عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فروردین 1400 خورشیدی بیش از هر اتفاق دیگر متأثر از بیماری همهگیر کرونا بود. کمتوجهی به دستورالعملها در دومین سالگرد اپیدمی سبب شد نقشه کرونایی کشور که در 25 اسفند 1399 آبی و زرد شده بود در پایان 18تعطیلات نوروزی و در فروردین 1400 تقریباً به تمامی قرمز شود. خستگی یک سال خانهنشینی یا دور کاری و سفر نرفتن و شروع واکسیناسیون در دنیا و با تأخیر و در ابتدا قطره چکانی در ایران از ترس مردم کاسته و امید بر غلبۀ زودهنگام بر آن را ایجاد کرده بود.
در ایران البته فاز اول واکسناسیون تنها شامل کادر درمان میشد به اضافۀ افرادی که ارتباط مستقیم با کرونا داشتند و بدین ترتیب در فاز نخست هم پزشکان و پرستاران واکسن دریافت کردند و هم رفتگران؛ شاید اولین باری که در یک خدمت اجتماعی با پزشک و رفتگر در کنار هم قرار میگرفتند. شاید هم یادآور جامعۀ بیطبقۀ تخیلی در آغاز انقلاب 57.
مهمترین و پرحاشیهترین خبر سیاسی تعطیلات نوروزی در فروردین 1400 البته امضای سند همکاریهای راهبردی 25 ساله ایران و چین بود چون در پی آن موج فراگیری در چند شبکه ماهوارهای فارسیزبان و فضای مجازی به راه افتاد با این عنوان یا ادعا که «ایران را فروختند» تا جایی که به آن لقب قرارداد «ترکمن چین» هم داده شد تا یادآور «ترکمنچای» باشد.
سکوت صدا و سیما و زاویه با دولت روحانی یا ترجیح مقامات به توضیحات کلی در این باره و تعطیلات عید میدان را به تمامی به رسانههای خارجی سپرده بود.
جالب این که امضاکنندۀ تفاهم نامه با چین جواد ظریف بود که پای برجام هم امضا گذاشته بود؛ به گمان بسیاری این رویکرد نتیجه رفتار ترامپ بود که ایران را به ناگزیر به جانب شرق کشاند.
ترامپ رفته بود و دولت روحانی هم در آستانه رفتن بود اما تفاهمنامه 25 ساله با چین را وزیر خارجه دولت برجام امضا کرد حال آن که قبلتر گفته شده بود مسؤولیت اجرای آن با علی لاریجانی خواهد بود که در مذاکرات اولیه ریاست مجلس را بر عهده داشت.
چینیها نگران بودند با روی کار آمدن جو بایدن در کاخ سفید، ایران بار دیگر سراغ آمریکا و اروپا برود و فراموش کند روزهای سخت تحریمهای فلج کننده ترامپ به داد ما رسیدند و یادمان برود نفتمان را خرید و پول یا کالا داد یا نفت را انبار کرد.
به هر رو تفاهمنامه با چین انتخاب ناگزیری بود که اگر هم از منظر توسعه و توازن به تمامی قابل دفاع یا توجیه نبود با کلید واژۀ «بقا» اما اهمیت مییافت.
اتفاق مهم ارتباطی در فروردین 1400 تولد یک شبکه اجتماعی جدید بود: کلابهاوس که در آن افراد صدای خود را به اشتراک میگذارند و میتوانند در قالب اتاقهای مجازی به طور زنده با هم گفتوگو کنند. امکان مدرنی که سخت به دل نخبگان نشست و هر قدر شبکههای اجتماعی دیگر آمیخته با راست و دروغ و شایعه بود کلابهاوس قابل اطمینانتر به نظر میرسید.
هر چند تب وتاب اولیه آن کمی بعدتر فرونشست اما اگر انتخابات ریاست جمهوری با اِعمال شدید نظارت استصوابی همراه نبود و در فضای رقابتی برگزار میشد نقش این شبکه جدید بیشتر به چشم میآمد و البته در این فقره باید گفت به گوش میآمد چون متکی بر صداست نه کلمات. اگرچه در این صداها هم باز باید واژهها را شنید. مهمترین ویژگی کلابهاوس که سال پیش در یادداشت همکارمان رضا غبیشاوی هم به آن اشاره شد این است که آنچه منتشر میشود صدای زنده است و از اینرو در قیاس با خبرهای جعلی و غیر واقعی که مجال تشخیص صحت و نادرستی آن برای همگان فراهم نیست قابل اعتمادتر و قابل استنادتر است.
