلمان با درخواست پناهندگی کیمیا علیزاده موافقت کرد ولی عضو تیم ملی تکواندوی آلمان نشد یا هنوز نشده و درسال گذشته هم وقتی در مسابقات اروپایی حذف شد گمان رفت در المپیک حاضر نخواهد شد اما هست و رقیب او هم یک ایرانی بود: ناهید کیانی. تلختر از این چه؟ ایرانی در برابر ایرانی.
از تیم ملی صحبت میکنیم نه از مسابقات باشگاهی که بازیکن فوتبال باشگاه عربی در مقابل پرسپولیس یا استقلال یا تیم های دیگر قرار میگیرد. یا مربی ایرانی ممکن است هدایت تیم ملی رقیب را بر عهده بگیرد.
این داستان اما متفاوت است و حتی مانند حضور روزنامهنگاران ایرانی در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان هم نیست که سعی می کنند حس و حال ایرانی خود را حفظ کنند.
آسان است که بگویی کیمیا هم مثل اعضای سازمان مجاهدین خلق که در سال 67 در جنگ با ایران هم شرکت کردند. یا در توجیه گفته شود مگر ادیب و سخن شناس برجسته ای چون مجتبی مینوی گوینده بیبیسی فارسی نشد؟ اما در همان عملیات مرصاد یا به قول خود گروه رجوی «فروغ جاویدان» یک عضو ارشد سابق - سعید شاهسوندی- مجروح هم شد و نه به خاطر زخم ها که از نظر روحی و توجیه خود دیگر نتوانست ادامه دهد و مینوی هم وقتی بحث تعارض ایران و انگلستان در جریان نهضت ملی شدن نفت پیش آمد به ایران بازگشت چون دل او با مصدق و مردم ایران بود.
نه میتوان کیمیا را خائن لقب داد و نه میتوان اقدام او را تأیید کرد. دختر متولد 1377 خیانت چه میداند چیست ولی اگر کار او درست است، تختی دیگر کیست؟
ناهید کیانی هم شاید به شگفتی خود از مشاهدۀ کیمیا در تقابل با خود باخت نه به خود کیمیا علیزاده و لابد از خود میپرسیده چرا باید در مقابل من باشد؟
احساس تعلق اما با شعار پدید نمی آید. این آموزش و پرورش فرسوده بچهها را با اعتماد به نفس و عاشق ایران بار نمیآورد. در کتاب تاریخ دنبال القای ایناند که ثابت کنند مصدق منهای کاشانی عددی نبوده یا شیخ فضلالله نوریِ ضد مشروطه را نماد مشروطه معرفی کنند نه ستارخان و باقر خان را و تاریخ این مملکت را درست منتقل نمیکنند و مدام به چهرۀ گذشتگان لجن میپاشند و بچه ها با عشق به این سرزمین بزرگ نمیشوند و تصورشان از سعدی و حافظ هم معیوب است چه رسد به بزرگان دیگر که اصلا نمیشناسندشان. سعدی اهل لذت و شادکامی را به یک ناصح تبدیل کردهاند و تعلق رنگ باخته و تعلق که نباشد چه اهمیت دارد برای برافراشتن کدام پرچم، مبارزه میکنی و به دنبال اعتلای چه نامی هستی؟
در دهۀ 60 مسابقات فوتبال را در تلویزیون فردی به نام «صالحنیا» گزارش میکرد که وقتی تیم ایران میبرد میگفت تیم ملی جمهوری اسلامی برده و وقتی میباخت میگفت تیم ایران واگذار کرده! کیمیا آن دوره را ندیده اما استمرار همین تفکیکها احتمالا کیمیا را به این تصمیم کشانده که برای تیم دیگری کار کند.
بر این دختر نباید خرده گرفت. نقد را باید به جانب سیاستهایی دانست که در هر دوره نمایندگان مجلس را هم رد صلاحیت می کنند و ایران را نه برای همۀ ایرانیان که برای خودشان میخواهند. با پول مالیات و عوارض ما، تحقیرمان میکنند! 33 سال از پایان جنگ گذشته و مدعیان عدالت، همچنان سهمیهبندی میکنند و دایره را برای هر که حس کنند کمتر وفادار است تنگتر می کنند. آن مأموری که در المپیک قبل لابد کیمیا را میپاییده که تار مویی از روسری او بیرون نزند حالا او را بدون روسری و پیراهن ایران ببیند.
