یک استاد دانشگاه گفت: نسل Z به زبان عامیانه انسانهایی بوده که از بدو تولد تاکنون با رایانه و دنیای الکترونیکی و فضای مجازی به هم تنیدهاند و به آنها اولین نسل اجتماعی بومی دیجیتال میگویند.
یوسف خانی استاد دانشگاه های استان کردستان در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به عوامل دینگریزی جوانان اظهارکرد: بدون تردید عوامل متعددی در بروز دینگریزی نقش دارد که به دو دسته اساسی عوامل محیطی؛ مانند ناهنجاریهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و عوامل درون فردی یا روانشناختی تقسیم میشود.
وی افزود: از علل روانشناختی گریز از دین بین جوانان نسل Z ضعف شناختی است، یکی از مؤلفههای شخصیتی هر انسان، بُعد شناختی او است؛ انسان در هر مرحلهای از مراحل رشد خود واجد یک سلسله توانمندیهای شناختی میشود، روانشناسان، این رشد را به سه دوره حسی ـ حرکتی (دو سال اول)، دوره عملیات منطقی ـ عینی (تا ۱۲ سالگی) و دوره عملیات منطقی ـ صوری یا دوره تفکر انتزاعی تقسیم میکنند.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: سومین دوره تحول شناختی در آستانه نوجوانی، آغاز و در اوایل جوانی تکمیل میشود. بنابراین جوان از نظر شناختی، دارای تفکر انتزاعی است و از نظر ذهنی به حداکثر کارایی هوشی میرسد. در این دوره گرایش جوانان به «فلسفه زندگی»، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می دهد. جوانان تلاش میکنند. هویت مذهبی خود را شکل دهند؛ اما به دلایل گوناگون ممکن است، در فرایند هویتیابی مذهبی با بحران مواجه شوند و نتوانند این هویت را خوب شکل دهند؛ در نتیجه دچار نوعی سردرگمی و نهایتاً حالت بیرغبتی و گریز از دین شوند!
به عقیده این استاد دانشگاه، یکی از دلایل این بحران، ناهمخوانی، سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه میشود. جوان به جهت توانمندیهای ذهنی خود، دینِ صرفاً تقلیدی را نمیپذیرد. او باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی به او القا شده، کنار میزند و میخواهد دینی را قبول کند که متناسب با سطح تفکر او باشد. اما حقیقتاً در بسیاری از اوقات، آنچه را که به عنوان دین به او عرضه میکنند، برایش قانعکننده نیست.
وی در مورد ویژگیهای نسل Z بیان کرد: از سوی دیگر گاه جوان میخواهد همه آموزههای دینی را با عقل خود بسنجد و در این میان جوان نسل Z (حدوداً متولدین از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹) حتی نسل آلفا(دهه نودیها) ویژگیهایی دارند که با تمام جوانان و نوجوانان نسلهای تاریخ بشر، بسیار متفاوتاند و درحالیکه ویژگیهای آنها با جوانان و نوجوانان در سراسر کشور ما و حتی در تمام کشورهای دنیا و ادیان، رویکرد و خصوصیات مشابه و مشترک دارند.
وی تصریح کرد: نسل Z به زبان عامیانه انسانهایی بوده که از بدو تولد تاکنون با رایانه و دنیای الکترونیکی و فضای مجازی به هم تنیدهاند و یا در طول این چند سال با درصد بسیار بالایی با کامپیوتر و اینترنت و فضای مجازی سر و کار دارند در کشور ما ایران هم از این نسل شامل افراد متولدین نیمه دوم دهه هفتاد و کل دهه هشتادیهاست و در یک کلام به آنها اولین نسل اجتماعی بومی دیجیتال میگویند و جامعهشناسان و روانشناسان به نسل پس از آنها یعنی دهه نودیها نسل آلفا میگویند.
یوسفخانی عنوان کرد: نسل Z پسران و دختران مستقل، خلاق، رک، نیاز به باور و اعتماد، تکانشی، سخت خوشحال میشوند، به هم ریخته، اکثراً عصبی، تنوعطلب، کنجکاو، رقابتجو، کمنظم، ضعیف در پیگیری امورات، تواضع کم، عاشق رشد و یادگیری و از همه مهمتر عدم گرایش بنیادی به دین، مذهب و اعتقادات هستند.
وی افزود: انسان امروزی و یا به عبارتی جوانان نسل Z فکر میکند اگر آموزههای دینی، در قالبهای فکری او بگنجد، صحیح است و در غیر این صورت باید کنار گذاشته شود. این عوامل باعث میشود، هویت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و دچار بحران شناختی نسبت به این آموزهها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند!
این استاد دانشگاه گفت: برداشتهای غلط و نادرست از معارف دینی، در دینگریزی جوانان مؤثر است. بسیاری از اوقات دین مساوی با معنویت، لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف فرو کاسته میشود. سپس چنین نتیجهگیری میشود که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختی و بحرانهای شدید است و دین نقشی اساسی در زندگی روزمره انسان ندارد. این دیدگاه سادهانگارانه و کاهشگرایانه نسبت به معارف دینی، به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان میشود.
وی افزود: جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنابخشی و جهتدهی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد؛ به تدریج آن را کنار میگذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر انگاشته و نسبت به آن گریزش مییابد.
سخن پایانی...
امیدوارم با طرح این مبحث کوتاه، مفهوم دین، دینگریزی، جوانان نسل Z و ویژگیهای آنها، ناهنجاریهای اجتماعی و فردی، دوری از معنویت، و در عوض گرایش به دین و تأثیرات اجتماعی فردی دین در زندگی انسان تا حدودی برای مخاطبان روشن شده باشد، اساس و فطرت انسان بر عقل، منطق و تصور کامل وجود خداوند و ربوبیت او بر جهان هستی و انسان استوار است، انسانهای عاقل به وجود بُعد مادی و معنوی و روحی خود آگاهاند و پرستش و عبادت را فقط حق پروردگار و خدای خویش میدانند و هر چند هم مدتی از روح خداوندی خود دور و یا خارج شوند؛ اما با گذر زمان به راه الوهیت و خداوندی خود، بالاخره با دل، یا زبان، یا قلم و یا با اعمال بر میگردند و تسلیم و تابع فرایند زیستی اکوسیستم زمین و تبدیل نمودن خود از یک نوع انرژی به نوع دیگر در عالم روحی و پس از مرگ میشوند. مسلماً اکثریت انسانها به راه حق و حقیقت بر میگردند.
کما اینکه مولانا گفته:هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش