عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در یادداشت "ورزش سیاسی است، چون صلح سیاسی است"، نوشتیم حق پیوند ورزش و سیاست در رشتههای ورزشی گوناگون، قانوناً بر عهدۀ فدراسیونهای جهانی متصدی این رشتههاست و چنین پیوندی در موارد استثنایی و حاد صورت میگیرد چراکه در غیر این صورت، رقابتهای ورزشی مکرراً باید به دلایل سیاسی تعطیل شوند.
همچنین آوردیم اگر برخی از اعضای این فدراسیونها خواهان گسترش دایرۀ پیوند ورزش و سیاستاند و به تشخیصات و تصمیمات فدراسیونهای جهانی در دنیای ورزش معترضاند، باید بکوشند وضع موجود را تغییر دهند و اگر تلاششان به جایی نرسید، در صورتی که واقعا برای اهداف سیاسیشان ارزش قائلند، منطقا باید سیاست را بر ورزش مقدم بدارند و قید حضور در این فدراسیونها را بزنند.
یکی از روزنامههای کشور، که همۀ امور عالم را از منظر "سیاستورزی انقلابی" میبیند، یادداشت مذکور را مصداق "شستن دستان خونآلود صهیونیستها" دانست. در حالی که آن یادداشت متضمن توضیح نگرش فیفا و یوفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و ... به مسألۀ جدایی یا پیوند ورزش و سیاست بود و محرومیت تیمهای ورزشی روسیه را – کشوری که دنیا را در معرض خطر جنگ جهانی سوم قرار داده - ناقض این نگرش بنیادین نمیدانست.
اما اینکه تیمهای ورزشی اسرائیلی را باید تحریم کرد یا نه، به خود تحریمکنندگان مربوط است. آن یادداشت این نکته را تشریح میکرد که چرا فیفا و یوفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و ... با اسرائیل چنان نمیکنند که با یوگسلاوی کردند یا با روسیه کردهاند.
کشورها یا اعضای ناراضی فدراسیونهای جهانی بابت "مسألۀ اسرائیل"، علاوه بر تحریم فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و حتی کمیتۀ بینالمللی المپیک به قصد تغییر رویۀ این نهادها، میتوانند از فدراسیونهای جهانی به دادگاه داوری ورزش (CAS) شکایت کنند بلکه در آنجا بتوانند حق عدم رویارویی با ورزشکاران و تیمهای اسرائیلی را به دست آورند. همچنین میتوانند از مکانیسمهای درونی فدراسیونهای جهانی استفاده کنند که در انتهای این یادداشت به آن میپردازیم.
اما دربارۀ "مسألۀ اسرائیل و ورزش" ذکر چند نکتۀ دیگر هم ضرورت دارد: اصولا با توجه به اینکه اسرائیل در ورزش جهان جایگاه درخوری ندارد، پرهیز از رقابت با ورزشکاران و تیمهای اسرائیلی، عملا به سود اسرائیل است. این اجتناب، معمولا یک پیروزی ناممکن را برای ورزش اسرائیل ممکن میسازد.
دوم اینکه، در دهههای 60 و 70 خورشیدی، کشتیگیران ایرانی با حریفان اسرائیلی خود مسابقه نمیدادند و دلیلش را هم اعلام میکردند. اما فضای فعلی ورزش دنیا با سه چهار دهه قبل فرق کرده است و همین موجب میشود فدراسیون کشتی یا جودوی ایران، دلیل عدم رویارویی با ورزشکار اسرائیلی را آسیبدیدگی ورزشکار ایرانی معرفی کند.
در مسابقات جهانی 1991 (یا شاید هم المپیک 1992)، وقتی که یکی از کشتیگیران ایران با حریف اسرائیلی مسابقه نداد و خبرنگاران دلیل این اجتناب را پرسیدند، محمدرضا طالقانی رییس وقت فدراسیون کشتی ایران به صراحت گفت ما اسرائیل را به عنوان یک کشور به رسمیت نمیشناسیم و با ورزشکارانش مسابقه نمیدهیم.
