یونس قیصیزاده (دانشآموخته دکتری روانشناسی)
به تازگی فیلمی کوتاه از دعوای چند دختر نوجوان در یکی از پارکهای بوشهر منتشر شده است که ضمن زد و خورد، یکی از آنها با قمهای در دست دیگران را تهدید میکند! اما چه تفاوتی دارد این اتفاق کجای ایران باشد؟ کما این که قبلتر نیز فیلمی مشابه از اصفهان منتشر شده بود و احتمالاً بعدتر فیلمهایی نظیر این از شهرهای دیگر نیز منتشر خواهد شد.
اینها شواهدی هستند که نشان میدهد تعداد قابل توجهی از فرزندان ما در تربیت اجتماعی و سلامت روانی دچار مشکل شدهاند، بهطوری که حتی چند دقیقه نیز نمیتوانند با حرف زدن و گفتوگو، با هم ارتباط گرفته و مشکل بین خودشان را حل کنند. البته عجیب هم نیست، چرا که یادگیری مشاهدهای آنها از رفتار بزرگترهای خود در جامعه، به آنها آموخته است که استفاده از قدرت و دعوا و نزاع یکی از راههای میانبُر و اولیه حل و فصل کردن مشکلات بین افراد و گروهها است!
وقتی که به سادگی انتقادات سیاسی و اجتماعی تحمل نمیشود و گفتوگو و تبادل نظر در سطوح سیاسی کشور به بنبست رسیده و عملاً یک جناح با ابزارهای قدرت و نظارتی که در دست داشته، بقیه را از صحنه بیرون انداخته و تکصدایی را حکمفرما نموده، از چند نوجوان کمتجربه چه انتظاری داریم که باب گفتوگو و مدارا و تحمل نظر دیگران را برای رفع اختلافات خود به کار گیرند؟!
اما با وجود آنچه در جامعه میگذرد، نمیتوان بار مسئولیت توجه و تربیت فرزندان را از دوش والدین برداشت.
در این بحبوحه که تربیت اجتماعی و حفظ سلامت روانی فرزندانمان دغدغه اصلی نهادهای آموزشی و فرهنگی و رسانهای رسمی کشور نیست و گویا آنها بیشتر دغدغه حفظ ظاهر آنان را دارند، بار اصلی تربیت اجتماعی و حفظ سلامتی روانی فرزندانمان مستقیماً بر دوش خانواده و والدین قراد دارد.
البته آنچه امروز در این زمینه شاهد هستیم، شاید به نوعی نتیجه وضعیت بغرنج اقتصادی و رفاهی جامعه باشد و چه بسا والدین در این وانفسا چنان درگیر فراهم آوردن حداقلهای زندگی و یا تامین خواستههای مادی عدیده فرزندان خود هستند و دغدغهی گذران روزها از این ستون به آن ستونِ سرِ ماه را دارند که آنچنانکه باید، جای خالی و خلوتی در ذهنشان برای پرداختن به این امور اساسی تربیتی باقی نمیماند!