امتداد؛ راشل امکه؛ ترجمه علی نیکجو -
اغلب کودکان از واقعیت وجود پدیده ای به نام مرگ آگاهی دارند، اگرچه قادر به درک کامل ماهیت آن نیستند. مردن و نابودی مفهومی است که کودک به طور مکرر در بازی ها، برنامه های تلویزیونی و داستان زندگی دوستان و اطرافیان خود با آن مواجه میشود. اما تجربهٔ سوگواری بطور بی واسطه، فرآیندی متفاوت و بسیاری از اوقات گیج کننده برای یک کودک است.
به عنوان یک والد یا مراقب، اگرچه نمیتوان رنج فقدان را به طور کامل برای کودک از بین برد، اما میتوان در بازیابی احساس امنیت و طی کردن فرآیند سوگواری به او کمک رساند. اجازه دادن و تشویق کردن کودک به بیان احساساتش، میتواند باعث شکل گیری مکانیسم های مدارای سالمتر در کودک شود.
کودکان پس از ازدست دادن یک فرد محبوب، میتوانند تابلوهای متفاوت و متغیری از هیجانات و رفتارها را در مقاطع زمانی مختلف نشان دهند. آنها ممکن است برای لحظاتی گریه کنند و دقایقی بعد مشغول بازی شوند، اما این تغییر خلق آنها به معنای پایان یافتن غم و سوگواری شان نیست.
روش مدارا و مقابله ی کودکان با هیجاناتشان با بزرگسالان متفاوت است و بازی کردن یکی از مکانیسم هایی است که کودک به وسیلهٔ آن از خود در برابر هجوم احساسات دشوار محافظت میکند.
در سنین بسیار پایین کودکان ممکن است در واکنش به فقدان یک فرد محبوب، به وضعیت هایی مربوط به مراحل رشد قبلی خود واپس روی (regression) نشان دهند؛ به طور مثال دچار شب ادراری شده یا شیوهٔ تکلم آنها به حالتی شبیه به سنین پایین تر تغییر شکل پیدا کند.
برای کودکان بسیار کوچک درک ماهیت همیشگی مرگ دشوار است و آنها اغلب تصور میکنند که فرد مرده روزی باز خواهد گشت. در سنین مدرسه کودکان اگرچه ماهیت دائمی مرگ را درک میکنند اما همچنان سوالات بسیار زیادی راجع به مرگ دارند که موثرترین واکنش ممکن در برابر آنها، ارائه ی پاسخ های شفاف و صادقانه است. گفتن جملاتی مانند “او به خواب رفته است” میتواند باعث شکل گیری باورهای غلط، ترس از خوابیدن، و مخدوش شدن روند سازگاری سالم با موضوع فقدان شود.
تصمیم گیری پیرامون حضور در مراسم خاکسپاری، وابستگی زیادی به شرایط کودک دارد؛ بسیاری از کودکان تحمل و آمادگی کافی برای مواجهه با احساسات شدید مراسم تدفین را ندارند. بر همین اساس هیچ گاه نباید کودک را مجبور به حضور در مراسم تدفین نمود.
هنگامی که کودک تمایل به شرکت در مراسم تدفین را نشان میدهد، باید مطمئن شد که آمادگی کافی برای صحنه هایی که خواهد دید، به او داده شده است. به طور مثال لازم است به او توضیح داده شود که مراسم تدفین شرایط بسیار غم انگیزی دارد و بسیاری از افراد در آنجا گریه میکنند. در عین حال باید دانست که احتمال مشاهدهٔ رفتارهای پیش بینی نشده، برای هر کودکی که در این شرایط قرار میگیرد، وجود دارد.
چنانچه به هر دلیلی مراقبان کودک به این نتیجه برسند که شرکت در مراسم تدفین بهترین موقعیت برای خداحافظی کودک با فرد ازدست رفته نیست، میتوان از مراسمی متناسب با شرایط سنی و آمادگی کودک، مانند کاشتن یک درخت یا درست کردن یک آلبوم عکس به یاد فرد متوفی استفاده کرد.
گفتگو دربارهٔ زندگی پس از مرگ برای کمک به بسیاری از کودکان سوگوار موثر است؛ حتی در شرایطی که مراقبان کودک باور به حیات پس از مرگ ندارند، تسلی دادن به او با این باور که فرد متوفی به زندگی خود در قلب و ذهن دیگران ادامه میدهد، کمک کننده است.
از آنجا که کودکان برای نشان دادن احساسات و نحوهٔ سوگواری خود، همانند سایر رفتارهایشان، از بزرگسالان الگوبرداری می کنند، گفتگو دربارهٔ احساسات خود با کودک و ابراز صادقانهٔ آنها، به او این اطمینان را خواهد داد که احساس غمگینی، دلتنگی، اضطراب و .. یک تجربه طبیعی است.
تلاش برای برقراری جریان عادی و روال معمول زندگی، در عین کمک به طی کردن فرآیند سوگواری، به رسیدن کودک به این باور کمک میکند که پس از مرگ یک فرد و تمامی دشواری های آن، زندگی همچنان ادامه دارد.
در عین حال، در شرایطی که نزدیک ترین مراقبان کودک خود درگیر احساسات شدید مرتبط با سوگ هستند، و یا در نتیجهٔ از دست دادن یکی از بستگان درجه اول، واکنشهای روانی کودک قابل درک و مدیریت توسط مراقبان دیگر نیست، دریافت کمک حرفه ای برای فراهم کردن فضای تخلیه هیجانی و حمایت روانشناختی از کودک، کمک کننده خواهد بود.