این فیلم را به عقب برگردان
آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود که می دود
در دشت های دور
آنقدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین
زمین...
نه
به عقب تر برگرد!
بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید تصمیم دیگری گرفت
فکر کنم خدا هم این جغرافیا رو فراموش کرده !
مگر می شه ندیده باشه ؟