اما الآن روسای فدراسیونهای ورزشی ایران چنین حرفی نمیزنند و ناچارند بگویند ورزشکار ما آسیب دیده بود و نتوانست روی تشک برود. این چه جور به رسمیت نشناختنی است که حتی اعلام نمیشود؟
رسول خادم دقیقا به همین نکته اعتراض داشت و از ریاست فدراسیون کشتی استعفا کرد. او منتقد نحوهای از نفی اسرائیل بود که سه دهۀ قبل مشکلی برای ورزش ایران ایجاد نمیکرد اما الآن مشکلساز شده است.
سوم اینکه، اسرائیل مثل بعضی از کشورهای عربی منطقه، میکوشد ورزشکاران موفق یا نسبتا موفق کشورهای دیگر را جذب کند. جذب این ورزشکاران از سوی اسرائیل، در آینده موارد رویارویی ورزشی ایران و اسرائیل را بیشتر خواهد کرد و این معنایی ندارد جز تنگتر شدن حلقۀ محاصرۀ ورزشکاران غالبا توانمند ایرانی (در بعضی از ورزشهای انفرادی) از سوی ورزشکاران نه چندان توانمند اسرائیلی.
البته ممکن است گفته شود ورزش کشور ما هر هزینهای بابت نفی اسرائیل بپردازد، رواست. این هم دیدگاهی است ولی آیا در این خصوص نباید نظر جامعۀ ورزشکاران ایرانی و کلاً جامعۀ ایران را جویا شد؟
چهارم اینکه، آیا رقابت دو ورزشکار لزوما دال بر به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی ایران است؟ از آنجا که فدراسیونهای ورزشی مستقل از دولتها هستند، آیا منطقا نمیتوان حساب عملکرد فدراسیونهای ورزشی ایران را از سیاست دولت ایران جدا کرد؟
فدراسیون فوتبال و کشتی و ... ایران، ماهیتاً و قانوناً باید به فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و ... پاسخگو باشند نه به دولت ایران. بنابراین آیا ضروری است که دولت ایران مسؤولیت عملکرد فدراسیونهای ورزشی ایران را هم بر عهده بگیرد؟
اگر الآن ورزشکاران آلمانی با ورزشکاران روسی رقابت نمیکنند، به حکم فیفا و یوفا و اتحادیۀ جهانی کشتی است نه به حکم دولت آلمان و یا حتی فدراسیونهای ورزشی این کشور. یعنی اساساً راه ورود ورزشکاران روسیه به مسابقات بینالمللی مسدود شده است و به تبع این حکم، رویاروییهای دوستانه هم بین ورزشکاران آلمانی و روسی صورت نخواهد گرفت.
اما از معضل رویارویی ورزشکاران ایرانی و اسرائیلی که بگذریم، روزنامۀ مذکور دربارۀ تحریمهای روسیه نوشته است: «موضوع رفتار متناقض غرب درباره اقدام جنگی روسیه و جنگافروزی و اشغالگری رژیم صهیونیستی آشکار است. غرب در حالی ورزش و هنر را ابزار تحریم و فشار سیاسی و تبلیغاتی علیه روسیه کرده که روسیه یک هفته است جنگ را آغاز کرده؛ اما صهیونیستها 74 سال است به اشغال سرزمین فلسطین و آواره کردن میلیونها نفر و نسل کشی و جنایت مشغول است... آیا صلح و امنیت شهروندان در اوکراین ارزش است اما در فلسطین و منطقه، ضد ارزش که مافیای ورزشی زیر دست غرب، ورزشکاران معترض به جنایات صهیونیستها را مجازات و محروم میکنند؟»
معلوم نیست چرا نویسندۀ این نقد، فیفا و غرب را یکی میداند و مسئولیت تصمیم فیفا را متوجه غرب میکند؟ فیفا میزبانی جام جهانی 2018 را، به رغم نارضایتی کشورهای غربی، به روسیه اعطا کرد و بسیاری از کارشناسان غربی هنوز هم معتقدند روسیه آن میزبانی را با نفوذی که در فیفا داشت، بدست آورد. یعنی از طریق زد و بند و رشوه و غیره. اینفانتیو – رئیس فیفا – و ولادیمیر پوتین نیز در سالهای اخیر رابطۀ گرمی داشتند.
