۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۸۵۶۴۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۶ - ۱۹-۰۱-۱۴۰۲
کد ۸۸۵۶۴۸
انتشار: ۱۵:۱۶ - ۱۹-۰۱-۱۴۰۲

نگاه عارفان به "خواب" نادرست است

نگاه عارفان به
اگر به روستاهای مناطق کویری بروی و در شب‌های سرد زمستان که سردبادِ کویری بیداد می‌کند، زیر کرسی بنشینی و در میانۀ چای‌خوردن و گپ‌زدن، بحث خواب را پیش بکشی، به خوبی می‌بینی در حاشیۀ کویر، علم چگونه زمین‌خوردۀ اسطوره است.

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - اگرچه در روایات دینی آمده است که خواب حجیت ندارد، ولی برخی از دینداران و بویژه آدم‌های سنتی، که دینداری غلیظ یا رقیق متعارفی دارند، عملا برای خواب حجیت قائل‌اند.

این افراد اگرچه صریحا نمی‌گویند که خواب حجیت دارد، ولی گاهی یک خواب زندگی‌شان را زیر و رو می‌کند. در واقع خوابشان برایشان حجیت دارد. این روحیه، مبنایی هم دارد البته. در روایات آمده است که رؤیا یک جزء از 46 جزء نبوت است. هر کسی تا حدی احساسات پیامبرگونه دارد. یعنی حس می‌کند گاهی به او الهام می‌شود و خداوند به نحو ویژه‌ای راه را از چاه برایش تفکیک می‌کند تا دچار بدبختی یا سوءعاقبت نشود.

اخلاقی زیستن نیازی به خواب دیدن ندارد. حل مشکلات زندگی نیز غالبا با عقل و مشورت امکان‌پذیر است. آدم‌ها اگر بخواهند عقلانی و اخلاقی زندگی کنند، نیازی ندارند سروشی از غیب در خواب چیزی در گوششان زمزمه کند. ولی شنیدن چنین ندایی در خواب، گویا اطمینان قلبی بیشتری برای آدمیزاد ایجاد می‌کند که چنین کند یا چنان.

علاوه بر این، شاید نوعی خودشیفتگی هم مبنای آن مختصر حس پیامبرگونگی ما انسان‌ها باشد. یعنی افراد معتقد، با خودشان می‌گویند اگر رؤیای صادقه فقط یک جزء از 46 جزء نبوت است، شاید ما را هم از این نصیبه بهره‌ای باشد.

عامۀ مردم غالبا چنین عقیده‌ای دارند ولی عرفا بیش از عامه برای خواب‌های خودشان اهمیت قائل‌اند. بسیاری از عرفا معتقد بودند در خواب به آن‌ها وحی می‌شود. ولی چون رسالتی برای خودشان قائل نبودند، وحی دریافتی خودشان را "وحی رسالی" نمی‌دانستند.

البته در اینکه عرفا برای خودشان رسالتی قائل نبودند، جای تردید است. بسیاری از عرفا برای خودشان دفتر و دستک و خانقاه و تشکیلات و کتاب و مریدان داشتند و مثل "دانای اسرار" با خلق‌الله و بویژه مریدانشان حرف می‌زدند و درشت‌گو سرزنش‌گر بودند و تندی زبانشان را هم حقی ناشی از دانایی و بصیرت خودشان می‌دانستند و لازمه‌ای برای بیدار کردن مردمانِ خفته و به راه آوردن خلق‌الله.

خواب چیزی نیست جز تفکر

اگر عرفا ادعای وحی رسالی نداشتند، یکی از دلایلش این بود که می‌دانستند طرح چنین ادعایی، اتوریتۀ آن‌ها را از بین می‌برد و مسلمین از آن‌ها روی می‌گردانند و به کفرگویی متهمشان می‌کنند. در ذیل سایۀ پیامبر اسلام، هیچ عارفی جرات نداشت مدعی شود که به من همانند رسول وحی می‌شود و وحی دریافتی من نیز از همان جنس است که رسول الله دریافت می‌کرد.

بنابراین مدعی بودند بخش زیادی از آنچه که "وحی" محسوب می‌شود، در خواب نصیب آن‌ها می‌شود و رویاهایشان چراغ راه‌اند و حاوی اخبار و اسراری‌ از باطن عالم و فردای آدم‌اند و حقیقت و عاقبت امور را به آن‌ها می‌نمایانند.

