هرچند هنوز سه ماه تا پایان سال مانده و مشخص نیست ولادتهای امسال بیشتر یا کمتر از سال گذشته شوند؛ اما آنچه آمار نزولی فرزندآوری طی ۹ ماهه نخست سال جاری در قیاس با مدت مشابه خود در سال قبل نشان میدهد، مبین آن است که فرزندآوری در کشور ما یک مقوله اقتصادی صرف نیست و شاید حتی در مواردی عنصر فرهنگ بر اقتصاد نیز بچربد. کما اینکه به گفته پژوهشگران در برخی مناطق مرفه نشین که ساکنان آن با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم نمیکنند، شاهد کاهش فرزندآوری هستیم.
محمدمهدی لبیبی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی در گفت و گو با ایسنا، به سیر اجتماعی فرزندآوری در ایران و نگرش ایرانیان به فرزندآوری پرداخت و اظهار کرد: از آنجا که معمولا در جامعه ما مسائل اقتصادی در بسیاری از ابعاد زندگی افراد تاثیر گذاشته است، افراد همه چیز را از زاویه اقتصاد میبینند و بیشتر پدیدههای اجتماعی نظیر ازدواج، طلاق، سبک زندگی و فرزندآوری نیز با توجه به شرایط اقتصادی تحلیل میشوند.
وی با بیان اینکه کسی منکر نقش اقتصاد بر افزایش یا کاهش فرزندآوری نیست، در عین حال تصریح کرد: با این وجود اینکه همه چیز را از زوایه اقتصاد ببینیم یک نگاه تقلیل گرایانه است چراکه نتایج پژوهشها، پایان نامهها یا تحقیقات دانشجویی در سطح مقطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه های مختلف طی سالهای اخیر نشان میدهد تمایل یا عدم تمایل افراد به فرزندآوری را باید فراتر از مسائل اقتصادی مورد بررسی قرار داد.
سیر تاریخی فرزندآوری در ایران؛ «خانواده ایرانی» هیچگاه تک فرزند نبوده!
به زعم این جامعه شناس، نگاه تطبیقی _ تاریخی به مساله "خانواده" در تاریخ ایران نشان میدهد که "خانواده ایرانی" هیچگاه تک فرزند نبوده است.
لبیبی با اشاره به شرایط خانوار در سیر تاریخی ایران، توضیح داد: در دوران قاجار به طور متوسط هر خانواده ایرانی ۴ فرزند داشته است. از سوی دیگر تعداد خانوادههای دارای ۵ تا ۷ فرزند نیز در آن دوران کم نبوده و بسیار به ندرت خانواده ایرانی تک فرزند و آن هم بنا بر دلایلی نظیر ناباروری، مرگ و یا ابتلا به بیماریهای خاص وجود داشته است.
زن و شوهر بدون فرزند «خانواده» محسوب نمیشدند!
این استاد دانشگاه ترس از دست دادن فرزند بنا بر دلایلی نظیر مرگ و میر و یا ابتلا به بیماریهای خاص را از جمله دلایل افزایش فرزندآوری خانوادههای ایرانی در گذشته عنوان کرد و افزود: در گذشته خانوادهها تصور می کردند اگر روزی اتفاقی رخ دهد و فرزندان از بین بروند؛ باید از تعداد مناسبی فرزند برخوردار باشند و از این رو اقدام به فرزندآوری بیشتری می کردند. حتی "خانواده بدون فرزند" در عرف، افکار عمومی، وجدان جمعی جامعه و هنجارهای گذشته تاریخی ایران، به رسمیت شناخته نمیشد. به طوری که دو نفر را پس از ازدواج «زن و شوهر» میدانستند اما تا زمانی که صاحب فرزند نشوند آنها را به عنوان یک خانواده مستقل به حساب نمیآوردند چراکه اساسا ازدواج بدون اینکه افراد صاحب فرزند شوند، معنایی نداشت.