به هر حال روسیه هم مثل کشورهای غربی و عربی و کرۀ جنوبی و ژاپن در فیفا نفوذ دارد. نفوذ روسیه در اتحادیۀ جهانی کشتی هم زبانزد عام و خاص است. کشورهای صاحب فوتبال و کشتی، طبیعتاً در فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی نفوذ دارند ولی نفوذ به معنای حاکمیت نیست. حاکمیت بر دنیای فوتبال و کشتی، از آنِ فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی است نه از آنِ دولتهای روسیه و قطر و عربستان و برزیل و ژاپن و کرۀ جنوبی و آمریکا و اروپا.
همچنین، فلسطین در سازمان ملل به عنوان "دولت ناظر غیر عضو" حضور دارد و آمریکا و بریتانیا و فرانسه، به دلیل حمایتشان از اسرائیل، مخالف عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل بوده یا دست کم به آن رای ممتنع دادهاند. اما فلسطین یکی از اعضای فیفا است و جهان غرب نتوانسته مانع عضویت کشور فلسطین در فیفا شود.
بنابراین به نویسندۀ محترم جریدۀ مذکور، که ظاهراً در ازای عمل انجام نداده (یعنی تحقیق کافی) حق و حقوق میگیرد، باید گفت این تصور که زمام امور فیفا در دست کشورهای قدرتمند جهان غرب است، انگارهای دایی جان ناپلئونی است. بله، غرب در فیفا نفوذ دارد اما برزیل و آرژانتین و قطر و عربستان و روسیه و کرۀ جنوبی و ژاپن و حتی بعضی از کشورهای آفریقایی هم در فیفا نفوذ دارند.
سایر کشورهای عضو فیفا نیز با رای خودشان میتوانند در تعیین سیاستهای این نهاد ورزشی نقش داشته باشند. در سال 2015 فدراسیون فوتبال فلسطین میخواست طرح اخراج اسرائیل از فیفا را در کنگرۀ فیفا به رای بگذارد. اگر سهچهارم اعضای فیفا به درخواست فلسطین رای مثبت میدادند، فوتبال اسرائیل به سرنوشت فعلی فوتبال روسیه دچار میشد؛ اما خود مقامات فلسطینی در اثر اصرار آمریکا، از ارائۀ درخواستشان به کنگرۀ فیفا خودداری کردند.
فقدان محبوبیت اسرائیل در دنیای فوتبال چنان است که حتی جبرئیل رجوب، رئیس فدراسیون فوتبال فلسطین، دربارۀ نتیجۀ رایگیری احتمالی در کنگره فیفا گفت: «فکر نمیکنم چون فدراسیون فوتبال اسرائیل در چارچوب اروپا فعالیت دارد کشورهای اروپایی از اسرائیل حمایت کنند.»
فدراسیون فوتبال فلسطین در سال 2014 نیز میخواست طرح اخراج فوتبال اسرائیل از فیفا را در کنگرۀ فیفا مطرح کند که با وساطت بعضی کشورهای اروپایی، از این کار منصرف شد.
بنابراین، اگرچه هستۀ مرکزی قدرت در فیفا خواهان تعلیق فوتبال اسرائیل یا اخراج اسرائیل از فیفا نیست، ولی ساختار دموکراتیک فیفا به اعضای این سازمان اجازه میدهد چنین تصمیمی دربارۀ اسرائیل بگیرند.
پس تحریم اسرائیل از سوی فیفا، راه دارد و اگر فلسطینیها به جدّ پیگیر آن شوند، بسیار محتمل است که سهچهارم از 212 عضو فیفا، با رأی خودشان، تیم ملی و تیمهای باشگاهی اسرائیل را از حضور در دنیای فوتبال محروم کنند.
