عصر ایران؛ یادداشت میهمان؛ محمدرضا زمرديان
١.واقعيتهای اجتماعی چه در معنای کلاسیک و دورکیمی آن و چه در فهمی که جامعه از معنای مصطلح آن دارد موجودیتی است که بدون درک آن نمیتوان رفتارهای اجتماعی و سیاسی را تحلیل و برای آن نسخه پیچی کرد. برای فهم این واقعیتها نیاز اول قرار گرفتن در سکویی است که بالاتر از هیجانات رفتاری امکان درک و تماشای صحنه بازی، صحنه گردانان و عوامل شکل دهنده رفتار قابل دیدن باشند.
٢.تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران پر است از جریانات به حقی که در اوج هیجانات اجتماعی و انقلابی دچار انحراف مسیر و نتایج به دور از اصول اولیه شده است. درس گرفتن از تاریخ و فهم واقعیتها، خواستهها و کشف مسیر درست مسئله مهمی است که متاسفانه این روزها به دلیل غلبه روایتهای جنگ رسانهای و عدم وجود فضا و فرصت تحلیل و بیان کارشناسی توسط صاحبان نظر و اندیشه یک معضل مهم شدهاست.
٣.واقعیت اعتراضات چیست؟ معترضان چه کسانی هستند؟ آیا منافق و تجزیه طلب و عوامل بیگانه هستند؟! بله قطعا آنها هم هستند! و ماهی خود را صید میکنند اما فروکاهی موضوع صرفا به این مسئله عواقب ناخوشایندی خواهد داشت.
٤.جریانهای اجتماعی در ایران طی دو دهه گذشته روند قابل مشاهدهای داشتهاند. بصورت مشخص دو جنبش بیشترین جذب و فعالترین حوزه را از آن خود کردهاند.
اولی جنبش زنان است. جنبشی که با تمام تبلیغات بیرونی، شکل گیری درونی جالبی دارد.
روندش پایین به بالا بوده و با گسترش تحصیلات بانوان، حضور در بازار کار و کسب هویت اجتماعی روندی رو به رشد داشته. این جریان، مطالبهگر حقوق خود برای ایفای نقش بیشتر است، غیر طبقاتی است و میان زنان از بافت حزب الهی تا ضد انقلاب با درصدهای مختلف، مطالباتی کم و بیش مشترک دارد که از آزادی پوشش تا حق طلاق را شامل میشود.
پاسخ ندادن به مطالبات این جنبش به رفتارهای معترضانه و پرخاشگرانه و ساختار شکنانه دامن زده است. موضوع حجاب بخش کوچکی از مطالبات این جنبش است که متاسفانه نه در حوزه فرهنگی و نه اجتماعی به نیازهای آن پاسخ درست داده نشد.
در حوزه فرهنگی ضعف جدی برای الگو سازی مدل مطلوب و در حوزه حکمرانی با نادیده انگاشتن اصل مسئله به جایی رسیدیم که امروز هستیم!
٥.جنبش ملی گرایی؛ این جنبش اگرچه با دخالت سلطنت طلبان به بیراهه هایی رفته اما همچنان فعال است. نشانه های فعالیت جدی تر آن را بخصوص در میان نسلهای جدید از ۱۰ تا ۱۵ سال اخیر بهتر میتوان رصد کرد.
این جنبش از تقدس بخشیدن به تمدن کهن تا رادیکالیزم ناسیونالیستی و سکولاریسم را در بر میگیرد که البته تلاش تندروانه کاتولیک تر از پاپها در نمادزدایی از تمدن کهن ایرانی بخصوص در آموزش و پرورش و صدا و سیما باعث فعالتر شدن جاذبه این جنبش شده است.
٦.جنبش های کارگری، قومی و ... نیز با همه حمایتهای بیرونی و ریشههای فعالیت جمعی جز در بخشهای کوچکی توفیق زیادی نداشتند و در عمل هضم و جذب این دو جنبش شدهاند.
٧.این جریانات بخصوص در میان نسل جدید و بصورت ویژه متولدین دهه هشتاد به بعد که مدل اصلی جامعه پذیریشان نه در مدرسه و نه رسانه های رسمی که ارتباطات شبکهای و تکنولوژی شبکه های اجتماعی و ماهوارهای بوده پر رنگ تر ، مطالباتی روشن تر و رفتاری رادیکال تر دارد.
از سوی دیگر ناکارآمدی دولت های اخیر در پاسخ دادن به نیازهای اقتصادی و البته سیاستگذاری های غلط فرهنگی که فهم درستی از نسل جدید در نوع خواسته ها، سبک مصرف و مدل ارتباطیشان ندارد باعث شده تا با خلا ارتباطی میان حاکمیت و نسل جدید روبرو باشیم.
٨. دولت احمدی نژاد مفهوم بی اعتمادی، رسوب فساد در لایه های مختلف مدیریتی و ادبیات عامیانه غیر نخبگانی را ترسیم کرد، دولت روحانی تصویر ناتوانی در حل مشکلات و موضوعات را برساخت و این مفهوم را به جامعه تزریق کرد که چه با رابطه و چه بی رابطه با غرب نمیتوانیم موضوعاتمان را حل کنیم.
