«دولت آمریکا، حقایق و واقعیتها در مورد افغانستان را ظرف ۱۵ سال گذشته بیان نکرده است. اکنون و در جریان سقوط سریع افغانستان به دست طالبان، شاهد آن هستیم که ورشکستگیِ سیاستهای آمریکا، بیش از پیش نمایان شده است».
"دنیل دیویس*" نویسنده و تحلیلگر پایگاه خبری "گاردین" و از مقامهای سابق نظامی آمریکا در گزارشی به سقوط سریع دولت افغانستان و پیشرویهای طالبان در خاک این کشور و در نهایت فتح کابل توسط این گروه پرداخته است و به طور خاص سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد که دلیل اصلیِ فروپاشی ناگهانی دولت افغانستان و غلبه طالبان بر خاک افغانستان چه بود؟
به گزارش فرارو، گاردین در این رابطه مینویسد: «نیروهای طالبان در طی هفته گذشته، پیشرویهای قابل توجهی را در خاک افغانستان انجام دادند و تقریبا کل خاک این کشور را از دستِ نیروهای ارتش ملی افغانستان خارج کردند. وضعیت وخیم امنیتی فعلی در افغانستان به وضوح، ورشکستگیِ سیاستهای آمریکا را ظرف حداقل ۱۵ سال اخیر به نمایش میگذارد و در عین حال، نشان دهنده عدم تمایلِ نسلی از رهبرانِ ارشد آمریکا به بازگو کردن حقایق است.
از اوایل سال ۲۰۰۲، جنگ در افغانستان از هیچ شانسی جهت کسب موفقیت و پیروزی برخوردار نبود. پس از آنکه در ماه مارس سال ۲۰۰۲، اهداف اعلامیِ دولت "جرج دبلیو بوش" از حمله به افغانستان یعنی ساقط کردن رژیم طالبان و سرکوب القاعده در خاک افغانستان محقق شد، واشنگتن بلافاصله ماموریت خود را به عملیاتِ "ملتسازی" در این کشور تغییر داد. هدفی که محقق کردن آن اساسا از طریق راهکارهای نظامی قابل تحقق نبود. رئیس جمهور "اوباما" و همچنین "دونالد ترامپ" نیز بر ماموریت ملت سازیِ آمریکا در افغانستان متمرکز شدند و در عمل این حقیقت را تضمین کردند که اساسا آمریکا توانی جهت کسب پیروزی در جنگ افغانستان ندارد و باید در یک دورِ باطل از جنگ و درگیری در این کشور، مشغول شود.
توهمِ کسب پیروزی در جنگ افغانستان تا زمانی که نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان حضور نظامی داشتند، همچنان ادامه داشت و تکرار میشد. اکنون که پوششِ نظامی حضور آمریکا و ناتو در افغانستان کنار رفته، یک حقیقتِ زشت و خونین در حال ظهور است: در این راستا، "اظهارت مکرر مقامهای ارشد آمریکایی مبنی بر ایجاد پیشرفت، موفقیت و حرکت به سمت بهبودی در افغانستان، کاملا بیهوده و غیرواقعی بوده است".
نیروهای ارتش ملی افغانستان تا حد زیادی ناکارآمدی خود را در مقابله با گروه طالبان نشان دادند. روی کاغذ، غلبه طالبان بر ارتش افغانستان به هیچ وجه نباید رخ میداد و اساسا شدنی نبود. ارتش افغانستان بر اساس آمارها و اطلاعات، ۳۰۰ هزار پرسنل در اختیار داشته است. آنها در سالهای اخیر توسط قدرتمندترین اتحادهای نظامی جهان آموزش دیده اند و صدها میلیارد دلار کمک مالی نیز دریافت کرده اند. ارتش افغانستان یک نیرویِ هوایی مبتدی، یک یگان از نیروهای زرهی و همچنین برخی تشکیلات نظامی جانبی را نیز در اختیار داشت.