با این همه نمیتوانم اقدام کیمیا را درک کنم. هر جای دنیا دوست داری زندگی کن. هر پوششی که میخواهی برگزین. اما مگر میتوان در مقابل ایران و ایرانی ایستاد و رفت به خاطر این که در فلان مصاحبۀ تلویزیونی سؤال باب میل شان را پرسیده اند. خوب، مصاحبه نکن! اینها توجیه مبارزه با یک هو وطن پیش چشم بیگانگان نیست. ناهید کیانی که بازیکن باشگاهی نبود. عضو همان تیم ملی بود که تو هم عضو آن بودی.
اگر فکر میکنید دورۀ این حرفها گذشته چرا احساس کیمیا پس از پیروزی بر ناهید کیانی متفاوت بود با وقتی جید جونز انگلیسی را شکست داد؟ نگویید فقط به خاطر دو مدال طلای او در المپیک گذشته بود.
ممکن است بعضی بگویند چگونه است که مریم میرزا خانی را همین چندی پیش ستودیم؟ مگر او هم از ایران نرفته بود؟ آری! رفت اما در مقابل ایرانی نایستاد. نام ایران را بلندآوازهتر کرد. بحث بر سر رفتن و نرفتن که نیست. صحبت از رو در رو قرار گرفتن است.
با این همه کیمیا، خائن نیست. من اگر جای حسن روحانی بودم در آخرین روزهای ریاست جمهوری مثل 5 سال پیش باز او را "دخترم کیمیا" خطاب میکردم و این بار میافزودم: دخترم کیمیا! برگرد. اگر هم برنمیگردی تنها برای ایران پیکار کن. هیچ پیکار دیگری ارزش رنج کشیدن و مبارزه کردن ندارد.
تلختر اما میدانید چیست؟ این است که هیچ تضمینی وجود ندارد که رقبای امروز او چنین سودایی نداشته باشند و فردا روز یک ایرانی دیگر از تیم پناهندگان سر در نیاوَرَد.
حس تعلق را که بگیری و در تلویزیون بگویی هر که دوست ندارد برود همین میشود. آنها که چنین میگویند البته انگهای آمادهای هم دارند: خائن، وطنفروش و جامعه را همینها دوپاره کردهاند و پنداشتهاند که توانستهاند به جای ایراندوستی آنچه را که دوست داشتهاند بنشانند. حال آن که در واقع نیفزودهاند. خالی کردهاند. هر چند که نوار پیروزیهای سهگانۀ او با شکست در برابر ورزشکار روس گسست و به ردهبندی میرود و آرزوی برخی این است که به جایی نرسد تا درس عبرتی برای دیگران باشد!
دورود به شرفت کیمیا، تو قهرمان ملت مظلوم و رنج دیده ایرانی
چه مدال بگیری چه نگیری در تاریخ ایران ماندگار خواهی بود، تو باعث اراده و آگاهی جوانان ایران شدی.
شاید مدیران نالایق و خود بخواب زده بیدار شوند...
دل نازک از چرخ آید به خشم...
انرژي مثبت ما در پي او است و اميدواريم با سربلندي در اين مسابقات موفق شود
اسم این اگر خیانت نیست چی می تونه باشه ..پناهنده شدن اون هم زیر پرچم پناهندگان از ارزش ایران و ایرانی کم میکنه...
فعلا کوبیدن مملکت مده و کلاس داره!
.
کاملا درسته
کیمیا هم حق انتخاب راه و روش وزندگی خودشو داره
اگه هرکی نمیخواد بره، که دیگه اینقد هیاهو نداره
.
اما به شخصه امیدوار بودم کیمیا بره فینال تا ناهید کیانی هم بتونه برای مدال برنز بجنگه
یا حتی اگه ناهید کیانی برت بود آرزو میکردم بره فینال تا کیمیا واسه برنز بجنگه
چون هر دو رو سرمایه وطن خودم میدونم چه در وطن خودشون چه در غربت
چرا بايد اينطور باشه آخه؟؟؟؟؟؟؟
منم بودم پناهنده میشدم ... منتظر گزارش وضعیت معیشت مدال آوران قبلی هستیم عصر ایران عزیز
نتیجه مسابقه واسه ناهیدکیانی عزیز معلوم نبود که میبره یا میبازه...
ولی نتیجه واسه کیمیا کاملا معلوم بود!!!!!
کیمیا مسابقه را چه میبرد چه میباخت...
در نهایت بازنده هستش....
کیمیا برای همیشه روزگار بازنده است...
بحث این مسابقه نیست که تمام شد و رفت.