دولت رییسی هم با تصویری از ناکارآمدی و فاصله گرفتن از نخبگان و انتصابهای سیاسی امید را برای آینده کمرنگ کرده است تا جامعه امروز عصبی،پرخاشگر، سردرگم و ناامید باشد.
٩. در حالی که کف خیایان فتنه و اغتشاش و اعتراض و مقابله با آن جریان داشت دولت در فضای خود به رفتار خنثی ادامه میداد و گویی نه دلار و نه بورس و نه تورم هیچکدام شرایط بحرانی ندارد.
نه وزیری عوض می شود نه راهکار امید بخشی نشان داده میشود و نه چهرههای قابل اعتماد و متخصص در بازی وارد میشوند. آلارم ها نشان میدهد نارضایتی ها فراتر از این چند هزار نفر کف خیابان و سوء استفاده کنندگان از فضای موجود یعنی منافقین و مزدوران اجیر شده است.
١٠. واقعیت این است که بخش قابل توجهی از طبقه متوسط نسبت به روند حاکم بر دولت و فضای پیش رو ناامیدند.
نسل جدید که در انتظار ورود به عرصه کار و زندگی است، فاصله دایره گفتمانیشان با مدیران و سیاستگذاران بیشتر میشود و برای بسیاری، فهم مشترکی از خواسته ها و مسیر پیش رو وجود ندارد.
١١. اما راهکاری هست؟!
جامعه امروز که تاکید میکنم معتضرانش صرفا ضد نظام نیستند و بخش مهمی از دلسوزان نظام را هم در خود دارد نیازمند تغییراتی باور پذیرند. برخورد قاطع با مسببین جریحه دار شدن روح عمومی جامعه از هر دوسوی ماجرا با هر لباس و سمت و جایگاهی گام اول است.
همانگونه که با تروریست کف خیابان باید برخورد کرد با عوامل تحریک کننده، توهین کننده و رفتارهای تند خارج از عرف و قانون چه در لباس مامور و چه در لباس مسئول هم باید برخورد جدی شود.
١٢. تغییر روش حکمرانی با اولویت شنیدن حرف معترضان (نه آشوب کنندگان) ضروری است. وقتی جنبش اجتماعی مسیر بیان و توافق نداشته باشد رویکردش سیاسی میشود، بخشی از مطالبات اجتماعی در چارچوب قانون قابل مذاکره و حل شدنی است.
نگاهی به وضعیت کشور در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بخوبی بیانگر ناکارآمدی مدیرانی است که منافع جریانی و گروهی را جایگزین منافع اجتماعی کردهاند. برنامه های توسعه برای برنامه بودن تدوین شدهاند و نه اجرا!!
١٣. نخبگان علمی و اجرایی جایی در سیستم برنامه ریزی و اجرایی کشور ندارند و انتصاب ها نه بر مبنای نخبگی، داشتن نظریه و کارنامه تخصصی که بر اساس روابط صرف سیاسی و بده بستان ها شکل میگیرد.
تصمیمات و فعالیت ها، روزمره و تابع شعار زدگی های سیاسی و هورا کشیدن معدود همراهان سیاسی است.
١٤.برای برون رفت از این فضا شرط اول تغییر نوع نگاه به موضوع اداره جامعه، خواسته ها و فهم نیازهای مردم است. باید میان ارزش های طبقات دارای قدرت و مردم عادی اشتراک پیدا کرد!
حوزه اجرایی نیازمند پاکسازی عناصر ناکارآمدی است که جز بازی سیاسی چیز دیگری در چنته ندارند. تعریف خودی و غیر خودی باید تغییر کند و نگاهی جدی به تغییرات ساختاری در روش های غلط و سازمان های ناکارامد فرهنگی و اقتصادی داشت.
١٥. قطع دست آقازادگان، دامادها، برادر زاده ها و برادر زن ها، پسرخاله و ... از اقتصاد کشور که شیره آن را دوشیده و در بلاد دیگر سرمایه گذاری کردهاند از اوجب واجبات است. اینکه مسئولان شعار انقلاب و مقاومت و تحریم می دهند و خانواده هایشان با رانت و زندگی اشرافی دنیا را میچرخند دهن کجی به سال ها صبر و مقاومت مردم است.
١٦. بدون تعارف و رودربایستی باید تکلیف ناکارمدان، سیاست بازان، تندروها، فاسدان و افرادی که صرفا با رانت سیاسی بر مناصب نشسته اند را روشن کرد. نیازهای طبقه متوسط و طبقه ضعیف جامعه را شنید و اندک نخبگان باقی مانده در کشور را به کمک طلبید.
اجماع نخبگانی و تغییر جدی در شیوه حکمرانی و کنار نهادن کوتاه قامتان و کمک گرفتن از مجریان دارای کارنامه و نظریه و حذف شعاردهندگان، راه پیش روست!