احسان راطبی
28 آبان که به سمت پل خواجو میرفتم، منتظر دیدن صفوف بههمفشرده پلیسهای مشکیپوش بودم؛ ولی تا پایان وقتی که آنجا بودم و در مسیر برگشت بهندرت پلیس راهنمایی دیدم.
آیا کشتیبان را سیاستی دگر آمده است؟ با اطمینان نمیشود اینچنین داوری کرد. چنانکه طبق رسم مألوف نهتنها اینترنت همراه را در گسترهای وسیع قطع کردند که حتی تلفنهای همراه اصفهان را نیز از کار انداخته بودند.
طبیعتا نمیشد همه چیز را از کنترل خارج کرد. تجمع مردم در ۲۸ آبان به دعوت کشاورزان متحصن در بستر خشک دریاچه پشت پل خواجو از راه شبکههای اجتماعی اینترنتی انجام شد.
طراح این تجمع چه کسی یا چه کسانی بودهاند، بر من معلوم نیست؛ ولی مشخص است که کسانی که معمولا هر تجمعی را به جز آنچه شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی میکند، غیرقانونی میدانند این بار خاموش بودند و حتی در بازتاب آن کم نگذاشتند.
اطلاعات ما برای کشف باطن ماجرا تقریبا صفر است؛ ولی ظاهر ماجرای ۲۸ آبان را دیدهایم و میتوانیم تا حدودی آن را توصیف کنیم. من حدود ساعت ۱۱:۳۰ به تجمع رسیدم؛ دو ساعتی بعد از شروع رسمی آن.
جمعیت چند ده هزارنفری حاضر در آن ترکیب متنوعی داشتند. به نظرم تعداد روستاییان و اهالی خود شهر اصفهان برابر بودند. زنان کمتر از مردان بودند؛ ولی تعدادشان بسیار زیاد بود.
زنان چادری و غیرچادری به طور برابری حاضر بودند. به نظرم کسی برای تفریح یا حتی کنجکاوی آنجا نبود. خواسته تجمعکنندگان به رسایی روزهای پیشگفته شده بود و ویدئوهای بسیار از زارعانی که استوار سخن گفته بودند، پخش شده بود: زایندهرود به طور متداوم باید جاری باشد و حقابه ما به ما برگردانده شود.
کشاورزان به طور هوشمندانهای توانسته بودند خشکی زایندهرود و خطر آشکار و جدی فرونشست و در نتیجه آن تخریب حتمی شهر را نیز رسانهای کنند و طبیعتا مردم اصفهان را برای پشتیبانی از خود قانع کنند.
هرچند سیاسینبودن پدیدهها در کشوری مثل میهن ما تقریبا امری محال است؛ ولی کشاورزان و عامه مردم توانستند در ۲۸ آبان اجتماعیبودن و مدنیبودن مقابله با خشکی زایندهرود را به مخاطب خود یعنی حاکمیت بقبولانند و آن را به حکومت تحمیل کنند.
آنها شواهد بسیاری اقامه کرده بودند که ما نه بر حکومت بلکه از حکومت و از ریشههای آن هستیم و گواه آن شهیدان ما هستند که تصویرشان را مانند بیرق کاوه با خود آوردهایم.
این تجربه شگفت در چهار، پنج ساعتی که این تجمع برگزار شد، به شکل شگفتی کامیاب شد. نمایندگان کشاورزان برای نشاندادن پافشاری خود بر حقشان سخن خود را به رسم شیعیان مستند به روش امام حسین علیهالسلام کردند و خواندند که بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.
جدیت آنها را در راهی که شروع کردهاند، زمان نشان خواهد داد؛ ولی آورده مردم از این تجمع بسیار فراتر از محدوده جغرافیایی حوالی پل خواجو است. این روز میتواند سرمشقی برای تجمعات مردمی باشد؛ به گونهای که منافع مردمی در تضاد با منافع حکومتی نباشد؛ تبلوری از جمهور مردم.
اصفهان در تجمع ۲۸ آبان توانست حرف خود را خطاب به حکومت به شیوایی ابلاغ کند. از گذشته تاکنون ساکنان بالادست رودخانه از سویی و بهتازگی همسایگانی که چند سالی است آنها را پای سفره زایندهرود نشاندهاند، منافع خود را در تعارض با اصفهان میدانند. حتی مناطق دیگری از ایران مثل لرستان نگران از سرمشقشدن ماجرای انتقال آب به زایندهرود از سویی و همزبانی با اقوام لر بختیاری خود را در تعارض با جاریبودن زایندهرود پنداشتهاند.
باید منتظر ماند و دید این تعارض منافع چگونه مدیریت میشود؟ آیا میتوان امید داشت که نهادهای مردمی و صنفی استانهای درگیر ماجرا بتوانند مشکل را حل کنند یا باید به دولت امید داشت که راهی درست برگزینند. شاید فرصت مناسبی برای آزمودن راههای مردمی پیش آمده باشد.
مرحوم مهندس اکبر ترکان نوبتی گفته بود که کشور بههمریخته است و مثل پادگانی که فرمانده میدان دستور «پادگان بهجا» اعلام میکند و نیروها باید به جای مشخص خود بروند، نیاز است فرمان «پادگان بهجا» صادر شود.
از آن حرف 10 سالی گذشته است و نابجاییها افزونتر شده است. شاید پررنگترین و بدرنگترین و شومترینش آنچه به اصل زندهبودن برمیگردد و ستون زیستن است: هوا برای نفسکشیدن و آب برای نوشیدن. برای زیستن.
روز جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ اصفهان ممکن است در تاریخ اجتماعی و مدنی ایران روزی نهچندان دور ثبت شود. حق چیزی جز به قول عربها «وضع فی ما وضع له» نیست. کشاورزان حرف بیحسابی نمیزنند، حقابه خود را میخواهند.