فرزند بیشتر؛ شانس بیشتر برای رسیدن به مرتبه «بزرگ خاندان»
وی در عین حال به کارکردهای خاص فرزندان درون خانواده ایرانی در گذشته نیز اشاره و ادامه داد: در گذشته فرزندان کارکردهای خاصی در خانواده ایرانی داشتند. فرزندان پسر بازوی اقتصادی و یاوری برای خانواده محسوب میشدند و فرزندان دختر در مدیریت درونی خانواده نقش مهمی داشتند. همچنین هرچه بچهها بزرگتر و والدین پیرتر میشدند؛ ارزشمندی حضور بچهها بیشتر احساس میشد چراکه کارهایی که والدین در دوران کهولت نمیتوانستند انجام دهند را بچهها برایشان انجام میدادند. درواقع فرزندان در گذشته به والدین هویت میدادند و حتی پدر خانواده به دلیل تعداد زیاد فرزندان خود، بزرگ یک خاندان میشد. همچنین فرزندی که هنر خاصی داشت افتخار خانواده محسوب میشد و آن فامیل نیز به دلیل موقعیت اجتماعی آن فرزند در جامعه، شهر و منطقه خود به شهرت میرسید.
اوایل انقلاب برای فرزند بیشتر «تبلیغ» نشد، مردم خودخواسته فرزندان زیادی داشتند
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی در بخش دیگر سخنان خود با بیان اینکه شرایط یاد شده در طول زمان دچار تغییراتی شد، درباره سیاستهای جمعیتی کشور از اوایل انقلاب اسلامی نیز یادآور شد: در اوایل انقلاب گرچه تا حد زیادی به فرزندآوری تشویق شد اما تبلیغی در این راستا انجام نشد چراکه مردم به طور خودخواسته فرزندان زیادی داشتند. جنگ تحمیلی یکی از عواملی بود که مردم را به فرزندآوری تشویق میکرد. احساس روانی مبنی بر اینکه «جنگ میتواند به از بین بردن افراد بیانجامد پس باید فرزندان بیشتری داشته باشیم تا در صورت از بین رفتن تعداد زیادی از افراد در جنگ، تعداد زیاد دیگری بتوانند این شرایط را جبران کنند»؛ باعث شده بود خانوادهها فرزندآوری را بدون تبلیغ خاص دولت در پیش بگیرند.
دهه ۶۰ و «قله باروری» در ایران
این جامعه شناس، افزود: پس از آن دوران اما سیاستهای دولت نسبت به فرزندآوری ولو ناخواسته حمایتی بوده است. برای مثال در ابتدا به خانوادههای پر جمعیت زمین اعطا میشد و یا اینکه امتیازهای بیشتر به خانوادههای پر جمعیتتر ارائه می شد که خود مشوقی برای فرزندآوری بود. مجموعه این اقدامات باعث میشود که دهه ۶۰ شمسی را به اصطلاح جمعیت شناسی دهه «انفجار در تولدها» یا همان دهه «baby boom» در ایران بدانیم. تعداد ولادت های دهه شصت در طول تاریخ ایران دیگر تکرار نشد، قبل و بعد دهه شصت سابقه این تعداد تولد را نداشتیم و گویی قُله باروری در ایران همین دهه شصت بود.
جمعیت زیاد دهه شصتیها که متناسب با نیاز جامعه نبود
لبیبی در عین حال خاطر نشان کرد: حالا همین دهه شصتی ها در سال ۱۴۰۱ مردان و زنان حدودا ۴۱ سالهای شدهاند که سنی از آنها گذاشته است و از دوران جوانی هم آرام آرام عبور کرده و در حال رسیدن به میانسالی اند. اینها با مشکلاتی مواجه شدهاند و شاید بتوان گفت بیکاری و عدم امکان ازدواج در بین دهه شصتیها زیاد شده است چراکه تعداد دهه شصتیها زیاد است و این جمعیت زیاد متناسب با نیاز جامعه نیست.