در جبهه مقابل، گروه طالبان صرفا ۷۵ هزار نیروی مسلحِ شبه نظامی در اختیار داشته و از هیچگونه حمایت دولتی یا نیروهای آموزش دیده و یا نیروی هوایی و یگان زرهی نیز برخوردار نبوده است. آنها به بازارهای سلاح و فناوری نیز کوچکترین دسترسی نداشته اند. با این همه، گروه طالبان توانسته رقبای خود را که مراتب از حیث تجهیزات و نفرات و فناوری، در وضعیت بهتری به سر میبرند، شکست دهد. با این حال، شناسایی اینکه دلیل اصلیِ این موفقیت طالبان چه بوده، چندان هم سخت نیست.
اگر بخواهیم خوشبینانه به مساله نگاه کنیم، ظرف ۱۵ سال اخیر، مقامهای ارشد غیرنظامی آمریکا و همچنین رهبرانِ بی اطلاع، در مجامع عمومی به صراحت بر این مساله برای مردم آمریکا تاکید داشته اند که جنگِ افغانستان برای امنیت آمریکا، ایجاد پیشرفت، و حمایت و پشتیبانی از نیروهای افغان برای اینکه بتوانند به درستی عمل کنند، کاملا لازم و ضروری است. همگی این استدلالها از همان روز اول کاملا دروغ بودند.
در سال ۲۰۱۰، من (نویسنده گزارش: دنیل دیویس)، مقالهای به نام "جنگ در آستانه ناکامی و شکست" در ژورنال "نیروهای مسلح" نوشتم که تاکید داشت: «بدون تغییراساسی در وضع موجودی که بر افغانستان حاکم است، اقدامات نظامی آمریکا در افغانستان کاملا شکست خواهند خورد و ما جنگ در این کشور را خواهیم باخت».
دوسال بعد، من یک گزارش با جزئیات بیشتر نوشتم که تاکید میکرد وضعیت در افغانستان به مراتب بدتر شده است. من در آن گزارش تاکید میکردم که رهبران ارشد نظامی آمریکا به صورتِ عامدانه در حال فریب دادن افکار عمومی آمریکا و جهان در مورد جنگ افغانستان هستند.
من در آن مقاله نوشتم: "علی رغمِ شواهدِ متعدد دال بر اینکه ما در جبهه نظامی افغانستان با ناکامی رو به رو هستیم، رهبران ارشد نظامی آمریکا و ناتو به نحو غیرمستقیم، رویه رسانهای و تبلیغاتی را در پیش گرفته اند که انگار خلاف این موضوع صادق است". من در این مقاله نتیجه گیری کردم که "بدون تغییر در راهبردها، احتمال اینکه آمریکا در جنگ افغانستان به طور کلی شکست بخورد، بسیار بالا خواهد بود".
پاسخِ آن زمانِ پنتاگون به من این استدلال بود که اساسا دیدگاه هایم نظرات شخصی هستند و حتی به وضوح از پیروزی نظامی آمریکا در افغانستان سخن میگفتند. آنها حتی میگفتند که ساختارهای نظامی افغانستان نیز به شدت قدرتمند شده اند. آنها این مساله را یک واقعیت میدانستند و تاکید داشتند که نیروهای امنیتی افغان به درجهای از قدرت میرسند که به راحتی امنیتِ کشورشان را تامین خواهند کرد و شورشیان را سرکوب میکنند. با این حال، تمامی این مواضع صرفا برای فریب مردم و افکار عمومی بیان میشدند.