این نگرش نسبت به خواب، که در واقع خواب را حاوی وحی می‌داند ولی این مدعا را به صراحت بیان نمی‌کند، کم‌کم در ذهن عامۀ مردم هم جاگیر شد و تا امروز نیز باقی و برقرار مانده است. به همین دلیل عامۀ مردم، که نگرشی عرفانی به خواب دارند، هیچ خوش ندارند کسی را از راه برسد و چار تکبیر زند یکسره بر هر چه که هست. یعنی خواب‌آلودگی و خواب‌باوری‌شان را با چماق "علم" چاره کند.

ولی واقعیت این است که ما نباید خواب‌هایمان را چنان جدی بگیریم که گویی در خواب دانشی نصیب ما می‌شود. یعنی تعبیر خواب قدمایی و اسطوره‌ای را باید رها کنیم وگرنه خودمان را محکوم کرده‌ایم به سِیر کردن و بلکه زیستن در هپروت.

 این هپروت‌زیستی، هیچ دخلی هم به ایمان و عمل صالح ندارد. یعنی اگر کسی برای خواب‌هایش تره هم خرد نکند و صرفا دیندار و نیکوکار باشد، خسرالدنیا و الاخره نخواهد شد.

اگر کسی دیندار یا حتی خداباور نیست که هیچ. اما اگر خداباور و بویژه دیندار هستیم، دلیلی ندارد ایمان‌مان را گره بزنیم به خواب‌باوری و راه رفتن در فضای مه‌آلود تعبیر خواب، به سبک و سیاق قدما. اتفاقا قدم زدن در چنین فضای مه‌آلودی ممکن است مایۀ گمراهی باشد و فرد دیندار را از صراط مستقیم که هیچ، از صراط‌های مستقیم نیز خارج کند.

سخنان اکثر معبرین، چیزی نیست جز تعبیرهای بی‌اعتبار. شما یک خواب عجیبتان را که به نظرتان حاوی پیامی بوده، برای چند معبر تعریف کن؛ خواهی دید که هر کدام چیزی به شما می‌گوید متفاوت از دیگری. سپس درمی‌مانی که تعبیر کدامشان درست است و باید مبنای عملت قرار گیرد.

اما اگر برای خواب حجیتی قائل نباشی و آن را حاوی اسرار و اخباری ندانی، بعد از هر خواب عجیب و موثری، باز مثل یک انسان نرمال به زندگی‌ات ادامه می‌دهی و اگر دیندار باشی، نمازت را می‌خوانی و عمل صالح پیشه می‌کنی، اگر دیندار هم نباشی، نمازت را نمی‌خوانی و اخلاقی زندگی می‌کنی! پس نکتۀ مهم این است که خواب‌هایمان را جدی نگیریم!

اما جدی نگرفتن خواب، خودش مقوله‌ای است نیازمند توضیح. فروید معتقد بود انسان‌ها خواب را از ماقبل تاریخ جدی می‌گرفتند. ماقبل تاریخ تقریبا یعنی ده‌هزار سال قبل به آن سو. آگاهی ما از زندگی بشر، بیشتر مربوط به تحولات پس از انقلاب کشاورزی است. قبل از انقلاب کشاورزی که حدود دوازده‌هزار سال قبل آغاز شد، زندگی بشر در دایرۀ علم باستان‌شناسی قرار می‌گیرد نه در دایرۀ علم تاریخ.

باری، فروید می‌گوید انسان‌ها از همان ماقبل تاریخ، خواب‌هایشان را الهاماتی می‌دانستند که از "عالم بالا" به آن‌ها رسیده؛ یعنی باور داشتند که خدا یا شیطان چیزهایی را در خواب به آن‌ها تلقین می‌کند و تعلیم می‌دهد.

این نگاه میتولوژیک به خواب، همان تصور رایج اکثر انسان‌های شرقی از خواب است. گویی که خواب اگر "پریشان" نباشد، دررسیده‌ای است از عالم بالا؛ هبه‌ای آسمانی که حاوی آموزه یا خبری است.

مطابق این تلقی، آن‌که داناتر است (یا دانای کل)، گاه لطفی می‌کند و در خواب بر دانایی ما می‌افزاید. چنین نگاهی به خواب، احتمالا در کرمان و دامغان فراگیرتر است تا سیدنی و مونیخ.