بحث اون حرفهایی است که برعلیه کشورش زد.
بحث نمکی است که خورد و نمکدون شکست!!!!
که این نمک نشناسی هرگز فراموش نمیشه!!
کیمیا اگه طلای المپیک را هم بگیره...
اون شرم و ننگ نمکدونی را که شکست نمیتونه پاک کنه.
البته شکی نیست که کیمیا بازی خورد،
توسط کسانیکه امثال کیمیاها طعمه هستند برای اهداف پلیدشون!!!
این که برخی از ماها بیاییم توجیه کنیم که:
«ببین چیکار کردند که کیمیا و امثال کیمیا گذاشتند و رفتند» فقط یک نوع ژست روشنفکری گرفتن هستش. اگه کمی حس وطن پرستی بعلاوه عقلانیت داشته باشیم متوجه میشویم که کیمیا هیچ توجیهی نداشت.
حالا اگه بخواهیم افرادی مثل کیمیا را با جهان پهلوان تختی مقایسه کنیم ، اینکار کیمیا فقط یک اسم داره: «خیانت». (هرچند این مقایسه توهین به اسطوره ای چون تختی است.)
کیمیا حیف شد که خودش رو تباه کرد. حیف شد.
آره!! هیچ چیزی دلیل نمیشد به کشورش، پشت کند.
حتی اگر اون حرفها و دلایلی رو که میگه، راست باشه.
باید برای کیمیا تاسف خورد...
.
بهترین کار ممکن رو انجام داد
من به عنوان یک ایرانی هم ناراحتم و هم حرص میخورم. اما ناراحتی و درد بیشتر آنجاست که هموطنانی که زیر این مقاله پست گذاشتند بیشترشان از خیانت ایشان حمایت میکنند، گویی ایرانی نیستند و تعلق خاطری ندارند. بجای اینکه دوست داشتن ایران یک اصل باشد و مایه اتحاد و پیروزی و شادکامی اما انشقاق و تفرقه در این مرز و بوم میچربد. بجای اینکه نشریات و نویسندگان و سایت های ملت ایران دوست داشتن و حس تعلق به وطن را نشر دهند به دلیل مسائل سیاسی چنین از خائن دفاع میکنند.
پس از بازگشت کیمیا علیزاده به شهر محل زندگی اش کرج، جشن باشکوهی برای وی گرفته شد و ربیعی وزیر وقت کار و تعاون سخنران ویژه این جشن شد. وی در همان برنامه شمش طلا به کیمیا علیزاده هدیه داد.
همچنین وزارت ورزش و جوانان ۳۰۰ سکه طلا به وی اهدا کرد.
استانداری البرز هم یک دستگاه آپارتمان به کیمیا علیزاده تقدیم کرد.
یک دستگاه خودرو پژوپارس و ۱۰۰ میلیون تومان وجه نقد هم به وی دادند.
همچنین نماینده ولی فقیه در استان البرز در مراسمی جداگانه از ایشان تقدیر کردند.
متاسفانه کیمیا علیزاده به خاطر کم تجربگی اسیر دست عده ای شیاد شد که به خاطر اهداف سیاسی شان علیزاده را فریب داده و از کشور خارج کردند. امیدواریم ایشان متوجه این اشتباهات شود و به وطن خودش برگردد.
پهلوانان زیادی را میشناسیم که اصلا تن به اینگونه خفتها ندادند. امروز ورزشکار الجزایری در مقابل تیم رژیم صهیونیستی حاضر نمیشودواما دختری که در آغازراه است وطنش را به هیچ میفروشد.
کاش به اساطیروپهلوانانی چون تختی وآرش کمانگیرو...مینگریست.
مگه همه چی پوله؟ مگه همه چی شخصیه؟ وقتی که ارامش ذهنی نداری تو جامعه . وقتی جرات نداری یک کلمه حرف سیاسی بزنی . وقتی هی بهت چیزایی رو تحمیل میکنن که دوس نداری.
بازم میگید براش کم نذاشتن و پول بهش دادن؟ حتی همون پول هم شاید نسبت به بقیه کشور ها خیلی کمتر بوده.
ما هممون ار اینکه کیمیا مقابل ایران بازی کرد دلمون شکست...
ولی مسببش کیه؟
چرا؟
کیمیا قهرمان ملی ما بود ، خیلی بهش توجه کردن، خیلی احترام گذاشتن بهش، ولی ظرفیت نداشت یا فریب اطرافیان یا مشاورینش رو خورد