۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۳۲۳۴
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۰۹-۰۶-۱۴۰۱
کد ۸۵۳۲۳۴
انتشار: ۱۱:۰۷ - ۰۹-۰۶-۱۴۰۱

 مرگ میخاییل گورباچف؛ چی می‌خواست، چی شد!

 مرگ میخاییل گورباچف؛ چی می‌خواست، چی شد!
در لندن تحت تأثیر آزادی کسب و کار و شادابی محیط قرار گرفت که به هیچ رو قابل قیاس با فضای بسته و عبوس اتحاد شوروی نبود و وقتی به دبیر کلی رسید آن رؤیا با او بود.

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که در غرب ستایش و در روسیه سرزنش می‌شد درگذشت؛ مردی که همه جای دنیا محبوب بود و در روسیه نه.

   هر چند میخاییل سرگویچ گورباچف به عنوان کسی که موجب فروپاشی اتحاد شوروی شد شناخته می‌شود اما در واقع آن که شوروی را به سوی فروپاشی برد و چسب اتحاد جمهوری‌ها را زدود بوریس یلتسین رییس جمهوری وقت فدراسیون روسیه بود که وقتی گورباچف در پی کودتایی سه روزه از حصر خانگی سه روزه در کریمه به مسکو بازگشت تصمیم گرفت دیگر اتحادی وجود نداشته باشد و از آن پس گورباچف رییس جمهوری اتحادی بود که دیگر نبود و بلاموضوع شد! در واقع یلتسین تخت اتحاد را از زیر پای گورباچف کشید و چشم باز کرد دید هر جمهوری رییسی دارد ولی اتحادیه ای دیگر نیست تا او رییس آن باشد. 

 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

   گورباچف از یک طرف دبیر کل حزب کمونیست بود و از سوی دیگر صدر هیات رییسه اتحاد جمهوری‌ها. او پس از شکست کودتای سه روزه اما به جای آن که به پارلمان برود و از آنها تشکر کند بر حفظ حزب کمونیست تاکید کرد و یلتسین هم خواستار انحلال حزب شد و هم برچیدن اتحادیه و گورباچوف بی آن‌که برکنار شود دیگر نهادی نداشت تا بر آن ریاست و رهبری کند و می‌توان گفت گورباچف بعد از کودتای سه روزه آن گورباچف قبل از کودتا نبود و در 72 ساعت ورق برگشت.

یلتسین که حالا فاتح میدان بود گورباچف را معلق و بلاموضوع کرده بود. بدین ترتیب گزاف نیست اگر گفته شود حیات سیاسی گورباچف یک بار در همان مرداد 1370 تمام شد و بار دیگر در دی ماه.  نوبت اول وقتی یلتسین از او یک رهبر بلاموضوع ساخت و نوبت دوم وقتی پایان اتحاد شوروی رسما اعلام شد.

  بر خلاف تصور غالب شوروی یک کشور نبود که به کشورهای مختلف تجزیه شود بلکه حاصل اتحاد جمهوری‌های مختلف با زور ارتش و سرکوب و به ضرب تزریق ایدیولوژی و با انکار ناسیونالیسم های منطقه‌ای بود و وقتی آن زور برداشته شد،اتحاد هم فروپاشید و نمی‌توان گفت گورباچف موجب تجزیه شوروی شد. بلکه، او آن زور را برداشت.

 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

   کاری که گورباچف کرد این بود که به هزینۀ بی‌حاصل برای رقابت در جنگ سرد با غرب پایان داد تا به زندگی مردم در روسیه و دیگر جمهوری‌های اتحاد شوروی سر و سامان داده شود.