اگر به روستاهای مناطق کویری بروی و در شب‌های سرد زمستان که سردبادِ کویری بیداد می‌کند، زیر کرسی بنشینی و در میانۀ چای‌خوردن و گپ‌زدن، بحث خواب را پیش بکشی، به خوبی می‌بینی در حاشیۀ کویر، علم چگونه زمین‌خوردۀ اسطوره است. یعنی تقریبا همه – به قول فروید – تلقی میتولوژیک از خواب دارند. و باز تقریبا هر کسی حکایتی دارد که فلانی فلان خواب را دید و معبر به او گفت به زودی چنان شود و چنان هم شد.

خواب چیزی نیست جز تفکر

عامۀ مردم، بویژه در روستاهای مناطق سنتی‌تر، می‌توانند ساعت‌ها دربارۀ رویاهای صادقۀ این و آن حرف بزنند؛ و چه حکایت‌های شیرینی هم در آستین دارند. خواب‌داستان‌های پندآموز و عبرت‌آمیزی که روایت می‌کنند، اگرچه افسانه است، ولی نمی‌گذارند بفهمی کی صبح شد!

اگر زیر همان کرسی به این کویرنشینان سنتی و مهربان بگویی که ساینتیست‌ها و نورولوژیست‌ها اعتقادی ندارند که خواب حاوی اخباری از عالم بالاست، با نگاه عاقل اندر سفیهی مواجه می‌شوی که یعنی اصلا تقصیر ما بود که سرّ سلطان را به کس گفتیم و قند را پیش مگس ریختیم. شاید هم از سر مهمان‌نوازی فقط بگویند "تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش".  

آری، قدیمی‌ها و سنتی‌ها خواب را جدی می‌گیرند. حتی چند سال قبل که جناب هاشمی رفسنجانی دستش از دنیا کوتاه شد و عده‌ای پس از مرگش علیه او عقده‌گشایی کردند، یکی از مریدان آن مرحوم در پاسخ هتاکان به خواب فلان عارف در جنوب ایران استناد کرد؛ خوابی دال بر اینکه مرحوم هاشمی از چه جایگاه اخروی نیکویی برخوردار است.

در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد هم بازار جدی‌گرفتن خواب چنان رونق گرفت که حتی خواب فلان غیرعارف در گوشه‌ای از خوزستان، حجیت سیاسی پیدا کرد و عجیب است که چنین رویکردی به خواب از سوی علمای برجسته‌ای ترویج شد که خودشان همیشه می‌گفتند خواب حجیت ندارد.

این حکایت مشهور است ولی بازخوانی‌اش خالی از لطف نیست. در کتاب "گفتمان مصباح" دربارۀ ضرورت رای‌دادن به احمدی‌نژاد، خاطره‌ای از زبان آیت‌الله مصباح یزدی نقل شده است بدین شرح:

«دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد {که} قبل از برگزاری مرحلۀ اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفت نگران نباشید احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیست‌وسوم ماه رمضان در حال احیاء پیش از نیمه‌شب به خواب می‌رود. در خواب به او ندا می‌شود که که بلند شو برای احمدی‌نژاد دعا کن، وجود مقدس ولی‌عصر دارند برای احمدی‌نژاد دعا می‌کنند. می‌گوید من حتی اسم احمدی‌نژاد را نشنیده بودم و اصلا او را نمی‌شناختم؛ خود ایشان نیز در تاریخ دهم دی‌ماه قاطعانه گفته بود که من رئیس‌جمهور خواهم شد. کسانی با او شوخی می‌کردند که این چه حرفی است که می‌زنی؟ چه کسی به تو رای می‌دهد؟ چه کسی تو را می‌شناسد؟ چه کسی تو را می‌شناسد؟ گفته است این قول یادتان باشد، امروز 10/10/ 83 است، من رئیس‌جمهور خواهم شد. حالا خواب دیده یا کسی به او گفته است، من نمی‌دانم.»

اگر خواب را به این معنا جدی بگیریم و تصور کنیم که خواب ما یعنی "خبری از عالم غیب"، بسیار محتمل است که علم و جهل و راه و بیراهه و مهتر و کهتر را به اشتباه یکی بگیریم و آب در هاون بکوبیم. کمااینکه اکثر کسانی که چنین خوابی را جدی گرفتند و به احمدی‌نژاد رای دادند، بعدها او را خطری برای تشیع راستین دانستند.

