عصر ایران ؛ نهال موسوی - اتفاقات عجیب سینمای ایران همچنان هر روز برای ما شگفتی در پی دارد. بعد از اختتامیه جشنواره فجر
رضا میرکریمی و
محمد حسین مهدویان دو کارگردان سینمای ایران که با فیلمهایشان در دورۀ اخیر جشنواره حضور داشتند، با انتشار متنهایی مبهم
از جشنواره فیلم فجر خداحافظی کردند! در یک جملۀ ساده باید گفت: «چه لوس!»
رضا میرکریمی با انتشار عکسی از سیمرغ، در صفحه اینستاگرامش نوشت: «سیمرغ آخر و جشنوارهای که دیگر نیست... .» و مهدویان هم نوشت: "جشنواره فیلم فجر برای من تمام شده. از دوران حضورم در جشنواره یادگارهای زیادی دارم. بیشتر از دو سیمرغی که گرفتهام. خاطرات بدش را از خودم دور میکنم تا جشنواره را با خوشیهاش به یاد بیاورم و همیشه برایم زیبا باقی بماند. تا همینجا و همینقدر برایم کافی است. حالا دیگر سودایی در سر ندارم. فقط شوق سینماست که خالصتر از قبل وسوسهام میکند."
واقعا از تعجب دود از کلۀ آدم بلند میشود! در مورد میرکریمی باید گفت: "لطفا بس است این مدل کلی و مبهم حرف زدن و ژست معترض گرفتن!" فیلم شما جایزۀ بهترین کارگردانی را از جشنواره برده است حالا چرا این جشنواره دیگر جشنواره نیست؟ چرا فکر میکنی دیگر نیست؟ چرا تا زمانی که خودتان مدیر بخش بین المللی بودید همه چیز درست بود و امروز نیست؟ فیلمتان با بودجۀ فارابی ساخته شده و جایزه هم برده و ... دیگر برای شما باید چه کار کنند که نکردهاند؟
این تناقض عجیب شما را باید چگونه درک کرد؟! اگر جشنوارۀ فجر را دیگر جشنواره نمیدانی، خوب اصلا فیلمتان را در این جشنواره شرکت ندهید تا جا باز شود برای یک فیلمساز دیگر که شاید با حضورش در جشنواره، اتفاقاتی برای خودش و فیلمش شکل گیرد.
اگر راست میگویید از اآن عهد کنید موقع اکران فیلمتان به این دو جایزه که از جشنوارۀ فیلم فجر گرفته است هیچ اشارهای نکنید.
مورد دیگر هم محمد حسین مهدویان است که 7 سال پیاپی فیلم ساخته (با بودجههای دولتی، نهادی، سازمانی و ...) و هر 7 سال در
جشنوارۀ فجر بوده است. امسال البته به او جایزه ندادهاند و ایشان هم میگوید: «جشنواره فیلم فجر برای من تمام شده»!
باید به مهدویان گفت اتفاقا امسال واقعیترین برخورد با فیلم شما انجام گرفته و آن سیمرغهای قبلی که گرفتید و آن همه تعریف و تمجید در جشنوارههای قبلی یک نوع اغراق و حالت غیرعادی به همراه داشت و این توقع را در شما به وجود آورد که هر وقت در فجر باشید باید سیمرغی هم با خود ببرید!
نکتۀ تلخ ماجرا این است که همه طلبکارند! جایزه گرفته طلبکار است و معترض. جایزه نگرفته هم طلبکار است و معترض! آخر چگونه میشود؟
در حالی که صدها جوان سینماگر فیلم کوتاه و فارغالتحصیل سینما و ... در آرزوی به دست آوردن بودجه برای ساخت فیلم هستند، عزیزانی که با بودجههای آماده و زیاد، فیلمشان را میسازند و هیچ مشکلی از این بابت ندارند، بعد از جشنواره هم همیشه هم ناراضیاند و به گونهای برخورد میکنند که انگار حقشان را خوردهاند!
