عصر ایران؛ هومان دورانديش- در یادداشت «فوتبال داخلی را تماشا نکنید»، به این نکته پرداخته شد که مسابقات فوتبال داخلی، غالبا فینفسه ارزش دیدن ندارند. یعنی فاقد زیبایی و کیفیت قابل قبول هستند.
البته آدم حتی اگر عمیقا غرق تیلهبازی هم بشود، بالاخره در آن بازی هم هیجانی مییابد و با آن مشغول میشود. ولی به هر حال این نیز پندی است که وقتمان را صرف تماشای فوتبالی کنیم که ذاتا دیدنی است و جدا از لذت تماشا، نکتههایی هم به بینندگانش میآموزد.
یک سال قبل از اینکه کرونا ورزشگاههای فوتبال را خالی از تماشاگر کند، تلویزیون خودمان بازی تیمهای تاتنهام و نیوکاسل در هفتۀ اول لیگ برتر انگلستان را پخش میکرد. بازي در ورزشگاه سنت جيمز پارك در شهر بندري نيوكاسل برگزار ميشد و تاتنهام 2 بر 1 از نيوكاسل جلو بود.
کمی قبلتر از این بازی، در لیگ برتر فوتبال ایران درگیریهای شدیدی بین تماشاگران استقلال و تراکتورسازی و نیز پرسپولیس و استقلال خوزستان پیش آمده بود.
قديمترها، وقتي مجلۀ وزين دنياي ورزش گزارش يك بازي فوتبال را منتشر ميكرد، در انتهاي فهرست بازيكنان دو تيم و داوران بازي، كيفيت هوا و زمين و غيره را هم درج ميكرد. مثلاً مينوشت: هوا ابري، چمن عالي. يا: هوا باراني، چمن خوب. بازي نيوكاسل و تاتنهام در چمني مرغوب و هوايي عالي برگزار ميشد؛ هوايي كه تا دقيقه 70 ابري بود و كمكم آفتابي شد.
نكتۀ مهم در اين بازي، وقتي كه فضاي مسابقه را با فضاي پرتنش و پر از دشنام بسیاری از مسابقات اخير ليگ برتر خودمان مقايسه ميكردیم، حال خوب تماشاگران بود. نيوكاسل تيم ميزبان بود و تقريباً بازي را باخته بود ولي چهرۀ زنان و مردان تماشاگر مسابقه از روي سكوها، هيچ نشاني از خشم و خشونت نداشت.
انگار مردم شهر نيوكاسل در يك عصر دلپذير به ورزشگاه سنت جيمز پارك آمده بودند تا از تماشاي مسابقل تيمشان لذت ببرند. برد و باخت گويا برايشان اولويت نداشت و هدفشان اين بود كه با حضور در ورزشگاه، وقتشان خوش شود. در حال تماشاي بازي، راحت ميخوردند و مينوشیدند و ميخندیدند و گپ ميزدند.
ظاهراً حالشان خوب بود و فوتبال ميدیدند تا حال خوبشان خوبتر شود. يا دست كم با تماشاي يك بازي زيبا، لختي از سختيِ زندگي فاصله بگيرند و اندوه مصائب روزمره را نود دقيقه فراموش كنند.
نيوكاسل شهري كارگري است و در چند قرن گذشته، معدنكاران يكي از نيروهاي اجتماعي مهم اين شهر بودهاند. كارگران معدن، قاعدتاً مثل سرمايهداران والاستريت غرق در خوشبختيِ ناشي از رفاه چشمگير نيستند؛ ولي قرن بيستويكم هم مثل قرن نوزدهم نيست كه "ليبراليسم بيرحم منچستري" رُس كارگران را كشيده بود و دمار از روزگارشان برآورده بود.
از تقابل سوسياليسم و كمونيسم و ماركسيسم و سنديكاليسم و فابيانيسم و ... با سرمايهداري در نيمۀ دوم قرن نوزدهم و نيمۀ اول قرن بيستم، به تدريج نوعي سرمايهداري تعديل شده در بريتانيا شكل گرفت كه مهمترين نمودهايش قدرتمندتر شدن حزب كارگر و تزريق ملاحظات رفاهي به سياستهاي اقتصادي دولتهاي بريتانيا بود.
اقتصاد كينزي، كه قائل به مداخله بيشتر دولت در امور اجتماعي و اقتصادي بود، در دوران پس از جنگ جهاني دوم در انگلستان (بريتانيا) هم كموبيش تاثير خودش را بر جاي گذاشت و ظلم كاپيتاليستي قرن نوزدهم را تا حد زيادي مهار و تعديل كرد.
البته با ظهور مارگارت تاچر، نئوليبراليسم در صدد احياي ليبراليسم اقتصادي كلاسيك برآمد و ورق برگشت. يعني روند رو به رشد رضايت كارگران، جاي خودش را به نارضايتي دراز و دامنهداري داد كه تا اوايل دهۀ 1990 ادامه يافت. اما فشار انتقادات، تاچر را به دست همدستانش سرنگون كرد و از اواسط دهۀ 90 میلادی، توني بلر چپگرا نخست وزير بريتانيا شد. و اين يعني احياي روند اقتصادي كلياي كه فیالفور به سود كارگران و ساير نيروهاي اجتماعي ناسرمايهدار بود.
كافي است آرامش توام با لذت تماشاگران آن مسابقۀ نيوكاسل و تاتنهام را مقايسه كنيم با تنش رفتار تماشاگران مسابقه پرسپوليس و استقلال خوزستان در همان سال؛ تنشي كه ظاهرا ريشه در وقایع ديدار پرسپوليس و فولاد خوزستان داشت اما ریشههای اصلیاش در بیرون از ورزشگاه بود. در بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان، تماشاگران نيامده بودند فوتبال ببيند و از زندگي لذت ببرند. آمده بودند براي تخليۀ خشمی که در وجودشان موج میزد.