پس خواب را به چه معنا باید جدی گرفت. جدا از اینکه خواب بیانگر پاره‌ای امیال و آرزوها و حدس و هراس‌های نهانی ماست (و از این حیث اهمیت دارد)، نوروساینتیست‌هایی که خواب را موضوع مطالعات علمی‌شان قرار داده‌اند، آن را به نوعی "ادامۀ تفکر" می‌دانند.

تحقیقات علمی نشان داده است که مغز آدمیزاد در مرحلۀ (Rapid Eye Movement) REM یعنی در مرحلۀ پنجم خواب فعال‌تر می‌شود. در این مرحله، مغز نه فقط از چهار مرحلۀ قبلی خواب بلکه حتی از زمان بیداری هم فعال‌تر است.

خواب چیزی نیست جز تفکر

فرد در این مرحله از خوابش عمیقا می‌اندیشد و تجزیه و تحلیل می‌کند. ریاضیدانی که در خواب مشغول حل مسئله است، شطرنج‌بازی که در خواب هوشمندانه با اسبش به سمت قلعۀ حریف می‌تازد، فیلسوفی که در خواب به ایدۀ جدیدی می‌رسد، شاعری که در خواب شعری درست‌ و دقیق می‌گوید، مربی فوتبالی که در خواب به تصمیم مهمی دربارۀ تاکتیک تیمش می‌رسد، همگی در مرحلۀ REM خوابشان قرار دارند.

این افراد در بیداری با قصد و ارادۀ خودشان مشغول این کارها می‌شوند و در خواب، بی قصد و اراده. یعنی تفکر به شکلی غیرارادی در خواب ادامه دارد. دستاورد این تفکر البته ممکن است اشتباه باشد، چنانکه در بیداری هم جز این نیست.

اگر به موقع از خواب بیدار شویم، نتیجۀ تفکر ناخواسته‌مان به یادمان می‌ماند. اما اگر بیدارشدن‌مان از خواب مثلا نیم ساعت بعد از رویاهایی باشد که در مرحلۀ REM دیده‌ایم، بازی شطرنج و راه حل مسئلۀ ریاضی و شعر نوسروده و ... را فراموش می‌کنیم.  البته شاید روزی آنچه را که فراموش کرده‌ایم، در بیداری بگوییم یا اجرا کنیم و خودمان هم متوجه نشویم که این فکر از کجا به ذهنمان رسید.

به هر حال "به موقع بیدار شدن" یعنی تقریبا بلافاصله پس از خوابی که در مرحلۀ REM دیده‌ایم، وارد عالم بیداری شویم.

خواب‌های عجیب و مرموز هم که رنگ و بویی از الهام و اخبار عالم بالا دارند، در همین مرحلۀ REM حادث می‌شوند و در واقع چیزی نیستند جز تفکرات ناخواستۀ ما.

این تفکرات ممکن است متوجه بازی شطرنج یا حقیقت دین یا واقعه‌ای تاریخی یا هر چیز دیگری باشند.

همان طور که ما در عالم بیداری ممکن است "فکر کنیم" و به درک و دریافتی از امور خرد و کلان جهان هستی برسیم، در عالم خواب هم ممکن است تفکر ناخواسته‌مان ما را به چنین درک و دریافت‌هایی برساند.

این ادراکات و دریافت‌ها چه بسا درست یا نادرست باشند، ولی اگر پیشاپیش خواب را گره بزنیم به عالم بالا و دچار این توهم باشیم که دریافت‌های ما در خواب تحفه‌های عالم غیب است و مو لای درزشان نمی‌رود، در مواردی که خواب‌هایمان از بیخ و بن غلط از آب درمی‌آیند، آن پیش‌فرض اگر دخل دینداری‌مان را نیاورد، دست کم مضحکۀ عام و خاص می‌کندمان.

مخلص کلام اینکه، خواب را در حد تفکر می‌توان جدی گرفت. تاریخ بشر نشان داده است که تفکرات آدمیزاد کلی مو لای درزش می‌رود. پس بهتر است همین خطاپذیری را برای خواب هم قائل باشیم و خواب‌هایمان را سخنانِ درِگوشیِ اولیاء خدا با خودمان ندانیم؛ که این هم برای ما بهتر است هم برای اولیاء خدا.  

برچسب ها: خواب دیدن
ارسال به دوستان