دامون قنبرزاده منتقد سینمایی در واکنش به خداحافظی رضا میرکریمی و محمدحسین مهدویان با جشنواره فجر در یادداشتی در اینستاگرام نوشت:
«نمیفهمم این چه جورش است که از جشنواره خداحافظی میکنند. مگر تشک کشتی است؟! طی یک روز و بعد از اختتامیۀ جشنوارۀ فجر، محمدحسین مهدویان و رضا میرکریمی با انتشار متنهایی جداگانه اعلام کردند دیگر در جشنواره حاضر نخواهند شد. حتی میرکریمی برای گرفتن جایزهاش به سالن هم نیامد. این یعنی از چه زمانی دقیقاً تصمیم گرفته بود خداحافظی کند؟ بعد از فرستادن فیلمش به جشنواره؟ یا دقیقاً بعد از اعلام جوایز؟ نمیشد این تصمیم را پیش از فرستادن فیلم گرفت؟ مهدویان ناگهان از کجا به چنین تصمیمی رسید؟ بعد از نگرفتن جایزه؟
بیایید تعارف را کنار بگذاریم. ما ایرانیها استاد این هستیم که خودمان را لوس کنیم؛ «جایزه نمیدهید؟ پس من هم قهر میکنم!»
به نظر میرسد رویکرد دو فیلمساز عزیز نیز چیزی شبیه این است. البته این فقط یک جنبۀ ماجراست. حالا اجازه بدهید بیتعارفتر باشم؛ ما ایرانیها استاد این نیز هستیم که سوراخ دعا را پیدا کنیم. وقتی پیدا کردیم دیگر تا آن سوراخ را به گشادی دهانۀ چاه نکنیم، بیخیال نمیشویم. حالا حکایت این عزیزان خداحافظیکرده از جشنواره است؛ خبر دارید که این عزیزان، هر دو درگیر سریالهایی هستند که قرار است در پلتفرمهای اینترنتی پخش شود. خب وقتی لقمهای حاضر و آماده وجود دارد که پول خوبی هم پشتش است، چرا آنها باید خودشان را علاف جشنوارهای کنند که معلوم نیست در انتهایش فیلمشان جایزه میگیرد یا نه. تازه اگر آن سیمرغ بلورین را بگیرند، به هیچ دردی هم نمیخورد جز اینکه بگذارندش لای در اتاقشان که مانع از بستهشدنش شود. پس سوراخ دعا یعنی همین سریالهای «هولو» که میپَرند توی گلو و حالا دیگر آنقدر این سوراخ گشاد شده که بیا و بنگر.
اصلاً نوش جانشان؛ بسازند و حال کنند. فیلم هم به جشنواره ندهند. مال دیگران را میبینیم. اما من هنوز جواب پرسشم را پیدا نکردهام: خداحافظی از جشنوارهای تکهپاره که سروتهش معلوم نیست، آنهم در حالی که یک سال به شروع جشنوارهی بعدی مانده، یعنی چه؟! خب نهایتش این است که شما دیگر شرکت نمیکنید... حالا اصلاً خداحافظی میکنید، دیگر اعلام کردنش چه معنایی دارد؟ ما ایرانیها یک عادت دیگر هم داریم؛ خیلی زیادی خودمان را جدی می گیریم.»
برای بدرقه این خداحافظی آهنگ احسان خواجه امیری را هم میگذاریم که میخواند:
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمیمانی، ای مانده بی من
تو را میسپارم به دل های خسته
تو را میسپارم به مینای مهتاب
تو را میسپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم، اگر شب شکسته
تو را میسپارم به رؤیای فردا...
توی گوگل بزنید نشانه های هوش هیجانی پایین تا ببینید که این کارگردان ها (و بسیاری از مردم ما) دچار پایین بودن هوش هیجانی هستن
وقتي الكي بهشون جايزه ميدن همين ميشه ديگه
براشون مشتبه شده كه جز برترين ها هستند متاسفم براي عملكرد جشنواره كه هركي سوراخ دعا پيدا كرده برنده شده
خدانگهدارتان !
فیلمم؟؟؟؟
اتفقا نبود فیلمسازهای تموم شده ای مثل شما اتفاق خوبیه برای سینما تا جا برای فیلمسازهای جوان با افکار نو باز بشه
خداحافظ تا همیشه انشالله
شاید بهشون برخورده یه فیلم اولی
انقدر خوب ظاهرشده و جوایز رو درو کرده!