از سخن اصلي دور نيفتم. داشتم ميگفتم كه سرمايهداري بيرحم بريتانيا اصلاح شد و همين امر در حال خوش كارگران شهر نيوكاسل بيتاثير نبوده است. در ليگ برتر جزيره، تيمهاي متعددي هستند كه تماشاگران كارگري دارند. بين اصلاح سرمايهداري و حضور مشتاق و لبريز كارگران در ورزشگاهها، آن هم با قيافههاي خندان و دلهاي شادان، نسبتي وجود دارد.
اصولاً هر جا كه اصلاحات عملاً جواب بدهد و در حد لفاظي و حرفدرماني باقي نماند، حال مردم خوب ميشود. خشم و خشونت شهروندان فروكش ميكند و هر كسي از فرط خشم و نارضايتي از زندگي، به دنبال بهانهاي نيست تا پيراهن و ساير لباسهای ديگران را پرچم كند!
در بازی استقلال و تراكتورسازي تبريز در همان فصل لیگ برتر ایران نيز چنين گرايشي در شعارهاي تماشاگران مشهود بود. شعارهاي قومي و سياسي و غيره. كاري ندارم كه علل يا دلايل اين شعارها چيست. نكتهام اين است كه فوتبال ديدن در چنين فضايي، ربط چنداني به لذت تماشاي يك مسابقه فوتبال پيدا نميكند.
اينكه درباره شعارهاي سياسي و قومي تماشاگران چه حكمي بايد كرد، مسئلهاي ديگر است كه احتمالاً هر كسي بنا به نظرگاه سياسي و اجتماعي و فكري خودش، رأي و داوري خاصي دربارۀ اين موضوع دارد؛ اما آيا آنچه در مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران در دوران پیش از کرونا در تهران و تبریز و اهواز و انزلی میدیدیم و میشنيديم، دال بر خوشبختي و رضايت و حال خوش تماشاگران فوتبال در ايران بود؟
الان هم اگر مسابقات لیگ برتر با حضور تماشاگران شود، آش همان است و کاسه همان.
اينكه فضاي ورزشگاههاي فوتبال تا چه حد آينه جامعه ايرانند، سوال مهمي است البته. قطعاً آينه تمامنمايي نيستند؛ ولي اگر زنان در ورزشگاهها حضور داشتند، آيا تضميني بود كه شاهد كنشهاي اعتراضي زنانه نباشيم؟
نميخواهم به اين تصور عمومي دامن بزنم كه در غرب همه چيز خوب است و اينجا هيچ چيز روبهراه نيست. اين تصور البته عاميانه و ايدئولوژيك است؛ اما منكر اين واقعيت هم نميتوان شد كه آنجا چيزي هست كه دست ما از آن كوتاه است. آن چيز چيست؟ كارآمدي يا اصلاحپذيري امور يا مديريت علمي يا همه اينها و چيزهايي ديگر؟ اين بحث البته بحثي صد ساله در جامعۀ ايران است و همين صد ساله بودن قدمتش، نشان ميدهد چيزي در كار و بار ما ايرانيان كم است.
حال بد تماشاگران ايراني در مسابقات لیگ برتر، در كنار حال خوب تماشاگران آن مسابقۀ نيوكاسل و تاتنهام و یا حال خوش انبوه کارگران طرفدار بورسیا دورتموند هنگام تماشای بازیهای این تیم در بوندسلیگا و احساس خوشبختی تماشاگران پاری سن ژرمن در شهر زیبای پاریس، هر ایراندوستی را به تأمل وامیدارد که چرا فوتبال دوستان تهران و تبریز و خوزستان نباید مثل پاریسیها و دورتموندیها (یا حتی اهالی نیوکاسل) شاد و فوتبال را با لذت تماشا کنند نه با نفرت.
به هر حال فوتبال بیکیفیت در کنار انبوه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، نقش مهمی در نارضایتی تماشاگر ایرانی دارد.
کسی که آمده است خشم ناشی از مشکلات زندگیاش را با خشونت کلامی در ورزشگاه تخلیه کند، وقتی که نود دقیقه هم یک بازی نچسب و نازیبا را تماشا میکند، اگر بازی در روند طبیعی خودش دچار تنش شود، کاملا مستعد این است که خشونت کلامیاش را به خشونت فیزیکی تبدیل کند.
یا دست کم خشونت کلامیِ فوتبالیاش به شعارهای غیر فوتبالی تند و تیز بدل میشود؛ چیزی که در دو سه سال ماقبل کرونا، بارها در مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران مشاهد شد.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد تماشای فوتبال زیبا و دیدنی و پرهیز از تماشای مسابقات زشت و اعصابخردکن داخلی، توصیۀ مفیدی است که دست کم به کار فوتبال دوستانی میآید که از وادی "طرفداری" به مرحلۀ "تماشاگری" رسیدهاند.
یعنی بیش از اینکه طرفدار این یا آن تیم باشند، تماشاگر فوتبالاند. تماشاگر راستین هم علاقهای به تماشای فوتبال زشت و ضعیف ندارد.
باری، با همه مصائب و تلخيهاي موجود، نااميدي را باید نفرين كرد؛ كه خواجۀ شيراز فرموده است: اي دل غمديده حالت به شود، دل بد مكن/ دائماً يكسان نباشد حال دوران غم مخور.
راستي در آن مسابقه، نيوكاسل در زمین خودش 2 بر 1 به تاتنهام باخت و تماشاگران دو تيم، در كمال آرامش ورزشگاه را ترك كردند و به خانه رفتند.