سقوط ایران از قله باروری در دهه ۹۰
این استاد دانشگاه درباره چگونگی افت میل به فرزندآوری در بین ایرانیان، بیان کرد: ناگهان اما اتفاقی افتاد. وقتی به دهه ۷۰ رسیدیم قدری فرزندآوری کاهش پیدا کرد. وقتی از دهه ۷۰ به ۸۰ رسیدیم این کاهش فرزندآوری شیب تند تری را طی کرد و وقتی از دهه ۸۰ به ۹۰ رسیدیم گویا در این عرصه سقوط کردیم. علتش هم این بود که با نمایان شدن مشکلات دهه شصتیها، اینطور احساس شد که گویا جمعیت و بچه زیاد دردسر ساز است چراکه مشاهدات مردم از مشکلات دهه شصتیها، شیب فرزندآوری را کم کم کند کرد. در آن زمان با دهه شصتیهایی مواجه بودیم که هم بیکار بودند و هم نمیتوانستند ازدواج کنند و آن شوق و اشتیاق به داشتن فرزند آرام آرام رو به فروکش رفت.
بسط یافتن احساس فرزند کمتر، خوشبختی بیشتر!
وی تحول یاد شده در امر فرزندآوری را نوعی چرخش فرهنگی دانست و عنوان کرد: درواقع مردم احساس کردند اگر فرزندان کمتری داشته باشند شاید افراد خوشبختتری باشند چراکه در آن عصر فرزند کارکردهای اقتصادی گذشته خود را از دست داده بود. دیگر مانند گذشته نبود و به جای آنکه فرزند کمک حال والدین باشد این والدین بودند که باید به فرزند برای تامین هزینه تحصیل و تهیه خانه، ماشین و... کمک میکردند. در همان زمان با پدیده «تکریم فرزند» مواجه شدیم. به طوری که والدین در خدمت فرزندان و نه فرزندان در خدمت والدین بودند. گویی یک جا به جایی نقش اتفاق افتاده بود و این والدین بودند که باید برای به آرامش رسیدن فرزندان کمک میکردند.
به گفته این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی، از دهه شصت که گویی ایران گرفتار یک بیتعادلی شدید در حوزه رشد جمعیت شده بود تا دهه نود که شاهد نوعی افراط در نداشتن فرزند بودیم؛ هرگز ایران در نقطه تعادل و مناسب فرزندآوری قرار نگرفت و از همین رو است که میتوان گفت تمایل یا عدم تمایل به فرزندآوری در ایران دقیقا یک اتفاق فرهنگی و نه اقتصادی است.
شیب تند سقوط جمعیتی ایران در قیاس با جهان
به زعم این استاد دانشگاه اتفاقی که در حال حاضر در دنیای امروز و البته در ایران با شدت بیشتری پیرامون بحث فرزندآوری رخ داده است، یک چرخش فرهنگی محسوب میشود.
به گفته وی طبق تحقیقات دیوید چیل ، جامعه شناس اساسا در تمام کشورهای دنیا ایضا ایران، به استثنای چند کشور نظیر کشورهای مسلمان آسیای جنوب شرقی اعم از مالزی و اندونزی، این سقوط جمعیتی یعنی کاهش شدید نرخ ازدواج و باروری و نیز همزمان با آن افزایش نرخ طلاق تجربه شده است.
این استاد دانشگاه در عین حال توضیح داد: اما مساله مهم آن است که شیب این سقوط فرزندآوری در جامعه ایران بسیار تند بوده است چراکه علیرغم اینکه این سقوط در دیگر کشورهای جهان طی ۵۰ سال اتفاق افتاد اما در کشور ما طی ۱۰ سال رخ داد. حتی از آن فراتر اینکه به مرحلهای رسیدیم که بعضا اتفاقی در این زمینه که در یک کشور طی ۳۰ یا ۴۰ سال رخ داده بود در کشور ما طی ۲ یا ۳ سال رخ داد. این یعنی سرعت حرکت جامعه ما در این امر بسیار بالا است به طوری که در افزایش برخی شاخصها و کاهش برخی شاخصهای موثر در این امر از بسیاری کشورهای اروپایی جلو زدهایم.
