فال حافظ
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
عقلم از خانه به در رفت و گر می این است
دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود
صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
به عهد و پیمانی که بسته اید وفادار باشید و باعث آزار و رنجش دیگران نشوید. دوستان منتظر شما هستند زودتر به این انتظار پایان دهید. خاطرخواه دارید برای عشق او حرمت نگه دارید. دور اندیش باشید و آینده را در نظر بگیرید.
نیتی در دل دارید که باید از خداوند برای باز شدن گره ها طلب کمک کنید. اینقدر بی صبر و بی حوصله نباشید. به خداوند توکل کنید و با عزم راسخ و ایمان قوی اقدام کنید.
حافظ نه شاعری متعلق به ایران و ادبیات فارسی که جزو مفاخر و شخصیت های مورد احترام جهان است. دیوان اشعار او به طرز عجیبی رازآلود است بدان گونه که جادوی کلمات اش بر نیت های مختلف می نشیند و فرد را بدین باور می رساند که حافظ از سر درون او خبر دارد. هم از این روست که تفال به دیوان شعرا در ایران، عمدتاً منحصر است به غزلیات حافظ.
باید در نظر داشت که فال، نه برای پیشگویی آینده که برای انس با شاعرانگی شاعری است که نه شعر ، که جاودانگی می سروده است؛. انس با زیبایی است و انس با مفاهیم عالی انسانی و بهانه ای است برای دمی دور ماندن از دنیا و شر و شورش.
این مفاهیم عالی هستند که دیوان او را به مثابه کتابی مقدس جلوه گر می کند و در بیشتر خانه ها، در جایگاهی پایین تر از قرآن قرار دارد و مردم با احترام ویژه ای آن را بر می دارند و می خوانند و سر جایش می گذارند.
به قول دکتر سیدجواد مرتضایی، تفأل به دیوان حافظ نتیجه مقدس بودن آن بین اقشار مردم است.
از آنجا که حافظ که خود را لسان الغیب خوانده و به عقیده برخی ازغیب خبر میدهد و همچنین قرآن را به گونههای مختلف در شعرش منعکس کرده، شعر وی از نظر اکثر مردم مقدس شمرده میشود.
کاری که حافظ انجام میدهد و برخی آن را الهام گرفته از قرآن میدانند، این است که استقلال نسبی را به ابیات یک غزل بخشیده، درست مانند قرآن که در برخی از سورههایش هر آیه به یک موضوع پرداخته است.
مجموعه این عوامل باعث میشود که وقتی شما تفألی به دیوان حافظ میزنید اگر آنچه که در ذهن شماست در بیت اول پیدا نکنید به سراغ بیت بعدی خواهید رفت. چه بسا اگر غزل یک پیام واحد داشت شما هیچگاه به آنچه که در ذهن داشتید نمیرسیدید.
نخستین فال دقیقاً ساعاتی پس از مرگ حافظ گرفته شد. ادوارد براون در جلد سوم”تاریخ ادبیات ایران” اشاره داشته است که پس از فوت حافظ، عده ای که کلام وی را قلب کرده بودند، او را تکفیر و از دفن او در گورستان مصلی جلوگیری کردند.
برای حل مشکل تصمیم گرفتند با تفأل از کلام خود حافظ راهنمایی بگیرند و پس از آنکه کلیه غزلهای حافظ را نوشته و در سبدی ریختند، کودکی تفألی می زند و غزل شماره ۸۲ می آید، که به طرز عجیب و باور نکردنی پاسخ جماعت ریاکار را می دهد و گفته اند که از آن روز به وی لقب لسان الغیب داده اند، غزل شگفت انگیز چنین است:
کنون که می دمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که اگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناهست، می رود به بهشت