  او در پی آ‌ن بود که تصویری انسانی از سوسیالیسم را به نمایش بگذارد و از ایدۀ «سوسیالیسم با چهرۀ انسانی» الکساندر دوبچک وام گرفته بود. او خیلی قبل تر دریافته بود که با این روش به جایی نمی‌رسند و او که مسیری طولانی از رانندگی ماشین‌های درو در کالخوزها - زمین‌های اشتراکی کشاورزی- تا بالاترین مناصب حزبی در پولیت بورو یا کمیتۀ سیاسی حزب را طی کرده بود دریافته بود ارزشی والاتر از احترام به انسان وجود ندارد.

   در دوران دبیرکلی یوری آندروپف و در چند سفر خارجی به این گوهر بیشتر پی برد و در لندن تحت تأثیر آزادی کسب و کار و شادابی محیط قرار گرفت که به هیچ رو قابل قیاس با فضای بسته و عبوس اتحاد شوروی نبود و وقتی به دبیر کلی رسید آن رؤیا با او بود. 

   نقل شده که در سال 1368 خورشیدی و درست در روزهایی که در میدان تیان‌آن‌من پکن تظاهرات اعتراضی برپا بود و البته قبل از سرکوب خون‌بار آن به چین رفته بود و پس از بازدید از دیوار چین خبرنگاری دربارۀ این اثر از او پرسید و پاسخ داد: "بسیار زیباست اما به قدر کافی بین مردم دیوار هست و اگر این دیوار به لحاظ نمادین و تاریخی توجیه داشته باشد دیگر دیوارها را باید از میان برداشت" و همان جا خبرنگار از او پرسید: حتی دیوار برلین؟ او بی‌درنگ پاسخ داد: چرا که نه!

   نقش او در فروریختن دیوار برلین و اتحاد دو آلمان از گورباچف یک شخصیت محبوب در این کشور ساخته تا جایی که آنگلا مرکل صدراعظم آلمان گفته است: او زندگی مرا تغییر داد.

   میخاییل گورباچف به لحاظ چهره هم خاص بود با یک ویژگی و آن همان لکه قرمز رنگ بر سر او بود (‌نائوس فلامئوس) که در کاریکاتورها بزرگ‌نمایی هم می‌شد.

   گورباچف به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی نبود در پی آن بود که کشورهایی که به زور به هم چسبانده شده بودند در یک اتحاد دموکراتیک مانند کشورهای مشترک‌المنافع به حیات خود ادامه دهند اما در عمل فروپاشید و روسیه به عنوان برادر بزرگ‌تر و قلدر باقی ماند.

  با این توضیحات مشخص می‌شود که چرا ولادیمیر پوتین احساس دوگانه‌ای در قبال او دارد اگرچه در مراسم رسمی همواره به او احترام گذاشته و امروز هم دفتر پوتین پیام تسلیت گرمی فرستاد چندان که در تولد 90 سالگی هم گورباچف را ستوده بود.

   اگر گورباچف نبود، اتحاد شوروی فرو نمی‌پاشید تا یلتسین در روسیه قدرت را در دست گیرد و اگر یلتسین هم نبود طبعا پوتین به قدرت نمی‌رسید. پوتین که یک جاسوس رده میانی کا‌گ‌ب در آلمان شرقی بود پس از فروپاشی شوروی برای گذران زندگی رانندۀ تاکسی هم شده بود اما وقتی یکی از دوستان او شهردار مسکو شد به خدمت اداری بازگشت و یلتسین بود که او را برکشید.

   نقل شده که گورباچف وقتی دانست در شوروی چه خبر است و با واقعیت‌ها چه می‌کنند که تصویر خود را بدون آن لکه شرابی بر سر دید. کسانی تصمیم گرفته بودند تصویر او را با روتوش منتشر کنند غافل از این که مدام با چهره‌های غربی ملاقات داشت و آن لکه قرمز همواره دیده می‌شد و همان جا دانست چقدر برای تحریف واقعیت تلاش می‌شود و امپراتوری شوروی تا چه حد به دروغ و انکار واقعیت و تبلیغات ساختگی آمیخته است.

