عصر ایران؛ هومان دوراندیش - کره جنوبی از 1948 تا 1960 تحت حاکمیت اقتدارگرایانۀ سینگمان ری به سر میبرد. حکومت "ری" در 1960 پس از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، توسط دانشجویان معترض سرنگون شد.
پس از آن "چانگ میون" در رأس حکومتی دموکراتیک در کره قرار گرفت اما دولت وی، دولت مستعجل بود چراکه در سال 1961 سرلشکر "پارک چونگ هی"، چانگ میون را با کودتا برکنار کرد.
در واقع چانگ میون نخستوزیر کرۀ جنوبی بود که باید حکومت میکرد و رئیسجمهور "یون بوسان" بود. ولی پس از کودتای پارک چونگ هی، پارک همهکارۀ کره شد و از 1962 به عنوان رئیسجمهور بر کره حکومت کرد.
چانگ میون
به هر حال از 1961 تا 1987، کرۀ جنوبی تحت حکمرانی دو سرلشکر ارتش، پارک چونگ هی و "چون دو هوان" قرار داشت. این دو نظامی کرهای با نظامیان بسیاری از کشورهای توسعهنیافته فرق داشتند. یعنی اگرچه به دموکراسی و آزادیهای سیاسی و مدنی اعتقادی نداشتند، ولی به ضرورت پیشرفت و رشد اقتصادی باور داشتند.
ژنرال پارک در دوران حکومت خود تحولاتی بنیادین در اقتصاد کرۀ جنوبی بوجود آورد. وی درآمد سرانۀ کره را از 82 دلار در 1961 به 1546 دلار در 1979 و صادرات را از 41 میلیون دلار در 1961 به 15 میلیارد دلار در 1979 ارتقا داد.
با این حال فقدان آزادیهای سیاسی در کنار آثار تورمی ناشی از رشد اقتصادی سریع و "گام بزرگ" رژیم پارک برای ایجاد کشوری صنعتی، کرۀ جنوبی را مبتلا به بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ساخت.
بروز اختلاف میان نخبگان حاکم در باب چگونگی کنترل این بحرانها، در نهایت به قتل پارک توسط رئیس سازمان مرکزی اطلاعات کره انجامید. پس از آن "چون دو هوان" به قدرت رسید.
"چون" همچون "پارک" سیاست رشد اقتصادی را از طریق اصلاحات نومحافظهکارانه دنبال کرد؛ با این تفاوت که وی حمایت از تجار بزرگ و روستاییان را قطع کرد و تلاش نمود تا طبقۀ متوسط را به متحد استراتژیک حکومت کره بدل کند.
پارک چونگ هی
در آوریل 1987 "چون" که دورۀ زمامداریاش به پایان رسیده بود، سوگند اولیۀ خود را در خصوص برگزاری انتخابات مستقیم ریاست جمهوری پس گرفت. این خلف وعده، آتش در خرمن اعتراضات دانشجویی انداخت.
در چنین شرایطی، حکمرانی برای "چون" بیش از پیش سخت شده بود. وی به رغم فشار نظامیان تندرو، به توصیۀ میانهروهای حزب حاکم عمل کرد و راه مذاکره و سازش با نیروهای اجتماعی مخالف رژیم را در پیش گرفت. در واقع ژنرال "چون" با پدیدهای مواجه شد که برخی از دیگر دیکتاتورهای مدرنیست نیز با آن مواجه شدهاند و جامعهشناسان سیاسی آن را "خیانت طبقۀ متوسط" نامیدهاند.
محمدرضاشاه نیز از آغاز دهۀ 1340، سیاستهای اقتصادی و اجتماعیاش در خدمت رشد و تقویت طبقۀ متوسط جدید بود ولی نهایتا با نقشآفرینی چشمگیر این طبقه در انقلاب سال 57، غافلگیر و سرنگون شد. دلیل این به اصطلاح "خیانت" روشن است: طبقۀ متوسط پس از بهروزی اقتصادی و اجتماعی، خواهان مشارکت سیاسی میشود، ولی دیکتاتور نوگرا نمیتواند این خواستۀ طبقۀ متوسط را برآورده سازد چراکه به لحاظ سیاسی عقبمانده است و نوگراییاش جنبۀ سیاسی ندارد و جنبههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارد.
چون دو هووان
روتائهوو، جانشین "چون" در حزب حاکم، به قدرت رسید و ظرف پنج سال (1992-1987) اصلاحاتی دموکراتیک در کرۀ جنوبی اعمال شد که مهمترین آنها، تصویب متمم دموکراتیک قانون اساسی بود؛ متممی که راه را برای انتخاب مستقیم رئیسجمهور هموار کرد. با انتخاب کیم یونگ سام به مقام ریاست جمهوری در 1992، گذار به دموکراسی در کرۀ جنوبی فرجام و سرانجامی مطلوب یافت.
نظامیان کرۀ جنوبی، اقتدارگرایانی توسعهگرا و کارآمد بودند که زمینۀ اقتصادی و اجتماعی مساعد را برای دموکراتیک شدن کشورشان ایجاد کردند و در نهایت با ترجیح سازش به سرکوب، از قدرت سیاسی دل کندند و به پادگانها بازگشتند و مردم جامعۀ خود را از مواهب دموکراسی بهرهمند ساختند.