عصر ایران؛ سجاد بهزادی- گفته می شود یک طبقه متوسط وابسته نمی تواند به توسعه و آزادی کشورش کمک کند و در نهایت محکوم به زوال است. برخی صاحبنظران، این موضوع را یکی از نشانههای طبقه متوسط سقوط کرده جامعه ایران نیز میدانند.
بر این اساس نویسنده با تبیین وضعیت طبقه متوسط در جامعه بحران زده امروز ایران، در هر یادداشت که همگی مستقل از هم نوشته می شوند یک پرسش جداگانه ای را طرح می کند؟
پرسش چهارم: آیا طبقه متوسط می تواند یک دولت رانتیر را به چالش بکشد؟
دولت رانتیر به دولت هایی اطلاق می شود که تلاش می کنند ثبات و مشروعیت خود را از طریق رانت تثبیت کنند و رانت به مثابه چرخه ای در اقتصاد ، دولت سازی را شکل وتقویت می کند.طبقه متوسط ایران گرچه در دوره هایی از تاریخ خود، میان دولت های رانتیر گرفتار شد اما همواره تلاش داشته است ارزش های خود را حفظ کند و سبک اندیشه و زندگی خود را به دولت های رانتی نیز تحمیل کند.
اما وقتی درآمد نفت به عنوان بزرگترین کالای رانتی دولت های رانتیسم کاهش می یابد، طبقه متوسط وابسته به نفت نیز زمین می خورد.
امروز وضعیت فروش نفت ایران تعریفی ندارد اما با این حال گفته می شود در بودجه سال ۱۴۰۱ فروش روزانه یک میلیون بشکه نفت ۶۰ دلاری پیشبینی شده است. این در حالی است که پیشبینی این میزان از صادرات نفت و نیز قیمت آن به علاوه امکان وصول آن پول از نظر برخی کارشناسان محل تردید است.
اگر مذاکرات برجامی به نتیجه نرسد، پیش بینی می شود نه تنها وضعیت ما مانند گذشته وارد فاز تحریمهای سازمان ملل میشود بلکه هرگز نخواهیم توانست روزانه یک میلیون بشکه نفت را هم به فروش برسانیم.
اگر توافقی صورت نگیرد، قطعا سختگیری ها آنقدر بیش تر خواهد شد که حتی نخواهیم توانست به صورت غیر رسمی نیز نفت خود را بفروشیم و میزان صادرات ما در خوشبینانه ترین حالت همان ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار بشکه خواهد بود.
کشور ما به شدت وابسته به نفت است و درآمدهای نفتی همه تاروپود مناسبات اقتصادی- اجتماعی جامعة ایرانی را متأثر ساخته است.
در ایران طبقة متوسط جدید از بطن تولید زاده نشده است، این طبقه عمدتاً ناشی از گسترش نظام آموزشی و گسترش شهرنشینی است و هیچ یک از این پدیده ها در رابطه مستقیم با تولید اقتصادی شکل نگرفته اند، بلکه منشأ این پدیده ها در رانت نفت است.
با ورود نفت و مدیریت نفتی، اگر چه دولت های رانتیر در ایران برای مشروعیت بخشی به کارکردهای خود، طبقه متوسط را خواسته و یا ناخواسته مورد حمایت قرار داده اند؛ اما این روند سبب وابستگی طبقه متوسط جدید ایران به درآمدهای نفتی نیز شده و حیات این طبقه با بحران درآمدهای نفتی به خطر افتاده است.
وقتی یک طبقه حیات وهویت خود را در خطر می بیند و با فقر دست وپنجه نرم می کند نمی تواند دولت ها را به چالش بکشد.
طبقه متوسط در ایران مانند کشورهای توسعه یافته زائیده سرمایه داری و دمکراسی نیست، بلکه این طبقه به مدد درآمدهای نفتی نفس می کشد.
دولت رانتیر نفتی، به صورت خواسته ویا ناخواسته نقش مهمی در شکل گیری، گسترش و ماهیت طبقه متوسط ایران داشته است.
حالا که درآمدهای نفتی ایران به حداقل رسیده است طبقه متوسط نیز مانند طبقه فرودست جامعه در بحران اقتصادی گرفتار شده است.
این طبقه اگر چه هنوز تا حدودی از منزلت نیفتاده است اما به شدت نگران مطالبات مدنی خود است و طرح آنها را بیش از هر زمان دیگر دور از دسترس می داند.
عدم تعادل، بی ثباتی طبقاتی وآشفتگی بخش های مهمی از جامعه امروز ایران نتیجه یک دولت رانتی است که نتوانست ثروت وقدرت را عادلانه توزیع کند. دولت بعنوان توزیع کننده رانت، استعداد طبقه متوسط را در راستای زینت حاکمیتی خود قرار داد و هرگز به صورت واقعی نخواست از دانایی و کارآمدی این طبقه استفاده کند.
از سالهای ۱۳۳۰ تا کنون که درآمدهای نفتی در جایگاه اصلیترین منبع درآمد دولت های رانتی در ایران قرار گرفته است؛ نه دولت توانسته است از وابستگی خود به نفت بکاهد و نه طبقه متوسط بدون درآمدهای نفتی دولت های رانتیر، پویا و مطالبه گر مانده است.حالا که کشور بدون نفت مانده، محک وآزمونی است برای هر دو.
آیا طبقه متوسط جامعه ایران می تواند بی اعتناء به "وضعیت اقتصادی" و تنها با اعتناء به "منزلت اجتماعی" خود، همچنان در دولت های رانتی موقعیت سازی کند؟ بنظر می رسد حل این مسئله بزرگ ترین چالش طبقه متوسط امروز جامعه ایران باشد.