مخاطبان عصر ایران؛ منصور ایزدی- لولهکش به منزل همسایۀ حقوقبگیر ما آمد و برای تعویض مغزی شیرفلکه که 10دقیقه هم طول نکشید، 200هزار تومان گرفت.
امروز همسایه میگفت: فلانی! شرمندۀ زن و بچهام هستم. به دختر و پسرم که دارند بزرگ میشوند نگاه میکنم و غصهام میگیرد که با این حقوق ناچیز برای آیندهشان چکاری میتوانم بکنم؟ اصلاً کاری میتوانم بکنم؟ چند ماه است که همسرم را یک رستوران نتوانستهام ببرم. چکار کنم؟
فقیر شدن طبقۀ متوسط واقعاً اتفاق افتاده است و این به نفع فضای اقتصاد و جامعۀ کشور نیست. حقوقبگیران در اقشار کارگری و حتی کارمندی(به جز کارمندان دستگاههای خاص پولدار) هر سال با رنج بیشتری نسبت به سال قبل مواجه میشوند.
افزایش حقوقها و دستمزدها به هیچ عنوان متناسب با گرانیها نیست و این قدرت خرید است که هر روز دارد آب میرود. خرید مسکن، تعویض خودرو یا خرید ماشین نو برای بسیاری تبدیل به آرزو شده و یا منوط به اخذ وامهای متعدد که معنای آن هم چیزی جز گستش فقر نیست.
به راستی معنای فقر در قشر حقوقبگیر چیزی جز این است؟ چه اتفاقاتی در زندگی اقشار حقوقبگیر باید اتفاق بیفتد تا برخی به خود بیایند و برای رنج پیوسته و روزافزون این قشر فکری کنند؟
آیا حقوقبگیران گناه کردهاند که کاسب نیستند یا نتوانستند بشوند؟ آیا حقوقبگیران گناه کردهاند که وکیل و پزشک نیستند؟ آیا حقوقبگیران حق کسی را خوردهاند که ابتداییترین حقوقشان در حوزۀ اقتصادی طبق قانون اساسی، هر روز و هرسال دارد نقض میشود و جیبشان کوچکتر و فقیرتر میشوند؟
قشر حقوقبگیر هر روز دارد بیشتر فقیر میشود و این در حالی است که تنها افزایش حقوق، پاسخگو و ترمیمکنندۀ این آسیب نیست. قشر حقوقبگیر هم دغدغه دارد؛ قشر حقوقبگیر هم هزینه دارد؛ قشر حقوقبگیر هم دنبال بهترین زندگی برای خانواده و فرزندان خود است.
شرمندگی مرد حقوقبگیر خانواده و شکسته شدن غرور او به خاطر خودرو، مسکن و یا خرید برای خانواده، آسیبهای جبرانناپذیری برای جامعه و کشور دارد.
خرید میوه، خرید برنج، خرید اینترنت تلفن همراه، خرید عسل و مغز گردو، خرید اقلام بدیهی یک زندگی عادی از فروشگاه و ... همه تبدیل به رنجهای ریز و درشتی شده است که روح و روان قشر حقوقبگیر را نابود کرده است.
فکری برای این قشر حقوقبگیر کنید! اینها گناه نکردهاند که به خاطر شرایط روزگار، حقوقبگیر شدهاند!