عصرایران - هومان دوراندیش؛ اظهار نظرها دربارۀ دربی کسلکنندۀ تهران همچنان ادامه دارد. یکی میگوید ما کم نگذاشتیم در زمین، دیگری میگوید تقصیر داور بود، آنیکی میگوید چنان، اینیکی میگوید چنین!
چند روز دیگر این دربی هم به کلی فراموش میشود و میرویم تا دربی بعدی! یعنی کمی قبل از دربی بعدی، دوباره هیاهوی بسیار برای هیچ آغاز میشود و نهایتا مسابقهای ناجذاب و یأسآور را تماشا خواهیم کرد.
خوشبختانه الان دیگر دهههای 60 و 70 نیست و بسیاری از مردم تفریحات دیگری دارند. آن سالها تفریح اصلی بسیاری از جوانان، جام باشگاههای تهران بود و مسابقات لیگ. الان هم هواداران فوتبال داخلی پرشمارند، اما نه مثل سابق.
نمیخواهم بگویم فوتبال افیون تودههاست و بساطش که پهن میشود، مردم از سیاست و مشکلات اصلی زندگیشان غافل میشوند. مسئله اتلاف وقت است. کسی که پول و بویژه وقتش را صرف چیزی میکند و نه لذتی میبرد نه چیزی یاد میگیرد، در واقع سرمایههای خودش را هدر داده است.
حالا پول به کنار. پولِ هدر رفته را میتوان دوباره به دست آورد. به دست هم نیاید، آسمان به زمین نمیآید. اما وقت اگر هدر برود، برای همیشه از دست رفته است. عمر ما شامل همین اوقاتی است که به آسانی هدر میروند.
آن که دربی بود؛ این هفته پرسپولیس با هوادار بازی دارد و استقلال با پیکان. بازی سرخابیها با دو تیم بیهویتِ قارچصفت. پیکان و هوادار، هیچ هواداری در کل این کشور ندارند. دو تیم مطلقا بیتماشاگر، که چند صباحی در فوتبال ایران سر بر آوردهاند و چندی دگر هم به تاریخ میپیوندند.
چرا یک نوجوان یا جوان ایرانی باید یکساعتونیم از وقتش را صرف تماشای بازی این دو تیم بکند؟ آدم باید خیلی خوششانس باشد که با تماشای بازی پرسپولیس و هوادار (تیم پانزدهم جدول لیگ)، لذت فوتبال را بچشد. اگر قرار بر چشیدن لذت فوتبال باشد، چرا بازیهای مهم لیگ برتر انگلیس یا لیگ قهرمانان یا سری آ را تماشا نکنیم؟
ممکن است خوانندۀ این یادداشت، این حرفها را محصول کبر سن نویسنده بداند. جوان در حال تجربۀ جهان است. بخشی از جهان هم جهان فوتبال است و فرد فوتبالدوست هم به هر حال درگیر تماشای فوتبال داخلی کشورش میشود. یعنی بحث پرسپولیس و هوادار مطرح نیست؛ بحث هواداری از پرسپولیس در میان است!
کسی که در سنین پانزده تا سی سالگی است، پتانسیل بالایی برای مهرورزی دارد و وقتی که عاشقانه بازی بیکیفیت تیم محبوبش با فلان تیم گمنام را تماشا میکند، در واقع در حال شکوفا کردن توان مهرورزیاش خودش است. دل دادن به فلان تیم و فلان بازیکن، با شادی آنها شاد شدن و غم آنها را خوردن، مصادیقی از مهرورزی انسانیاند.
در این نکته تردیدی نیست، ولی با این حال هر طور که حساب کنیم، دل دادن به لیگ برتر فوتبال ایران بیشتر مصداق اتلاف وقت است. اتفاقا این جوانان هستند که باید قدر وقتشان را بدانند. پیرمرد هفتاد-هشتاد ساله اگر وقتش را با تماشای بازیهای این لیگ سپری کند، ایرادی ندارد. او اساسا در وقت اضافیِ بازیِ زندگی به سر میبرد ولی یک جوان سی ساله هنوز در نیمۀ اول این بازی است. اوست که باید قدر فرصتها را بداند.
زمان زیادی که در طول یک فصل لیگ برتر با تماشای بازی تیمها و خواندن اخبار قبل و بعد هر بازی تلف میشود، میتواند خرج علماندوزی، زبانآموزی، آموختن فن و هنری خاص، مطالعۀ آزاد و یا اصلا ورزش کردن شود. پرداختن جدی به کوهنوردی و دوچرخهسواری و شنا کردن، هزار بار بهتر از تماشای بازیهای نادلچسب این لیگ غمانگیز است.
در فیلم اره (saw) کسی به دیگری میگوید: «تجربه معلم بیرحمی است؛ اول امتحان میگیرد، بعد درس میدهد.» هر دانشآموز و دانشجویی، بعدها متوجه ارزش وقت از دست رفته بابت تماشای بازیهای کماهمیت و ملالآور فوتبال داخلی ایران میشود. بعدها، که وقت و فرصت کمتری دارد.
نمیخواهم به فوتبالدوستان بگویم به جای تماشای فوتبال بروید فیزیک و نجوم و ادبیات بخوانید یا ساز زدن یاد بگیرید و یا راه و رسم شکستن شاخ غول را بیاموزید. نکتهام این است که فوتبالدوستان باید فوتبالدوستیشان را خرج فوتبالهای تماشایی کنند. اگر چنین ملاحظهای در کار باشد، هم وقت کمتری صرف تماشای فوتبال میشود، هم لذت بیشتری از تماشای بازیهای فوتبال نصیب فرد فوتبالدوست میشود.
در هر چیزی قناعت پیشه کنیم، با یک تیر دو نشان زدهایم. یعنی وقت بیشتر و لذت بیشتر نصیبمان خواهد شد. هر هفته تماشای یکی دو بازی مهم خارجی، نه فقط مایه اتلاف وقت نیست، بلکه لذت تماشای فوتبال را بیشتر میکند. ولی وقتی یکی دو بازی حساس و مهم خارجی، جای خودش را سه چهار بازی خارجی و دو سه بازی داخلی میدهد، اوقات آدمی خاک بر سر و حبط میشود! حبطی که نتیجۀ خبط است.
خبط یعنی به بیراهه رفتن. هدر دادن وقت و عمر بابت تماشای مسابقاتی که جزو نازیباترین بازیهای فوتبال در سراسر کرۀ ارض هستند، مصداق بارز رفتن از بیراهه است. عمر آدمیزاد کوتاه است. چوب حراج به عمرمان نزنیم و در خرج کردن وقتمان خسیس باشیم. هر شبانه روز 24 ساعت بیشتر نیست.