در اواخر سال ۲۰۱۹، "واشنگتن پست" نسخهای از اسناد مرتبط با افغانستان را منتشر کرد که بر اساس آنها عمقِ دروغگویی مسوولان آمریکایی در مورد جنگ افغانستان به نمایش گذاشته میشد. فارغ از اینکه دلیلها چه بوده اند، بخش قابل توجهی از مقامهای آمریکایی (در رتبههای مختلف)، در طی ۲۰ سال جنگ افغانستان، یا دیدگاههای مثبتی (در مورد جنگ افغانستان) را مطرح میکرده اند و یا به نحو محتاطانهای در این رابطه خوشبین بوده اند. به محض اینکه وضعیت امنیتی رو به وخامت میگذاشت نیز مسوولان آمریکایی، حقایق و آمارها را در ردههای امنیتی و محرمانه طبقه بندی میکردند تا واقعیتها را از چشم افکار عمومی دور نگه دارند.
برخی مسوولان و مقامهای مرتبط با پرونده جنگ افغانستان در آمریکا که در جلسات کنگره این کشور نیز شرکت داشته اند به کرات گفته اند که در مورد جنگ افغانستان و حضور آمریکا در این جنگ، دولت آمریکا اینطور به نظر میرسد که برای "دروغ گفتن"، مشوقهای مختلفی را ارائه میکند. آنها به طور خاص پرونده افغانستان را یک پرونده پُر از مشکل و چالش برای آمریکا ارزیابی کرده اند.
در این رابطه، یک کارشناس آمریکایی میگوید: "ما نباید چندان از اینکه افغانستان خیلی زود در مواجهه با طالبان فروپاشید شگفت زده شویم. مدت هاست که کارشناسانِ امر در مورد دروغ گویی و رویکردهای آمریکا در افغانستان، هشدارهای مختلفی را صادر میکنند، چرا افکار عمومی آمریکا زودتر از اینها در مورد نقاط ضعف حضور ما در افغانستان، آگاه نشده اند و مدام به آنها دروغ گفته شده است؟ دلیلا این مساله روشن است، زیرا ارتش و نهادهای امنیتی آمریکا، گفتن حقایق درمورد افغانستان راعملا به فرآیندی سخت و پُر از مشکل تبدیل کرده بودند و افکار عمومی هیچ چیز از جنگ افغانستان و واقعیتهای آن نمیفهمیدند".
باید گفت که رهبران عالی رتبه آمریکا حداقل در پشت صحنه به خوبی میدانستند که جنگ در افغانستان، قابلِ پیروزی نیست. آنها میدانستند دولت افغانستان فاسد است و نیروهای امنیتی افغان به هیچ عنوان آمادگی مقابله در برابر طالبان را ندارند. با این حال آنها به جای اعتراف به واقعیات ها، نزد مردم آمریکا حاضر میشدند و حقایق را پنهان میکردند و در این رابطه دروغهای فراوانی را میگفتند. نتیجه این رویکرد چه بود؟
ناکامی و شکستهای آمریکا در افغانستان بیش از پیش تشدید شدند. شمار تلفات نظامیان آمریکایی در جنگ افغانستان افزایش یافت، و میلیاردها دلار از پول مالیات دهندگان آمریکایی نیز صرفِ اهدافی شد که اساسا محقق نشدند. آمریکا عملا با پوشاندنِ فساد مقامهای دولتی افغانستان، مهر تاییدی بر آن زد و آن را به رسمیت نیز شناخت.
فاجعه کنونی افغانستان، ظرف دو دهه اخیر و پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا، به تدریج ساخته و پرداخته شد. آمریکا باید از مدتها قبل به حقیقت اعتراف میکرد و جنگ را پیش از خروج دولت بوش از قدرت، به پایان میرساند. مهمتر از همه، آمریکا باید به: تمامی جنگهای خود که با هدفِ "ملت سازی" انجام میشوند نیز خاتمه دهد، دیگر نیروهای نظامی اش را به خارج از خاک خود اعزام نکند و صرفا در درگیریهایی فعال باشد که مستقیما با امنیت ملی آمریکا مرتبط هستند».
*نویسنده: دنیل دیویس، وی نویسنده و تحلیلگر گاردین و از مقامهای نظامی سابق ایالات متحده آمریکا است.