  نوبت بعد و جدی‌تر اما هنگامی بود که دبد چه تلاشی در جریان است تا ابعاد فاجعه در نیروگاه اتمی چرنوبیل را پنهان کنند و بیش از همشه دریافت تمام استعدادها و توانایی‌ها در شوروی صرف کتمان یا تحریف واقعیت و تبلیغات سیاسی و ایدیولوژیک می‌شود. مردم گرفتار اولیات زندگی‌اند اگرچه مسکن و پاره‌ای نیازها تأمین شده اما کیفیت زندگی هرگز مثل غرب صنعتی نبود و بودجه ها صرف تبلیغات و تسلیحات و رقابت با آمریکا می‌شد.
 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

  نام گورباچف با دو اصطلاح گره خورده است: اولی پروسترویکا یا بازسازی اقتصادی و دومی گلاسنوست یا اصلاحات سیاسی و شفافیت و فضای باز مدنی. وضعیت بیمار اما وخیم‌تر از آن بود که این دو جراحی را تاب آورد و حاصل این شد که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بار دیگر به روسیه و کشورهایی تبدیل شد که استقلال خود را بازیافته بودند (نه آن که تجزیه شده باشند).

   در غرب به او  گوربی گفته می‌شد تا نشان دهند با او صمیمی‌اند و مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا که حامی کسب و کار آزاد در همۀ رده‌ها بود و در اقتصاد هم ترمی به اندیشه‌های اقتصادی او اختصاص دارد دربارۀ گورباچف گفته بود: "می‌توانیم با او داد‌و‌ستد کنیم و چه کسب‌وکاری هم به راه انداختیم: خاتمه دادن به جنگ سرد، بازگرداندن روسیه به جمع ملت‌های آزاد و آزاد کردن جمهوری‌های کوچکتری که آرزوی تعیین سرنوشت خود را داشتند." 

 مرگ میخاییل گورباچف؛ چی می‌خواست، چی شد! 

  شاید بتوان گفت گورباچف به دنبال آن بود که روسیه به کشوری مانند آلمان بدل شود و جمهوری‌های دیگر حول آن یک اتحاد جدید و دموکراتیک تشکیل دهند اما در عمل کشورهای اقماری رها شدند و روسیه هم با قدرت گرفتن پوتین رؤیای بازگشت به دوران تزار را از سر گرفت.

 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

   پوتین نه می‌تواند گورباچف را سرزنش کند چرا که اگر آن سیستم ادامه می‌یافت هرگز نوبت به سیاست‌ورزی یک جاسوس درجه دوم مانند او نمی‌رسید و  نه ستایش کند چون روسیۀ امروز با غرب درافتاده در حالی که گورباچف به دنبال آشتی با غرب بود. به جای ستایش اما همواره به او احترام گذاشته است.

  در ایران البته گورباچف شخصیت منفوری نبود. چرا که در پی اصلاحات سیاسی و اقتصادی بود و به تجاوز شوروی به افغانستان پایان داد و با استقلال جمهوری‌ها فرهنگ و زبان فارسی در کشورهایی چون تاجیکستان احیا شد. 

  نام گورباچف در ایران همچنین یادآور آخرین ماه‌های حیات بنیان‌گذار جمهوری اسلامی است که پیامی غیر سیاسی برای او فرستاد و به رهبر وقت شوروی یادآور شد مشکل شما فقدان باور به معنویت است. گورباچف اما برخوردی سیاسی با این پیام داشت و ادوارد شوارد نادزه وزیر خارجۀ خود را برای پاسخ به ایران فرستاد. امام اما یادآور شد من می‌خواستم پنجرۀ تازه‌ای به روی شما باز کنم و هدف من ارسال پیام سیاسی دربارۀ روابط دو کشور نبود و در میانۀ نشست هم دیگر ادامه نداد و جلسه تمام شد. 

