عصرایران؛ مصطفی داننده- یکی از شبکههای ماهوارهای در حال پخش برنامه جوایز موسیقی آمریکاAmerican Music Awards)) بود که یکی از دخترهای نوجوان جمع ما که در سیستم جدید نمیدانم کلاس چندم میشود اما در نظامی که ما درس خواندیم، دوم راهنمایی حساب میشود، با چنان ذوقی جلوی تلویزیون نشست که انگار الکلاسیکویی است که در آن رونالدوی برزیلی، رونالدینیو، فیگو، زیدان و ریوالدو حضور دارند.
نوجوان ما تمام خوانندههایی که روی صحنه میآمدند را میشناخت. آهنگهای آنها را زمزمه و آنها را به ما معرفی میکرد. با دیدن گروه «BTS» چنان ذوقی کرد که بیا و ببین. «Taylor Swift»، «Justin Bieber» و خوانندههای دیگر به روی صحنه میآمدند، میخواندند و او با آنها میخواند.
نسل ما وقتی هم سن اینها بود آهنگ« ای کاروان ای کاروان من دزد شبرو نیستم» علیرضا عصار و تیتراژ روزگار جوانی را زمزمه میکرد. اندکی هم همچنان ««آی نسیم سحری صبر کن؛ ما را با خود ببر از کوچهها» را از بر بودند.
اینها را گفتم تا نشان دهم که تفاوت نسل اتفاق افتاده است. نوجوانان و جوانان امروز، در دنیایی زندگی میکنند که با ما که فاصله زیادی سنی با آنها نداریم و آنهایی که برایشان تصمیم میگیرند، فاصله بسیار دارد. این نسل به واسطه شبکههای اجتماعی به جهان وصل شدهاند و سطح اطلاعاتشان دیگر به ایران ختم نمیشود.
واقعا میشود برای این نسل مانند دهه 60 تصمیم گرفت؟ میشود با طرحی مثل صیانت آنها را کنترل کرد؟ نه، این بچهها در دنیای اطلاعات زندگی میکنند.
آنها را نمیشود محدود کرد. با بستن، قطع و فیلتر کردن راه به جایی نخواهیم برد. آنها با لطایف الحیل به آنچه میخواهند میرسند. همانگونه که در دهه 60 و 70 بخشی از مردم به ویدئو و نوارهای خوانندههای لس آنجلسی میرسیدند.
همین خوانندههای لس انجلسی مثال خوبی است. تا مدتها مردم یا آهنگهای آن سوی آبی گوش میدادند یا حسن همایونفال، بیژن خاوری و عباس بهادری و... مدیران وقت فرهنگی کشور اما تصمیم گرفتند در زمینه موسیقی طرح نو دراندازند و با موسیقی لس آنجلسی رقابت کنند.
این تصمیم باعث شد تا خوانندههایی مانند خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، شادمهر عقیلی و علیرضا عصار وارد صحنه شدند و بازار موسیقی ایران را به دست گرفتند.
کم کم دیگر ضبطهای نوار خور ماشینها در کنار صدای ابراهیم حامدی و داریوش اقبالی، «ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه/میون جنگلا طاقم میکنه» اعتمادی را گوش میکردند یا ساده بگم، ساده بگم دهاتی شادمهر را. «ای کاروان، ای کاراوان» که کار مشترک اصفهانی و عصار بود هم حسابی طرفدار پیدا کرده بود.
یک تصمیم درست به همین راحتی میتواند زمینه ساز استقبال مردم از کارها و تولیدات داخلی شود. موسیقی پاپ ایران در 20 سال اخیر، کارهای خوبی تولید کرد و مردم از آن استقبال کردند و کم کم پاپ داخلی جای پاپ لس آنجلسی شد. کار به جایی رسید که شبکههای موسیقی ماهوارهای هم آهنگ ساخته شده در داخل را پخش میکنند.
تولید داخلی وقتی مورد استقبال قرار میگیرد که خوب باشد و توان رقابت با کالای خارجی را داشته باشد. نمیشود کار و کالای بی کفیت ارائه داد و به مردم گفت، کالای خارجی نخرید. همین پیام رسانهای داخلی را ببیند.
وقتی از پیام رسان داخلی حرف میزنیم آنقدر باید خوب باشد که مردم خود به خود سراغ دیگر پیام رسانها نروند.نمیشود تا وقتی بنز و بیامو، وجود دارد با کیفیتی عالی به مردم گفت اگر پول دارید بنز نخرید و پراید سوار شوید.
نمیشود با تفکری که همچنان در عصر واکمن گیر کرده است با نسل جدید حرف زد.