عصرایران؛ محمد جلالی- تبلیغات سریال «جزیره» قبل از انتشار، ماهها آغاز شد و همه را به انتظار کشاند؛ میگفت با انبوهی از بازیگران مطرح از محمدرضا فروتن، میترا حجار، هنگامه قاضیانی گرفته تا اکبر زنجانپور، غزل شاکری، بهنام تشکر و حتی خواننده این روزهای پاپ ایران یعنی امیر مقاره آمده تا غوغا کند!
کارگردانش هم دارای کارنامهای با اقبال مردمی بود یعنی کسی که پایتخت را به شماره 6 رساند و در هر قسمت از آن مخاطبان فراوانی را به خود جذب کرد.
سیروس مقدم چهره شناخته شده سیمای جمهوری اسلامی ایران حالا پس از 14 هفته جزیره را به خط پایان رساند. پایانی که میگویند فصل اول آن است هرچند در همین ۱۴ قسمت نخست نیز چندان شاهکاری ارائه نشد...
فیلم با معرفی افراد شاهزاده شروع میشود افرادی از خانواده فردی به نام «شاهنگ»، کسانی که زندگیاشان تفاوت دارد، در پنت هاوس و در مرتفعترین برج کیش شنا میکنند و مردم عادی را به رسمیت نمیشناسند اما اختلاف و جنگ قدرت مثل موریانه به جانشان افتاده و دیوانهوار آنها را در گرداب مرگ فرو برده است، هر چند یک نفر از خودشان بارها و در قسمتهای مختلف آن را پیشبینی کرد ولی برای تداوم سریال بنا نیست کسی برای این پیشبینیها تره خورد کند!
سریال و فیلمهای ایران در این راستا کمک نبوده، مجموعههایی که همیشه شاهزاده و گدا را با تعاریف مختلف روبروی هم قرار میدهد از گنج قارون فردین گرفته تا همین جزیره که به تازگی به کار خود پایان داده است.
اینجا گدا، دختر روزنامهنگاری است که پروندهای قطور و اقتصادی دارد و به دلیل افشاگریهایش در روزنامه قرار است راهی زندان شود، هم از پول بدش نمیآید! و هم عاشق و دلداده فردی که شاهزاده است!
در این بین جزیره بنا دارد تا کیش را به سرزمینی رؤیایی تبدیل کند و از تمام امکانات آنجا بهره گرفته از هلیکوپتر و هواپیما تا دریا و کشتیهای تفریحی! هر چند در این راستا جلوههای کامپیوتری هم به وفور در آن دیده میشد و هواپیماها و بالگردهای مجلل چیزی جز حقههای کامپیوتری نبود.
در این سریال جلوههای ویژه سریال پایتخت به تصور کشیده شد. غرق شدن نقی و خانوادهاش را تصور کنید دقیقاً میتوان آن را با گرفتار شدن دو کاراکتر اصلی این سریال در دریا مقایسه نمود.
به نظر میرسد علی طالبآبادی نویسنده و سیروس مقدم کارگردان این مجموعه آنچه را که در پایتخت رخ داد با ژانر عاشقانه ترکیب کرده تا نمره قبولی پایتخت را در سریال جزیره ثبت کند اما این سکانس با چراهای فراوانی روبرو شد؟
- ارشدِ بیمار که همیشه یک بادیگارد و دکتر به همراه دارد و خود میداند که به تنهایی مرگ در انتظارش است چرا بیمقدمه دست به این کار میزند؟
- تنها با دو سه دیالوگ، «صحرا صراف» را راضی کند که با او همراه شود و او هم میپذیرد و آنها تک و تنها با یک کشتی خراب و دریای طوفانی روبرو میشوند تا عشق ایجاد گردد.
شتابزدگی در برخی از قسمتها هم دیده میشود آنجا که میترا حجار جملهای را به اشتباه میخواند و یک بار دیگر درست آن را تکرار میکند اما تدوینگر فراموش میکند که توپوق میتراحجار را حذف کند! و برخیها نوشتند که این توهین به شعور تماشاگر محسوب میشود!
به نظر میرسد نمیتوان به جزیره نمره قبولی داد؛ او از دل جامعه بلند نشده و بسیاری از مسائل آنها غریب و نامفهوم بود.
سریالها و فیلمها باید برگرفته از آن چیزی باشد که در جامعه رخ میدهد، اگر فیلم «قهرمان» یا «فروشنده» و یا «درباره الی» با اقبال جهانی روبرو میشود و جوایز بینالمللی میگیرد و اشک همه را برای کاراکترهایش در میآورد بدان دلیل است که کاری به داستان شاهزاده و گدا ندارد بلکه نگاه میکند امروز در جامعه چه خبر است؟
حتی در ژانرهای طنز و کمدی همین مسئله مصداق پیدا میکند به عنوان نمونه «گشت ارشاد 3» و «دینامیت» که حالا به فروش تاریخی ۴۰ میلیاردی رسیدهاند بدان دلیل است که موضوعش مسائل حال جامعه است، کسی که آن را میبیند با کاراکتر همزاد پنداری میکند.
صد البته که این مسئله را کارگردان جزیره کسی که پایتخت را به اقبالی بینظیر رسانده به خوبی میداند اما در جزیره نشد آنگونه که انتظار میرفت.
مهمترین مسئله که جزیره را در اقیانوسی از سؤالات بیجواب رها کرد مربوط به قسمت پایانی است. مگر میشود با هزاران پازل چیده نشده سریال را بیجواب گذاشت و باز هم موضوع جدیدی را مطرح نمود و مخاطب را مات و مبهوت رها کرد؟
آیا در فصلهای بعدی جزیره آن چیزی رخ خواهد داد که در تبلیغات بدان پرداخته شد؟ بیتردید داشتن بازیگران مطرح خود تضمینی برای فروش است اما اینکه داستان چه باشد بسیار مهمتر از اهمیت دادن به چهرههاست؟