   امام خمینی آن نشست را ترک می‌کند ولی در اخبار به گونه‌ای منتشر و نقل شد تا به روابط بین دو کشور آسیب نبیند. منظور امام روشن بود: کمونیسم به پایان راه رسیده به خدا و معنویت بازگردید. گورباچف اما خود را از چنین راهنمایی بی نیاز می‌دید و مواجهه سیاسی داشت و حتی حمل بر دخالت کرد حال آن که شیوه امام خمینی چنین نبود و امور سیاسی را به رییس جمهوری و وزیر خارجه واگذاشته بود و مقصودی فراتر داشت. 
 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

  در همان پیام بود که از رهبر شوروی خواست هیأتی را بفرستد تا با اندیشه های ملاصدرا و ابن عربی آشنا شود. نکتۀ بدیعی بود که یک مرجع تقلید شیعه به آشنایی با اندیشه‌های یک فیلسوف و یک شخصیت عرفانی که پاره‌ای مراجع دیگر با آنان بر سر مهر نیستند دعوت می‌کرد و همین هم تفاوت امام با دیگران و حتی مراجع وقت را نشان می‌داد.

   ناخرسندی امام از این رو بود که حس می‌کرد گورباچف روح پیام را درنیافته یا خود را به تجاهل و تغافل می‌زند چون به صراحت دعوت به متافیزیک و عبور از انکار خدا شده بود.  گورباچوف اما اگر چه در کودکی غسل تعمید داده شده بود تا پایان عمر یک خداناباور باقی ماند بر خلاف پوتین که اصرار دارد و البته بیشتر تظاهر می‌کند تا به عنوان یک مسیحی ارتدوکس شناخته شود هرچند کسی زیاد جدی نمی‌گیرد چون پوتین بر خلاف گورباچوف به عنوان یک چهرۀ متفکر شناخته نمی‌شود و بیشتر اهل عمل است و کار فکری را مشاوران او انجام می‌دهند.

  روی کار آمدن گورباچف و اصلاحات او در اواخر دهه ۶۰ خورشیدی روشن‌فکران چپ‌گرای ایران را نیز دچار تعارض جدی کرد. از یک سو می‌دیدند که مدینۀ فاضله و آرمان‌شهر آنان چگونه پیش چشم‌شان دارد آب می‌شود و این همان خانۀ همسایه بود که شاعری در اندازه و آوازۀ سایه -که به تازگی درگذشت- درباره آن سروده بود: دیرگاهی است که در خانۀ همسایۀ ما خوانده خروس و از جانب دیگر نمی‌توانستند با اصلاحات سیاسی و اقتصادی و وزش نسیم آزادی مخالفت کنند. روشن‌فکری چپ چه در ایران و چه جاهای دیگر جهان هیچ‌گاه مانند دوران گورباچف این گونه دچار تعارض نشده بود. چرا که تأیید آن انکار مدعاهای پیشین بود و مخالفت با آن هم نفی دموکراسی و آزادی.

 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

   با همین نگاه بود که در مهر 1370 خورشیدی فریبرز رییس‌دانا روشن‌فکر چپ‌گرای ایرانی در مجلۀ آدینه نوشت: «ناقوس مرگ شوروی را پس از طرح جا‌به‌جایی قدرت که کودتا نام گرفته گورباچف و یلتسین با هم به صدا درآوردند... مرگ اتحاد شوروی تدریجی بود و ناشی از مسمومیت با سیانور پروسترویکا. آغشته به شهد آزادی فردی و حاکمیت ملت‌ها.»

   نوبت دیگر که نام گورباچف در ایران بر سر زبان‌ها افتاد وقتی بود که سید محمد خاتمی رییس جمهوری شد و برخی رسانه‌های غربی او را به گورباچف تشبیه می‌کردند و همین شبیه‌سازی هم برای خاتمی و اصلاحات کم دردسر و سوء تفاهم ایجاد نکرد.