بنایمان بر این بود افرادی فرزند بیشتر داشته باشند که توانایی تامین فرزند را نیز داشته باشند!
لبیبی توضیح داد: وقتی این چرخش فرهنگی رخ داد شاهد خانوادههای ثروتمندی در جامعه بودیم که گرچه مشکل مالی نداشتند اما به داشتن یک یا دو فرزند اکتفا میکردند. برعکس اما خانواده های پر جمعیتی در اقشار فرو دست جامعه دیده میشوند که حتی در شرایطی که خانواده مشکل آب و نان دارد و نمیتواند معاش را تامین کند، تعداد فرزندانش بالا است، اما بنایمان بر این نبود. بنایمان بر این بود افرادی در جامعه فرزندان بیشتری داشته باشند که توانایی تربیت فرزند و تامین او را داشته باشند. قرار بود خانوادهها نسل سالم، کارآمد، مفید و ارزشمندی را در جامعه تربیت کنند نه اینکه فقط تعدادی فرزند بی مهارت داشته باشند که هیچ آموزشی ندیدهاند و نمیتوانند در توسعه و پیشرفت کشور نقش داشته باشد. این جابه جایی فرهنگی مشکلات یاد شده را در جامعه ما ایجاد کرده است که آثارش تا کنون در جامعه باقی است.
چرا در مناطق مرفه شاهد افزایش فرزندآوری نیستیم؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه آمارهای مرکز آمار و پژوهش های دانشگاهی نشان میدهد که مشکل در بحث فرزندآوری بیشتر "فرهنگی" است، تصریح کرد: مرفهترین منطقه ایران را پیدا کنید و شاخصهای رفاه اجتماعی آن منطقه را بسنجید. برای مثال منطقه ۳ تهران که اکثریت ساکنین آن شرایط رفاهی خوبی دارند را در نظر بگیرید. با وجود آنکه ساکنین این منطقه از تهران شرایط رفاهی خوبی دارند اما اصلا شاهد رشد سریع جمعیت و تعداد زیاد فرزند در این منطقه نیستم. حتی خانوادههای زیادی در این منطقه از تهران داریم که بدون فرزند هستند. از سوی دیگر اغلب خانوادههایی که فرزند زیادی دارند، حاشیه نشین هستند. بنابراین توجه به همین امر، نظریه تک عامل بودن "اقتصادی" در امر فرزندآوری را رد میکند.
لزومی ندارد بر روی باروری که امری خصوصی است تمرکز کنیم
کسی حق تعیین تعداد فرزند زن و شوهر را ندارد
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی با بیان اینکه اساسا هیچ پدیده اجتماعی تک عاملیت نیست و باید از نگرش فرهنگی نیز به امر فرزندآوری نگاه شود، افزود: ما به این نگرش فرهنگی بسیار سطحی نگاه میکنیم و فکر میکنیم کار فرهنگی این است که در بیلبوردهای خیابان، خانوادههای پر جمعیت را نشان دهیم. در حالی که لزومی ندارد کار فرهنگی ما در این راستا مستقیم باشد و یا لزومی ندارد بر روی باروری که امری خصوصی است تمرکز کنیم. کسی حق تعیین تعداد فرزند زن و شوهر را ندارد و این حق انتخاب آنها است. زمانی که ما وارد این حریم خصوصی نشویم میتوانیم در امر فرزندآوری تاثیر گذار باشیم. در این راستا بیآنکه امر و نهی کنیم باید نیازها و تحولات جامعه و نیز اثرات اجتماعی این تحولات بر روی خانواده ها را برای افراد توصیف کنیم و نهایتا اجازه دهیم خود خانوادهها درست و غلط را تشخیص دهند.
این جامعه شناس همچنین این را هم گفت که سه مولفه کاهش نرخ ازدواج، کاهش نرخ باروری و افزایش نرخ طلاق مکمل یکدیگر برای کاهش نرخ فرزندآوری در جوامع هستند.