شوک بزرگ خبری در فروردین 1400 البته خودکشی آزاده نامداری مجری پر سروصدای تلویزیون بود که با چادر قهوهای شناخته شد و بعد نام او به خاطر ازدواج و طلاق از یک مجری پر سروصدای دیگر در رسانهها طرح شد و وقتی با همسر بعدی به سفری به سوییس رفت انتشار تصاویری از او که خلاف اخلاق هم نبود اما با ادعاهای قبلی سازگاری نداشت او را به لحاظ روحی دچار تلاطم کرد هر چند با توضیحات خود او که در جمع محارم بوده نباید این قدر گرفتار تشویش ذهنی میشد که دست به چنان اقدامی بزند.
فرزند رییس سازمان جوانان دورۀ خاتمی با او ازدواج کرده بود تا در آرامش و امنیت یک دوران پرالتهاب را پشت سر بگذارد اما او را با یک فرزند و داغی همیشگی تنها گذاشت و رفت.
دربارۀ این اتفاق، پارسال در همین تارنما نوشتم: «مقصر، آنهایی هستند که باری بیش از طاقت بر دوش او گذاشتند. مقصر جامعهای است که مجری تلویزیون را زیاده از حد جدی میگیرد. هر یک از ما ظرفیتی داریم و خودمان بیش از دیگران حدمان را میدانیم یا باید بدانیم. چه در عمل سیاسی و چه در رفتار اجتماعی و بیش از آن نباید لاف بزنیم.»
مثل موارد دیگر قرار بود جزییات تحقیقات بعدتر اعلام شوند اما در ایران خبرها چنان اخبار قبلی را می بلعند که مردم سرگرم رخدادهای تازه میشوند و سال به پایان رسید و نتیجه اعلام نشد یا شاید خانواده چنین خواسته بود اگرچه در پایان سال موضوع روز خودکشی یک زن جوان و مشهور دیگر – زهره فکور صبور بازیگر تلویزیون – بود.
اتفاق قابل توجه دیگر توقف سریال تلویزیونی «گاندو -2» دو روز پس از آن بود که محمد جواد ظریف وزیر وقت خارجه در «کلابهاوس» آن را «کاملاً دروغ» توصیف کرد.
دربارۀ توقف پخش سریالی که به دنبال تخریب مذاکره کنندگان بود این توضیح ارایه شد که فشار و توصیه در کار نبوده بلکه متوقف شده چون نیمهکاره بوده است و پس از این توضیح این ظن قوت گرفت که به قصد تأثیر گذاری بر انتخابات ریاست جمهوری است که دو ماه بعد برگزار میشد.
در فروردین 1400 همچنین سید یاسر خمینی خبر داد مقام معظم رهبری کاندیداتوری سید حسن خمینی برای انتخابات ریاست جمهوری را به صلاح ندانستهاند: « در ملاقات اخوی گرامی با مقام معظم رهبری در یکی از دیدارهای نوبهای ایشان کاندیداتوری اخوی در انتخابات را به صلاح ندانستند و با بیان این که حاج حسن آقا را مانند فرزند خود میدانند از ایشان خواستند در شرایط فعلی به این عرصه ورود نکنند و با توجه به این توصیه طبیعی است که تصمیم ایشان روشن است و یقیناً تصمیمی برای کاندیداتوری ندارند.»
هر چند نوادۀ امام خمینی اعلام نکرده بود چنین قصدی دارد یا نه و از خواست و اقبال دیگران سخن به میان میآمد و این خبر اگرچه احتمال نامزدی او را منتفی کرد اما از این رخداد به مثابه ورود سید حسن در قامت یک رجل سیاسی به سیاستورزی علنی یاد شد تا در آستانه 50 سالگی دیگر تنها در مناسبتها مطرح نشود. اتفاقی که به مثابه خروج سید حسن خمینی از سایه بود.