   همان موقع البته دکتر ابراهیم یزدی گفت اگر هم بتوان شبیه‌سازی کرد خاتمی را باید مانند خروشچف دانست نه گورباچف. چرا که خروشچف با دغدغۀ حفظ ساختار دست به اصلاحات زد ولی گورباچف به خود اصلاحات ولو به بهای تغییر ساختار بها می‌داد.

   گورباچف در واقع بیش از آن که دغدغۀ شوروی را داشته باشد نگران حزب کمونیست بود و این همان نکته‌ای است که بسیاری از آن غافل‌اند. حزب کمونیست اگر نبود او مراتب ترقی را طی نمی‌کرد و آن را دوست داشت و می‌خواست حزب را از آن گرداب نجات دهد.

   گورباچف هرگز از کمونیسم و سوسیالیسم دست نکشید اما می‌خواست یک سوسیالیسم انسانی را عرضه کند و همین وفاداری به حزب سبب شد بازی را به یلتسینی ببازد که هیچ ارادتی به حزب کمونیست نداشت و حزب را که منحل کرد دیگر حزبی رسمیت نداشت تا گورباچف دبیر کل آن باشد و اتحاد هم که فروپاشید اتحادی نبود که گورباچف رییس آن باشد.

  در این سال‌های آخر گورباچف وقت خود را صرف خاطره‌نویسی و فعالیت‌های فرهنگی و ادبی کرده بود و دربارۀ حملۀ روسیه به اوکراین نیز موضع صریحی از او دیده و شنیده نشد هر چند نوبت قبل و بر سر ماجرای کریمه در 1914 تقریبا از پوتین حمایت کرده بود. شاید به این خاطر که می‌دانست نقش تاریخی خود را ایفا کرده و تقبیح تجاوز روسیه به اوکراین یا تأیید آن تأثیر چندانی نخواهد داشت جز آن که او را پیرانه سر با دردسر رو‌به‌رو کند.

    با این حال می‌توان حدس زد در این سال‌ها که پوتین درصدد احیای روسیۀ تزاری است و جامۀ تزار پوشیده گورباچف با خود می‌گفته است: چی می‌خواستیم و چی شد! او به دنبال یک روسیۀ دموکراتیک و آزاد و شاید مدل آلمان و کشورهای دموکراتیک اسکاندیناوی بود و در عمل اما می‌دید که تزار بازگشته است. گورباچف اگرچه شاید می‌خواست از شوروی عبور کند اما نمی‌خواست به روسیۀ تزاری بازگردد.

 مرگ میخاییل گورباچوف؛ چی می‌خواست، چی شد!

   با این اوصاف جای شگفتی نخواهد بود که ولادیمیر پوتین نهایت احترام را برای پیکر گورباچف قایل شود. شاید بیشتر به این خاطر که پس از حمله به اوکراین موی دماغ او نشد.

   از شگفتی‌های سیاست همین است. گورباچف دنبال آن بود که شوروی را احیا کند اما شوروی مُرد! غرب از فروپاشی شوروی استقبال کرد و یک چند گمان بُرد که تحت حاکمیت یلتسین به غرب گرایش پیدا می‌کند و از شرق نشانی نمی‌ماند اما ناگهان پوتین سربرآورد که غرب را به چالش کشیده است.

   گورباچف اگرچه به روح پیام امام خمینی برای توجه به عرفان شرقی و ایرانی توجهی نکرد ولی از آموزه‌های همین عرفان یکی این است: موتوا قبل ان تموتوا: بمیرید قبل از آن که بمیرید! گورباچف هم مُرد قبل از آن که بمیرد. 31 سال قبل و همراه با مرگ اتحاد شوروی.