لبیبی با طرح این پرسش که آیا معنای مادر و پدر بودن در عصر حاضر همانند گذشته است؟، ادامه داد: بحث مهم امروزی این است که آیا جایگاه پدر و مادر همانند گذشته است؟. جایگاه خاص پدر و مادر به عنوان افرادی که شایسته احتراماند و فرزندان آنها را تکریم میکنند، همچنان همانند گذشته است؟. اینها مسائل مهمی است. از سوی دیگر آیا فرزندان ما همانند گذشته نقش فرزندی خود را ایفا میکنند؟. در حال حاضر فرزندان نباید تابع محض والدین باشند اما در عین حال باید احترام والدین را نگه دارند؛ آیا در این زمینهها ما کار کردهایم؟. اگر این موارد را درست کنیم برخی از مشکلات در زمینه کاهش ازدواج، فرزندآوری و افزایش طلاق خود به خود در این تحولات درست میشوند.
کاهش فرزندآوری، افزایش مهاجر پذیری و مشکل در انسجام اجتماعی
لبیبی در ادامه به ابعاد اجتماعی و فرهنگی کاهش فرزندآوری در کشورها پرداخت و توضیح داد: حتی سایر کشورهایی که با کاهش فرزندآوری درگیر بودند نیز از رخ دادن این مساله در کشور خود خوشحال نبودند چراکه میدانستند کاهش فرزندآوری چه عواقبی دارد. کاهش فرزندآوری جمعیت فعال و نیاز به نیروی کار را هم کاهش میدهد و مبین این امر است که آن کشور باید کشور مهاجرین شود و جوانان سایر کشورها برای آن کشور کار کنند. اینگونه جوانان سایر کشورها در کشور مورد نظر ساکن شده، کار میکنند، ازدواج و فرزندآوری دارند و این امر بافت جمعیتی را دچار تغییر میکند و آن کشور مهاجر پذیر نیز باید جوانان سایر کشورها که به آن کشور آمده و کار میکنند را به عنوان افراد ساکن کشور به رسمیت بشناسد. نهایتا یک دگرگونی ساختاری در جمعیت اتفاق میافتد و تنوع فرهنگی حاصل از آن نیز انسجام اجتماعی را دچار مشکل میکند.
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی با بیان اینکه در کارهای فرهنگی آسیب های اجتماعی کاهش فرزندآوری را تبیین نکرده ایم، درباره لزوم تبیین آسیبهای اجتماعی کاهش فرزندآوری برای تمام آحاد جامعه، اظهار کرد: برای مثال تا زمانی که خود خانوادهها درگیر امر طلاق نشوند از اینکه آمار طلاق افزایش یافته است احساس خطر نمی کنند این در حالی است که با افزایش آمار طلاق در جامعه با آسیبهایی مواجه میشویم که فقط گریبان گیر خانوادههای درگیر طلاق نیست بلکه این آسیبها کل جامعه را درگیر میکند. اینطور نیست که با کاهش آمار ازدواج و افزایش مجردین، فقط مشکلات مجردها افزایش یابد بلکه فشار اولیه این کاهش آمار ازدواج بر خانواده مجردین و پس از آن بر کل آحاد جامعه نیز وارد میشود.
«تک فرزندی»؛ پدیدهای که در غرب دیده نمیشود
این استاد دانشگاه با بیان اینکه میتون گفت پدیده تک فرزندی خاص ایران است چراکه این پدیده را در کشورهای غربی نمیبینم، گفت: در کشورهای غربی رویکرد افراد به فرزندآوری دو دسته است. یا فرزند نمیخواهند و از این رو فرزندی ندارند و یا فرزند میخواهند که در این صورت هیچ وقت به یک فرزند اکتفا نمیکنند و حتما سه یا چهار فرزند دارند. این نگاه در جوامع کشورهای غربی وجود دارد که اگر کسی نتوانسته یک زندگی خانوادگی را بچرخاند، نمیتواند مدیر موفق یک مجموعه شود.