]
یافتن چنین راههایی و تلاش برای پیمودن آنها، به احتمال زیاد در دنیای کشتی و جودو و ... هم امکانپذیر است چراکه ساختار سایر فدراسیونهای جهانی ورزشهای گوناگون نیز نسبتا دموکراتیک است و رای اعضا در اتخاذ تصمیمات این فدراسیونها نقش دارد. شناختن و پیمودن این راهها، یعنی دیپلماسی ورزشی. دیپلماسی ورزشی همان چیزی است که رسول خادم خواستار تحقق آن بود.
حمایتهای مکرر کریس رونالدو از فلسطین و یا دست ندادن بوفون به عنوان کاپیتان تیم ملی ایتالیا با تل بن هایم، کاپیتان اسرائیل، در بازی ایتالیا و اسرائیل در مسابقات انتخابی جام جهانی 2018، به خوبی نشان میدهد اسرائیل در دنیای فوتبال محبوبیتی ندارد.
اسرائیل در سایر رشتههای ورزشی هم محبوبیتی ندارد چراکه در کل فاقد ورزشکاران برجسته و موفق است. اگر یوسین بولت و لیونل مسی و مایکل فلپس و بوایسار سایتیف اسرائیلی بودند، طبیعتا موقعیت اسرائیل در دنیای ورزش متفاوت از امروز میشد.
اینکه چرا ورزش حرفهای اسرائیل قادر به تولید ستارههای بزرگ نیست، بحث دیگری است ولی به هر حال این فقدان نیز در فقدان محبوبیت و موقعیت بالقوه ضعیف اسرائیل در جهان ورزش تاثیر بهسزایی داشته است و این اتفاقا از نیکبختیِ موافقان تحریم ورزش اسرائیل به دلایل سیاسی است.
مخلص کلام اینکه، اگر کسانی تمایل دارند اسرائیل در دنیای ورزش به سرنوشت فعلی روسیه دچار شود، باید با دنیای ورزش عمیقا آشنا باشند و با تکیه بر مقررات بنیادین فدراسیونهای جهانی، پروژۀ تحریم اسرائیل در رشتههای ورزشی گوناگون را پیگیری کنند.
به فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و ... نمیتوان گفت ایدئولوژی ما نافی به رسمیت شناختن اسرائیل است. کسانی که خواهان تحریم اسرائیل در جهان ورزشاند، باید ببینند مقررات مندرج در اساسنامه و سایر مصوبات فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و ... چطور ممکن است به سود فلسطین و به زیان اسرائیل تمام شوند.
در غیاب این دیپلماسی ورزشی، فقط ورزش ایران آسیب میبیند و نه تنها مشکلی برای اسرائیل ایجاد نمیشود، بلکه روند رو به رشدِ گلخانهایِ ورزش اسرائیل، در آینده آسیبهای بیشتری متوجه ورزش ایران خواهد کرد. بیتفاوتی نسبت به این آسیبها، نشانۀ کاردانی نیست.
فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی، آلت دست جهان غرب نیستند؛ نهادهایی مستقلاند که اعضایشان به صورت طبیعی در آنها نفوذ دارند. دعوت به پرهیز از موضع انقلابی و کاملا منفی در برابر این نهادها و استفاده از مقررات و مکانیسمهای درونی آنها برای تامین منافع ورزش ایران در عین اتخاذ موضع منفی نسبت به اسرائیل، دعوت به عقلانیت است نه "شستن دستان خونآلود صهیونیستها".
کسانی که میخواهند پیوند سیاست و ورزش در نگرش فیفا و اتحادیۀ جهانی کشتی و ...، به جنگافروزی روسیه محدود نماند و سرکوبگری اسرائیل در قبال فلسطینیها را نیز شامل شود، اگر نمیتوانند کل جهان اسلام و سایر کشورهای دوستدار فلسطین را به تحریم این نهادهای ورزشی دعوت کنند، ناگزیرند اتوریتۀ این نهادها را بپذیرند و در دل و ذیل این اتوریته، راهی برای گرفتار کردن اسرائیل به سرنوشت روسیه در دنیای ورزش پیدا کنند.