  

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۳۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
10
2
ملاصدرا بر جوهر تکیه دارد ولی اصل بر ماهیت است و ابن سینا درست میگفت
ملاصدرا فق جنگ بین مشاء و اشراق را تمام کرد ولی واقعیت اینه که ابن سینا درست میگفت
ابن عربی نیز به اشراق تمایل داشت اما باز هم مشاء درست بود
ناشناس
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۲:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
21
20
حداقل جمهوری هایش با هم نمیجنگیدند
اوکراین و روسیه در صلح بودند
و امریکا جرات لشگرکشی به خاورمیانه نداشت
و البته در برابر مذهبیون افراطی می ایستادند
شوروی از ابتدا یک اتحاد داوطلبانه بود
اگر نبود اصلا تجزیه هم نمیشد
نه که مدافع نظام شوروی باشم اما این صندلی شکسته ای که شما برای تماشای فروپاشی شوروی پیدا کرده اید خودش هم لق میزند و زهوارش در رفته است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
2
9
به مناسبت مرگ گورباچف بد نیست مستند رئیس جمهور آکتور سینما را پیشنهاد بدهیم ببینید بسیار زیبااست هرچند کار یک گروه با طرز فکر خاص است ولی حرفهای جالبی زده می شود که بسیار بیننده برای مساطل طرح شده مترادف داخلی می بیند دوست دارم تحلیل شما را هم بخوانیم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
31
20
گورباچف موفق نشد، چون تمام و کمال خودش را وقف غرب کرد
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
17
35
پوتین دیکتاتور قطعا شکست می خورد
nas
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
7
23
عالی مثل همیشه؛
و بیش از همشه دریافت تمام استعدادها و توانایی‌ها در شوروی صرف کتمان یا تحریف واقعیت و تبلیغات سیاسی و ایدیولوژیک می‌شود. مردم گرفتار اولیات زندگی‌اند
پرویز
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
8
19
مردی بس بزرگ که هیچ کس نفهمد
اگر مقایسه کنیم با پوتین حتی ماندلا کاری که ایشان کرد واز خون ریزی جلوگیری کرد بعدا تاریخ قضاوت خواهد کرد
اروپای شرقی شاید کل دنیا مدیون اوست
رضا ن.
Germany
۱۴:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
2
24
آقای خدیر دلیل اصلی چرخش سیاسی گورباچف به سوی غرب فشار اقتصادی فلج شده شوروی سابق بود که مردمش برای یک کیلو گوشت آنهم در ماه بایستی نصف روز صف میایستادند.گورباچف در مصاحبه ای که سندش هست گفت مجبور بوده رفرم کند چون اقتصاد ورشکسته کمونیستی به بن بست کامل رسیده بود و در حقیقت سیاست کمونیست ستیزی رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا با همکاری سفت و سخت عربستان در پائین آوردن قیمت نفت جهانی با افزایش تولید نفت عربستان باعث شدند که منبع درآمد نفتی شوروی سابق به صفر یا ناکافی برسد و فاجعه گرسنگی بزرگی در راه بود.
ناشناس
Moldova (Republic of)
۱۴:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
2
8
از خروشچف نام بردید.یادم آمد او در یکی از جلسات رسمی سازمان ملل کفشش را از پایش درآورد و روی میز کوبید(البته بخاطر همهمه ای آزارنده که حاضرین در موقع نطقش ایجادکرده بودند).در مجله گل آقا هم با آن لکه قرمز روی سر گورباچف دوسه باری شوخی شد.نقل است که ادوارد شواردنادزه هم وقتی به ایران آمد در دیدار با امام بشدت دست وپایش را گم کرده بودواضطراب شدیدی داشت.درضمن گورباچف با ایران رابطه خوبی داشت و ایران در زمان او اسلحه و زیردریایی از شوروی خرید.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۹
35
18
محض اطلاعتون این ژاپن و آلمان هستند که با شکست در جنگ جهانی دوم به کشورهای درجه دوم در حوزه سیاست تبدیل شدند و الا روسیه همچنان موقعیتش را در جهان حفظ کرده