کاندیداهای انتخاباتی که همراه با فرزندان در رویدادها حاضر میشوند
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه غربیها معتقدند اگر فردی قادر به حفظ خانواده نباشد نمیتواند مجموعهای بزرگ تر را اداره کند، افزود: حتی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا افراد با فرزندان خود در رویدادها حاضر میشوند و این اقدام آنها بدان معنا است که من این تعداد فرزندان در این خانواده را مدیریت کردهام پس میتوانم کشور را نیز مدیریت کنم. درواقع این نوع نگاه بیآنکه به طور رسمی به بحث خانواده توجهی کند دقیقا به امر خانواده میپردازد. ما چنین اقداماتی را در جامعه انجام ندادهایم. حتی مسئولین هیچگاه با خانوادهها دیده نمیشوند. ما افراد صاحب منصب را حتی در سطوح پایین نظیر رفتن به مسافرت کمتر همراه با خانواده میبینیم.
لبیبی با بیان اینکه نباید در مورد فرزندآوری نگاه تقلیل گرایانه داشته باشیم، خاطر نشان کرد: نباید تمام امور را به مسائل اقتصادی صرف تقلیل دهیم. در عین حالی که بحث اقتصادی در امر فرزندآوری مهم است و نمیتوان نقش آن را انکار کرد، اما مباحث فرهنگی در امر فرزندآوری بسیار مهم تر است. اگر فردی به باوری برسد و این باور در وجود او شکل گیرد رفتار او حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی عوض نمیشود. اگر این باور در وجود افراد وجود نداشته نباشد نیز حتی در عالی ترین شرایط و در اوج رفاه اقتصادی هیچ تغییری در رفتار افراد دیده نخواهد شد.
نقطه شروع «فرهنگ» است نه «اقتصاد»!
این استاد دانشگاه معتقد است که نقطه شروع برای افزایش فرزندآوری، «فرهنگ» و نه «اقتصاد» است چراکه در کنار بهبود شرایط اقتصادی تنها در صورتی میتوان جهت این مساله را تغییر داد که خلاءهای فرهنگی آن بر طرف شده باشد.
این جامعه شناس معتقد است که صرف اقتصادی پنداشتن مساله فرزندآوری اشتباه بزرگ جامعه ما است چراکه توضیحات یاد شده نشان میدهد فرزندآوری در جامعه ما مسالهای فرهنگی است.
وی در عین حال تاکید کرد که باید بر روی مباحث اقتصادی مساله فرزندآوری نیز به طور جدی کار کنیم چراکه قطعا بهبود اقتصادی میتواند برخی از مشکلات ازدواج، فرزندآوری و حتی کاهش نرخ طلاق را حل کند اما نباید فراموش کرد که توجه به امر اقتصاد در راستای افزایش فرزندآوری به تنهایی موثر نیست و ما نیازمند تغییر نگرش در افراد هستیم.
تصور کردیم وجود بچه باعث زحمت و مزاحمت است
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی با بیان اینکه در حال حاضر به نقطهای رسیدیم که دیدگاهها و باورهای فرهنگی گذشته خود نظیر ضروری بودن، پر اهمیت و افتخار آفرین بودن داشتن فرزند برای خانواده را از دست دادهایم، تصریح کرد: تصور کردیم وجود بچه باعث زحمت و مزاحمت است. این اشتباه و خطای بسیار بزرگی است که ضررش هم به خود افراد میخورد و هم سایر افراد جامعه تبعات آن را در آینده خواهند دید. کشور ما از این شرایط متضرر خواهد شد. برای حل مشکل جمعیت و افزایش فرزندآوری باید نگاهمان را از دید محدود، شخصی و فردی به نگاه بازتر و کلانتر تغییر دهیم. اگر نوع نگاه ما و در پی آن جامعه تغییر کند و در عین حال مسئولان بتوانند با اقدامات درست نگرش و باور درست تری در خصوص فرزندآوری را در افراد جامعه ایجاد کنند، مسائل پیش آمده کنونی درباره فرزندآوری قابل حل است و آنقدر جای نگرانی ندارد.